eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
531 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
938 ویدیو
76 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
جامه سیه کرد کفر نور محمد رسید طبل بقا کوفتند ملک مُخلَّد رسید روی زمین سبز شد جَیب درید آسمان بار دگر مه شکافت روح مجرد رسید گشت جهان پرشکر بست سعادت کمر خیز که بار دگر آن قمرین خَد رسید دل چو سُطُرلاب شد آیتِ هفت آسمان شرح دل احمدی هفت مجلد رسید عقل معقل شبی شد برِ سلطان عشق گفت به اقبال تو نفس مقید رسید پیک دل عاشقان رفت به سر چون قلم مژده‌ی همچون شکر در دل کاغد رسید چند کند زیر خاک صبر روان‌های پاک؟ هین ز لحد برجهید نصر مؤید رسید طبل قیامت زدند صور حشر می‌دمد وقت شد ای مردگان حشر مجدد رسید بعثر ما فی القبور حصل ما فی الصدور آمد آواز صور روح به مقصد رسید دوش در استارگان غلغله افتاده بود کز سویِ نیک‌اختران اختر اسعد رسید رفت عطارد ز دست لوح و قلم درشکست در پی او زُهره جَست مست به فرقد رسید قرص قمر رنگ ریخت سوی اسد می‌گریخت گفتم خیرست گفت ساقی بیخود رسید عقل در آن غلغله خواست که پیدا شود کودک هم کودکست گو چه به ابجد رسید خیز که دوران ماست شاه جهان آنِ ماست چون نظرش جان ماست عمر مؤبد رسید ساقی بی‌رنگ و لاف ریخت شراب از گزاف رقص جمل کرد قاف عیش ممدد رسید باز سلیمان روح گفت صلای صبوح فتنه بلقیس را صرح ممرد رسید رغم حسودان دین کوری دیو لعین کحل دل و دیده در چشم مرمد رسید از پی نامحرمان قفل زدم بر دهان خیز بگو مطربا عشرتِ سرمد رسید 🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
همه صیدها بکردی، هله، میر! بار دیگر سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر همه غوطه‌ها بخوردی، همه کارها بکردی منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر همه نقدها شمردی، به وکیل‌در سپردی بِشِنو از این محاسب عدد و شمار دیگر تو بسی سمن‌بران را به کنار درگرفتی نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر خُنُک آن قماربازی که بباخت آ‌نچه بودش بِنَماند هیچش اِلّا هوس قمار دیگر تو به مرگ و زندگانی هله، تا جز او ندانی نه چو روسپی که هر شب کشد او بیار دیگر نظرش به سوی هر کس به‌مثال چشم نرگس بُوَدش ز هر حریفی طرب و خمار دیگر همه عمر خوار باشد چو برِ دو یار باشد هله، تا تو رو نیاری سوی پشت‌دار دیگر که اگر بتان چنین‌اند ز شه تو خوشه چینند نَبُدست مرغ جان را به جز او مطار دیگر 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
شرح یک رباعی از مولانا🌷🌷🌷 با درد بساز؛ چون دوای تو منم در کس منگر؛ که آشنای تو منم گر کُشته شوی، مگو که من کشته شدم شُکرانه بده؛ که خون‌بهای تو منم عاشقان، چون کیمیای وحدت را یافته‌اند و از تن و نفس و هوا، رها و نیست شده‌اند، از زبان خدا سخن می‌گویند. این رباعی، از زبان حق است و همان حدیث قُدسی است که: مَن عَشَقَنی، عَشِقتُهُ و مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ، فَاَنَا دِیَتُهُ. (خداوند می‌فرماید: هر که بر من عاشق شود، من نیز بر او عشق ورزم و هر که من عاشق او شوم، می‌کُشمش و هر که را بکشم، خون‌بهایش منم.) هر کس که شهید عشق جانان گردد از بند جهان، برآید و جان گردد گیرد دیَتِ خویش ز جانان، جانان وندر دو جهان، قرین جانان گردد (نورعلیشاه اصفهانی) عاشقان، شهید عشقند. اگر محمد گلندام، در مقدمه‌ی خود بر دیوان حافظ، او را شهید می‌خوانَد، از این روست. 