eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
512 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
739 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما گر در میان نباشد پای وصال جانان مردن چه فرق دارد با زندگانی ما ترک حیات گفتیم کام از لبش گرفتیم الحق که جای رشک است بر کامرانی ما سودای او گزیدیم جنس غمش خریدیم یا رب زیان مبادا در بی زیانی ما در عالم محبت الفت بهم گرفته نامهربانی او با مهربانی ما در عین بی‌زبانی با او به گفتگوییم کیفیت غریبی است در بی زبانی ما صد ره ز ناتوانی در پایش اوفتادیم تا چشم رحمت افکند بر ناتوانی ما تا بی‌نشان نگشتیم از وی نشان نجستیم غافل خبر ندارد از بی‌نشانی ما اول نظر دریدیم پیراهن صبوری آخر شد آشکارا راز نهانی ما تا وصف صورتش را در نامه ثبت کردیم مانند اهل دانش پیش معانی ما تدبیرها نمودیم در عاشقی فروغی کاری نیامد آخر از کاردانی ما "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تیر و کمان عشق را هر که ندیده، گو ببین پشت خمیده‌ی مرا، قد کشیده‌ی تو را "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یا مرو در پیش رویش یا چو رفتی سجده کن کان خم ابروی واجب کرده این تعظیم را 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم! به غرور و ناز گفتی: تو مگر هنوز هستی؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
لعل تو به سر چشمهٔ زمزم نتوان داد این مهر خدا داده به خاتم نتوان داد عشاق تو را زجر پیاپی نتوان کرد مستان تو را جام دمادم نتوان داد بر چشم تو نتوان نظر از عین هوس کرد آهوی حرم را به خطا رم نتوان داد هر کس خم ابروی تو را دید به دل گفت در هیچ کمانی به از این خم نتوان داد نقد دل و دین بر سر سودای تو دادیم جنسی است محبت که جوی کم نتوان داد ماییم و جهانی که به خاطر نتوان گفت ماییم و پیامی که به محرم نتوان داد سری که میان من و میگون لب ساقی است کیفیت آن را به دو عالم نتوان داد جانان مرا بار خدا داده ز رحمت جسمی که به صد جان مکرم نتوان داد آن معجزه کز لعل تو دیده‌ست فروغی هرگز به دم عیسی مریم نتوان داد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را بالای خود در آینهٔ چشم من ببین تا با خبر زعالم بالا کنم تو را 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
6102785_-1411157002.mp3
4.75M
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند جمعی به در پیر خرابات خرابند قومی به بر شیخ مناجات مریدند یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند فریاد که در رهگذر آدم خاکی بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند زنهار مزن دست به دامان گروهی کز حق ببریدند و به باطل گرویدند چون خلق درآیند به بازار حقیقت ترسم نفروشند متاعی که خریدند کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند مرغان نظرباز سبک‌سیر فروغی از دام گه خاک بر افلاک پریدند   🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
در همه عمر به جز عشق نکردم کاری آه اگر حاصل این کار ندامت باشد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast