⚠️ نقدی بر افسانه مشهور فتوای شیخ مفید درباره جنین زنده در شکم مادر مرده
امروزه داستانی مشهور شده که به اختصار چنین است: شخصی از روستا آمده و از شیخ مفید سؤال کرد: «زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است؛ شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون بیاوریم و یه همین صورت او را دفن کنیم»؟ شیخ پاسخ داد: «با همان حمل او را دفن کنید»!
آن مرد برگشت. در میان راه دید سواری از پشت سر میتازد و میآید، چون نزدیک رسید، گفت: «ای مرد، شیخ فرموده است که شکم آن زن را پاره کرده و طفل را بیرون آورده و زن را دفن کنید». آن مرد چنین کرد.
اما در واقع شیخ مفید کسی را نفرستاده بود، و بعد فهمید که آن سوار امام زمان عج بوده. سپس توقیعی برایشیخ آمده: «وظیفهی شماست که فتوا بدهید و وظیفهی ماست که شما را حمایت کرده و نگذاریم که در خطا بیافتید».
🔻این داستان به دلائل متعدّدی نادست و ساختگی است:
1. هیچ سندی ندارد و تنها در کتابی ضعیف از متأخران یعنی قصص العلماء نقل شده، و توسط دیگر متسامحان روایج یافته است.
2. آیا ممکن است جنین در شکم مادر در مدت طولانی زنده بماند؟ و آیا در چنین شرایط بحرانی شخص از دهات نزد شیخ مفید در بغداد میآید و از او استفتاء می کند و بر میگردد؟!
3. اجماع شیعه امامیه بر این است که در چنین شرایطی می توان شکم مادر را باز کرد و جنین را نجات داد. (الخلاف، طوسی، جامعه مدرسین، ج1، ص729، 730) و چند روایت صریح در این باره وارد شده است. (وسائل الشيعة، ج2، ص469-471؛ مستدرك الوسائل ج2، ص140) و اين روايات در کتب متداول و در دسترس شیخ مفید مانند کافی و رجال کشی قرب الاسناد ،نیز بوده است. ضمن این که راوی برخی از این روایات خود او است. (تهذيب الأحكام، ج1، ص343، 344) علاوه بر این قاعده عقلی و شرعی این است که جان یک انسان مسلمان از حرمت جسد مسلمان دیگر اولی است. احتیاط نیز اقتضا دارد که جان کودک را حفظ کنند. چنان که خود شیخ مفید نیز در کتاب فقهی خود همین فتوا را داده است. (المقنعة، ص87 و تهذيب الأحكام، ج1، ص343) با این وجود چگونه ممکن است یک فقیه عالی رتبه شیعه بر خلاف همه اصول و قواعد، نصوص و اجماع، بدون هیچ دلیل عقلی و شرعی دستور دهد انسانی را زنده به گور کنند؟!
4. چگونه ممکن است امام زمان به دورغ در مورد چیزی که کلام شیخ مفید نبوده، گفت است شیخ فرمود!
5. چرا امام زمان از کسی که بدون علم و بر اساس رأی باطل و بر خلاف عقل و نقل فتوا می دهد؛ بخواهند هم چنان بر مسند فتوا بنشیند؟!
6. چنین مکاتباتی از امام عصر علیه السلام در عصر غیبت کبری قابل پذیرش نیست.
(از آن جمله اصل توقیع منسوب به شیخ مفید (الإحتجاج، طبرسي، ج2، ص495) با چالشهایی مواجه است؛ مانند آنکه نامهرسان مجهولش صرفاً گفته آن را از ناحیهای متصل به حجاز آورده است. حال حتی اگر برفرض اصالت این توقیع تا دوره شیخ مفید (م413ق) قابل اثبات میبود، باز چه حجتی بر انتساب این متن ناشناس غریب به امام وجود میداشت؟)
به هر حال با نشر این مجعولات، زمینه ادّعای ارتباط برخی با امام عصر عج فراهم میآید؛ هرچند چنین نظرات و فتاوای مبتذل خردستیزانهای داشته باشند؛ و هم اشتباهات و خطاهای فاحش ایشان با این گونه قصههای دروغ توجیه میشود.
(برگرفته از مطالب وبلاگ آثار، با زیادات)
تفصیل بیشتر برخی از همین مطالب: در نوشتار آقای کریمیان (http://t.me/gholow/221).
#داستانهای_جعلی
@gholow2
⚠️ ماجرای جعلی مرتاض هندی و علامه طباطبایی!
داستان مشهوری بر سر زبان ها است، و در برخی کتب آمده که خلاصه مرتاضی توانمند از هند به قم آمد و بسیاری از طلاب و از آن جمله سید موسی صدر را با اوراد یا نگاهش به هوا میبرد. ولی در برابر آقای طباطبایی شدیداً درمانده شد، و نزدیک بود آقای طباطبایی با نگاهشان، مرتاض را قبض روح کنند!
آقا محسن کمالیان، که تحقیقات مفصل و البته تألیفی تفصیلی در مورد زندگانی جناب سید موسی صدر داشتهاند، پاسخی در این زمینه نوشتهاند:
🔸 «طی روزهای گذشته قصهای در برخی شبکههای مجازی منتشر شد که بهمرتاضی هندی، امام موسی صدر و علامهی طباطبابی مربوط بود. ناقل قصه را آیةالله العظمی سید موسی شبیری زنجانی معرفی کرده بودند. سالها پیش نیز این قصه را دیده بودم و مطلب تازهای نبود... در مورد صحت و سقم قصه تحقیق کردم:
دوست فاضل و عزیزم، حجةالاسلاموالمسلمین شیخ علی فاضلی، روز دوشنبه، ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ش از آیةالله شیخ رضا مختاری، رئیس مؤسسهی کتابشناسی شیعه، برایم نقل کرد که وی مطلب را از خود آقای زنجانی سؤال و آن بزرگوار قصه را تکذیب نمودند. همچنین روز سهشنبه، ۲۶ فروردین، حجةالاسلاموالمسلمین سید محمد شبیری، پسر آقای شبیری، تلفنی برایم گفتند که سالها پیش قصه را از پدر سؤال و ایشان تکذیب کرده بودند.
[بعد از این تکذیبیه]
ناقلین قصهی ساختگی مرتاض هندی، [یعنی مولف کتاب «ز مهر افروخته»، سید علی تهرانی] نام راوی را تغییر دادند! اول آیةالله العظمی شبیری زنجانی را راوی قصه معرفی کرده بودند، اکنون خطای خود را اعلام و مرحوم آیةالله سید مهدی روحانی را راوی شمردند (اینجا)! بزرگواری که دستش از دار دنیا کوتاه است و امکان تکذیب ندارد.
انسان حقیقتاً در میماند از این همه اصرار بر رواج جعلیات. تعویض ناشیانهی نام راوی برایم تاکید مؤکدی است که قصه، اصل و فرعش دروغ است. سالها خدمت مرحومان آیات معظم حاج سید مهدی روحانی و میرزا علی احمدی میانجی میرسیدم و از خاطراتشان دربارهی امام موسی صدر سوال میکردم. هرگز قصهی جعلی مرتاض هندی را از آنها نشنیدم!
ضمناً آیةالله العظمی شبیری زنجانی نزدیکترین دوست مرحوم روحانی بود در قم. بیش از شصت سال عصر هر روز در منزل پدری امام موسی صدر با هم گعدهی علمی داشتند. هرگز نه خود نه دیگران، از ایشان چنین قصهای نشنیدیم! مگر میشود مرحوم روحانی شاهد یا حتی صرفاً راوی چنین قصهای بوده باشد، اما آقای زنجانی آن را از وی نشنیده باشد و تکذیب کند (اینجا)؟ خودتان فکر کنید! از دیگر دوستان نزدیک مرحوم روحانی، مرحوم سید احمد اثنیعشری بود و نیز مرحوم آیةالله العظمی موسوی اردبیلی. از این دو بزرگوار نیز هرگز این قصهی جعلی را نشنیدم! در حالیکه امام موسی صدر گل سرسبد و اسم رمز این حلقهی علمی بود که از افراد مؤثرش نام بردم. هر کدام این بزرگان اگر شاهد و راوی چنین قصهای بوده باشد، قطعاً برای دیگر اعضای حلقه تعریف کرده بود! غرض آنکه اصل و فرع قصه دروغ محض است و بهنظرم اکنون دیگر مابقی منقولات مؤلف کتاب (ز مهر افروخته) را نیز باید با دیدهی شک و تردید نگریست.»
@mkamalian1964
گویم فارغ از اینکه در این داستان مسئول جعل و سندسازی واقعاً کیست، امثال این نمونهها در راستای تبیینِ چراییِ قلبِ سندها توسط بعضی از راویان متهم متقدم نیز قابل توجه است، و در کنار پژوهشهای تفصیلی که در زمینه سندسازی در حال انجام است، میتواند سودمند باشد.
#داستانهای_جعلی
#علامه_طباطبایی
@gholow