🌹🌹🌹 باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ای علی که جمله عقل و دیده‌ای شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد باز گو ای باز عرش خوش‌شکار تا چه دیدی این زمان از کردگار چشم تو ادراک غیب آموخته چشمهای حاضران بر دوخته آن یکی ماهی همی‌بیند عیان وان یکی تاریک می‌بیند جهان وان یکی سه ماه می‌بیند بهم این سه کس بنشسته یک موضع نعم چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز در تو آویزان و از من در گریز راز بگشا ای علی مرتضی ای پس سؤ القضا حسن القضا از تو بر من تافت چون داری نهان می‌فشانی نور چون مه بی زبان لیک اگر در گفت آید قرص ماه شب روان را زودتر آرد به راه چون تو بابی آن مدینهٔ علم را چون شعاعی آفتاب حلم را باز باش ای باب بر جویای باب تا رسد از تو قشور اندر لباب باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفوا احد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
Reza RooygariReza_Rooygari-Tanha_Mara_Raha_Kon-(WWW.IRMP3.IR).mp3
زمان: حجم: 4.9M
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده بر آب دیده ما صد جای آسیا کن خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد از برق این زمرد هین دفع اژدها کن بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
. بعضی باشند که سلام دهند و از سلام ایشان بوی مُشک آید این کسی دَریابد که او را مشامی باشد. فیه ما فیه 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
56.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی گر نامه نمی‌خوانی خود نامه تو را خواند ور راه نمی‌دانی در پنجهٔ ره-دانی بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی ای از دل و جان رسته دست از دل و جان شسته از دام جهان جسته بازآ که ز بازانی هم آبی و هم جویی هم آب همی‌جویی هم شیر و هم آهویی هم بهتر از ایشانی چند است ز تو تا جان تو طرفه تری یا جان آمیخته‌ای با جان یا پرتو جانانی نور قمری در شب قند و شکری در لب یا رب چه کسی یا رب اعجوبه ربانی هر دم ز تو زیب و فر از ما دل و جان و سر بازار چنین خوشتر خوش بدهی و بستانی از عشق تو جان بردن وز ما چو شکر مردن زهر از کف تو خوردن سرچشمه حیوانی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
Hesamoddin Serajin kist.mp3
زمان: حجم: 6.87M
💠این کیست این؟ این کیست این؟ این کیست این؟ این یوسف ثانی است این خضر است و الیاس این مگر یا آب حیوانی است این این باغ روحانی است این یا بزم یزدانی است این سرمه سپاهانی است این یا نور سبحانی است این آن جان جان افزاست این یا جنت المأواست این ساقی خوب ماست این یا باده جانی است این تنگ شکر را ماند این سودای سر را ماند این آن سیمبر را ماند این شادی و آسانی است این ای مطرب داووددم آتش بزن در رخت غم بردار بانگ زیر و بم کاین وقت سرخوانی است این مست و پریشان توام موقوف فرمان توام اسحاق قربان توام این عید قربانی است این رستیم از خوف و رجا عشق از کجا شرم از کجا ای خاک بر شرم و حیا هنگام پیشانی است این گل‌های سرخ و زرد بین آشوب و بردابرد بین در قعر دریا گرد بین موسی عمرانی است این هر جسم را جان می کند جان را خدادان می کند داور سلیمان می کند یا حکم دیوانی است این خورشید رخشان می رسد مست و خرامان می رسد با گوی و چوگان می رسد سلطان میدانی است این 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«رحمت و رضوان حضرت حق بر استاد عارف علامه جلال الدین همایی باد» «سخنان ارزشمند استاد همایی در باب » 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که تویی وی آینهٔ جمال شاهی که تویی بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی منتسب به چند شاعر 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast