6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یاد انگشتر تو شده داغ ما...
🔹روضه خوانی حاج محمود کریمی در منزل سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
لینک دعوت به کانال👇👇
https://eitaa.com/shekhmohammadamikhteh
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید صدرزاده: #ماه_رجب بود... درِ رحمت خدا خیلی باز بود...
🌷 #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🌙 #رجب...
لینک دعوت به کانال👇👇
https://eitaa.com/shekhmohammadamikhteh
3.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفاوت مامانای خارجی و مامانای ما😂😂😂
لینک دعوت به کانال👇👇
https://eitaa.com/shekhmohammadamikhteh
📸 #گزارش_تصویری
سلسله نشست های شیعه شناسی و پاسخ به شبهات
زمان: سشنبه ۱۸ دی ماه ۱۴۰۳
👈این جلسات بصورت ماهیانه برگزار میشود.
🏢حوزه علمیه مهدیه_تربت جام
🏢دفتر امام جمعه نصرآباد
🏢سازمان تبلیغات تربت جام
#مدرسه_علمیه_مهدیه_تربت_جام
#مبلغین_نصرآباد
#روحانیون_تربت_جام_بالاجام
#تربت_جام
#طلاب_مهدیه
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
#درهیاهوی_جهان_یادتوأم_مهدی_جان❤️
#لبیک_یا_مهدی✋#شادی_روح_شهدا_صلوات
←روزی حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی
←کتاب داستانهایی از امام زمان عج_ص269
←تاامروز،7جلدکتاب(حدود1290ص)ازمعارف مهدوی را مطالعه کردیم_الحمدلله🙏
←لینک گروه در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366
👇👇
۱۲۷- به اذن خدا برخیز!
نجم الدین جعفر بن زهدری میگوید:
به بیماری فلج مبتلا شدم، پس از مرگ پدرم، مادر بزرگ پدریم کمر همّت به علاج من بست، او با تمام توان به معالجه من پرداخت، ولی اثری نبخشید.
به او گفتند: از پزشکان بغداد کمک بگیر.
او از پزشکان بغداد دعوت به عمل آورد، و آنها مدّتی طولانی در حلّه مرا تحت معالجه قرار دادند اما سودی نبخشید.
تا این که به او گفتند: او را به قبّه شریف منسوب به امام زمان علیه السلام در حلّه ببر تا شفا یابد.
شبی همراه مادر بزرگم به زیر گنبد شریف حضرت علیه السلام مشرف شده و در آنجا بیتوته کرده بودم، ناگاه به دیدار حضرت موفّق شدم.
حضرت رو به من کرد و فرمود: برخیز!
عرض کردم: آقا جان! یک سال است که نمی توانم از جا برخیزم.
فرمود: برخیز! به اذن خدا.
و مرا برای برخاستن یاری نمودند.
هنگامی که مردم از شفای من مطّلع شدند چنان برای ملاقاتم هجوم آوردند که چیزی نمانده بود که کشته شوم.
آنها تمام لباس هایم را به عنوان تبرّک تکه پاره کردند، و بر من لباس دیگری پوشانیدند، آنگاه به خانه باز گشتم، و لباس خود را عوض کرده و لباس آنها را برایشان فرستادم. [۱]
ـ..............
[۱]: بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۷۳.