#غزل
بهار باش تو این دفتر خزانی را
بریز در غزلم شور زندگانی را
صدای نی لبکت توی دشت تا پیچید
گذاشت روی دلم حسرت شبانی را
هنوز اوج نگاهت به سخره می گیرد
مرام مردی و آیین پهلوانی را
به ابر های جهان گفته ای به راه افتند
که زنده رود من این رود اصفهانی را
دو تار موی سپیدم به آینه فهماند
شده ست وقت خداحافظی جوانی را
#الهام_عمومی
@sher_moaser
#غزل
وقت آن است که از دور قطارش برسد
عاشقی با همه ایل وتبارش برسد
ساحل از چشم به راهی شبی آسوده شود
اگر آن موج خروشان به قرارش برسد
رد شود امشب اگر از بغل آینه ام
شاید این بار به آیینه غبارش برسد
باز در تور می افتد پری غمگینی
شب که آهنگ غم انگیز سه تارش برسد
می تواند نفسی عاشق پاییز شود
باغ اگر بر سر هر شاخه انارش برسد
تن من بهمن و آغوش تو فروردین است
کاش این بار زمستان به بهارش برسد
#الهام_عمومی
@sher_moaser
#غزل
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی آن را ز در خانه براندیم
هر جا گذری غلغله شادی و شور است
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم
و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و تو را ما نپراندیم
صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند
ما این خرک لنگ ز جویی نجهاندیم
ماننده افسونزدگان، ره به حقیقت
بستیم و جز افسانه بیهوده نخواندیم
از نه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم
طوفان بتکاند مگر امید که صد بار
عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم
#مهدی_اخوان_ثالث
@sher_moaser
#غزل
هر نفس در چشم من حس دیگر دارد بهار،
از گل رویت مگر بوی اثر دارد بهار.
جلوه و رنگ گلستانی که در آینه داشت،
یک جهان حیرانی بر اهل نظر دارد بهار.
بهر ایثار قدت گر نیست،ای ماه،از چی روست،
این قدر در کیسهی گل مشت زر دارد بهار.
زندگی بخشد جهان ریگ سرما کشته را،
چشمهی خضر و دمی عیسی مگر دارد بهار؟!
هر گلی را دستگاه و رنگ و بوی دیگر است،
حکم ربانی بهعالم آن قدر دارد بهار.
فیض ارباب کرم تخصیص نیک و بد نداشت،
در سواد شهر و صحرا یک نظر دارد بهار.
از پری در باغ حسن و عشق صاحب دولتی،
چشم یک گل خنده ی زخم جگر دارد بهار
#پری_حصاری
#شاعران_تاجیکستان
@sher_moaser
#غزل
اگر چه بی تو رسیدم به فصل پایانی
چقدر منتظرت بودهام؛ نمی دانی ...
چقدر منتظرت بودهام که برگردی
رها کنی نگهم را از این پریشانی
همیشه غایب این قصه بودهای و مرا
کشانده فکر گناهت به صد پشیمانی ...
نخواه عذر بخواهی؛ نگو گرفتاری
نگو تو وقت نداری که سر بخارانی
همیشه در غزلم حس اتفاق کم است
به نام عشق بیا در غزل به مهمانی
تو اتفاق شو و مثل رود جاری شو
که متهم نشود شاعری به نادانی
نخند! دل خوشیام مضحک است، میدانم !
تو سالهاست که شعر وداع میخوانی
و من نشستهام اقرار میکنم یک عمر
مرا به بند کشید آن دو چشم شیطانی
ببین به چشم نشان میدهند رهگذران
مرا که سنبل عصیانم و بد ایمانی ...
دوباره با غزل پوچ رنگ میبازد
نگاه خاطره در تلخ بیت پایانی ...
#مریم_وزیری
@sher_moaser
#غزل
پریدی از من و رفتی به آشیانهی کی ؟!
بگو کجایی و نوک میزنی به دانهی کی ؟!
هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت
پناه میبری از غصهها به شانهی کی ؟!
شبی که غمزده باشی تو را بخنداند
ادای مسخره و رقص ناشیانهی کی ؟!
اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی
فرار کنی از خانه با بهانهی کی ؟!
تو مست میشوی از بوی بوسهی چه کسی ؟!
تو دلخوشی به غزلهای عاشقانهی کی ؟!
اگر کمی نگرانم فقط به خاطرِ این -
که نیمه شب نرساند تو را به خانه یکی ..
#مهدی_فرجی
@sher_moaser
هدایت شده از شعر معاصر
📚 اگه دنبال شعرهای زیبا میگردے
🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر
🔴اگر دوستش داشتی از ما حمایت کن
✅حتما یه سر به این کانال بزن👇
@sher_moaser
✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️
@sher_moaser
#غزل
آن زمان كه بنهادم سر به پاى آزادى
دست خود ز جان شستم از براى آزادى
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
مى دوم به پاى سر در قفاى آزادى
در محیط طوفان زاى، ماهرانه در جنگست
ناخداى استبداد با خداى آزادى
دامن محبت را گر كنى ز خون رنگین
مى توان تو را گفتن پیشواى آزادى
فرخى ز جان و دل مى كند در این محفل
دل نثار استقلال جان فداى آزادى
#محمد_فرخی_یزدی
@sher_moaser
#غزل
موج میداند ملال عاشق سرخورده را
زخم خنجرخورده، حال زخم خنجرخورده را
در امان کی بودهایم از عشق، وقتی بوی خون
باز، وحشی میکند باز کبوتر خورده را
مرگ از روز ازل با عاشقان همکاسه است
تا بلرزاند تنِ هر شام آخر خورده را
خون دلها خوردهام یک عمر و خواهم خورد باز
جام دیگر میدهندش جام دیگر خورده را
شعر شاید یک زن زیباست، من هم سایهاش
میکند مشغول خود، هرکس به من برخورده را
#مژگان_عباسلو
@sher_moaser