eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
618 عکس
156 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب رجز مأذنه‌ها لرزه به ناقوس انداخت راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوسته‌ست نان یک عده به گمراهی مردم بسته‌ست ننوشتند که باران نمی از این دریاست یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است لاجرم چاره‌ای انگار به جز جنگ نماند قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است بر حذر باش که زنّار، گریبان‌ گیر است کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است بهراسید که این معرکه خون‌‌ریزتر است بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد با خود آورد به هنگامه عزیزانش را بر سر دست گرفته‌ست نبی جانش را عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند به صف‌ آرایی آن چند نفر خیره شدند پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده آفتابان ازل تا به ابد تابنده دفترم غرق نفس‌های مسیحایی شد گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد با طمانیۀ خود راه می‌آمد آرام دست در دست یدالله می‌آمد آرام دست در دست یدالله چه در سر دارد حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد ایها الناس من از پارۀ تن می‌گویم دارم از خویشتن خویش سخن می‌گویم آن‌که هر دم نفسم با نفسش مأنوس است آن‌که با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم او علی هست و محمد من و او خویشتنیم نه فقط جسم علی روح محمد باشد یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد دیگر اصلا چه نیازی‌ست به طوفان، به عذاب زهرۀ معرکه را اخم علی می‌کند آب الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند بادها گوش به فرمان عبایش گشتند می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام
وضو بگیرم و در حال روزه با تكبیر كنم مباهله با دشمنان حَیّ غدیر زبان حق شوم و آیه مباهله را به شأن فاطمه و شوهرش كنم تفسیر ز قول دوست ودشمن شنو كه این آیه به وصف اهل كسا از خدا شده تعبیر محمد و علی و فاطمه،حسن و حسین كه پنج در عددند و یكی چو حی غدیر پی مباهله كردند روی در صحرا یكی چو مهر فروزان،چهار مهر منیر فتاد چشم نصاری به آن خدارویان كه نور طلعتشان گشته بود عالم گیر مسیحیان پی نفرین پنج تن دیدند كه نیست غیر هلاكت برایشان تقدیر همه بخاك قدوم پیمبر افتادند كه ای ز جانب حق،خلق را بشیرونذیر به حضرت تو نصاری تمام تسلیمند كه تو بلند مقامی و ما تمام حقیر هزار مرتبه نفرین به دشمنان علی كه می كنند در این آیه حیله و تزویر كنند فضل علی را به دشمنی انكار خدای نگذرد ازاین خطا و این تقصیر چرا شدند فراری از این حقیقت محض چرا به سلسلۀ نفس خود شدند اسیر قسم به جان علی،منكر مباهله را خدای لعن نموده، پیمبرش تكفیر گرفتم آن كه شود خصم منكر خورشید كجا به تابش انوار آن كند تأثیر فضائل علی  از حد فزون،چه زیان كه بر مباهله منكر شوند یا به غدیر علی كسی است كه در جنگ بدر شد پیروز خدا به جنگ احد میدهد به او شمشیر علیست فاتح احزاب و فاتح خیبر علیست تیر الهی به قلب خصم شریر علیست بت شكن كعبه روی دست رسول علی به بیشۀ اسلام شد خروشان شیر علی به جای نبی خفت و جان گرفت به دست كسی نیافت جز او این چنین مقام خطیر حدیث منزلت چون آفتاب می تابد به این دلیل علی بعد مصطفی است امیر وصی احمد مرسل كسی بود (میثم) كه در تمام فضایل وُرا نبود نظیر حاج غلامرضاسازگار
مباهله عید سعید آل طاهاست مباهله نشانِ برتری مولاست مباهله فخر تشیّع به دو دنیاست سُرور دلهاست نوای اهل عرش اعلیٰ ای مظهرِ حیّ تعالیٰ علی علی یا علی مولا علی علی یا علی مولا... خَمسهٔ طیّبه به اذن حیّ داور شدند ‌جلوهٔ حقیقتی مطهّر وَ اهل نَجران شده اند پای تا سر مَغلوب و مُضطَر صورتشان ماهِ منیر است دل به ولایشان اسیر است مباهله مثل غدیر است یا رب به حقّ پنج تن بر ما عطا کن ما را مقیم کوی لطف اولیا کن ما را محبّ اهل بیت مصطفیٰ کن حاجتروا کن با قلب زار و مبتلایی مثل شهیدان خدایی ما را نما کرببلایی حسین حسین عزیز زهرا... ✍امیرعباسی
در همه ارض و سما شادی و هلهله شده جشن مدح علی و عید مباهله شده ترانهٔ عشق و وفا یا حیدر زمزمهٔ عرش خدا یا حیدر نَفس و وجودِ مصطفی یا حیدر نور دو چشمانِ زهرا یا حیدر یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ حِیرت نَجرانیان از هِیبت آل عبا بُوَد از مشیّت و اراده و لطف خدا عید خوشِ اهل یقین مبارک عزّت و اقتدارِ دین مبارک شور و سُرورِ بی قرین مبارک مباهله بر مسلمین مبارک یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ به تولّای علی همیشه دل می بازیم ما به عشق علی و آل علی می نازیم دست من و دامان تو یا حیدر چشم من و احسان تو یا حیدر جرم من و غفران تو یا حیدر هستی من قربان تو یا حیدر یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ ✍امیرعباسی
انگار از آسمان ندا می‌آید جبریل ز عرش کبریا می‌آید این کیست که باشکوه‌تر از او نیست؟ از دور پیمبر خدا می‌آید یک سو علی است آن‌کسی که جان پیغمبر بود یک سو زهراست آن‌کسی که وصف او کوثر بود یک سمت حسن، یک سمت حسین انگار به پا قیامتی دیگر بود «صلِّ علی محمد و آل محمد» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این مجد و شکوه را جهان کِی دیده‌ست؟ دور سرشان مُلک و مَلَک گردیده‌ست لب باز کنند اگر به نفرین آن‌ها طومار زمین و آسمان پیچیده‌ست یک دعایشان لرزانده تمامی نجران را در نگاهشان دیدند صلابت ایمان را با دیدۀ خود، دیدند همه حقانیت پیمبر و قرآن را «صلِّ علی محمد و آل محمد» ✍جمعی از شاعران
چند شعر از مه و مهرِ شب‌شکن باید گفت از فاطمه و ابالحسن باید گفت تا خاطرهٔ مباهله گم نشود پیوسته سخن سخن سخن باید گفت □ آیات چو آفتاب از خاور نور نازل شده بر سینهٔ پیغمبر نور ابناء و نساء و اَنفُس اَقدَس حق یعنی حسنین و علی و کوثر نور □ آن پنج وجود صاحب عصمت حق یعنی همه عصارهٔ خلقت حق کردند فنا بنای اُسقف‌بازی با هیمنهٔ شگفت و با هیبت حق □ مهری که به شأنش آمد از حق لولاک روشن شده از جلوهٔ رویش افلاک با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد تا ریشهٔ تثلیث برآرد از خاک □   فرمانده جنگ، مصطفی بود آن‌روز سردار سپاه، مرتضی بود آن‌روز لشکر حسنین و فاطمه پشتیبان در عرصه، سلاحشان دعا بود آن‌روز □ آن‌روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود نه نیزهٔ جان شکار و نه خنجر بود پیروزی پنج تن به اهل نجران از باور بالندهٔ بارآور بود □ با ذکر علی‌الدوام،آن پنج نفر کردند به پا قیام، آن پنج نفر با باور خود به مشرکین حجت را کردند به حق تمام، آن پنج نفر □ فرمود نبی: علی ولی الله است خورشید ولایت و دلیل راه است زهرا است دل من و حسن دلبندم عشق است حسین و عشق حق دلخواه است □ مهر آمد و پشت شب بیداد شکست اندیشه تثلیثی شیاد شکست هنگام مباهله ز اعجاز رسول هم اُسقف و هم صلیب فولاد شکست □ اُسقف که گل روی محمد را دید افتاد صلیبش از کف و جامه درید گفتا که به حق و راستی در انجیل حق کرده وجود اَقدَسَت را تایید □ تنها نه که بر مسیح ترفند زدیم بر گریه خلق خسته لبخند زدیم ای ختم رسل ببخش ما را که دگر دل را به ولایت تو پیوند زدیم □ با آن‌که گرفتار توهم هستیم در پیچ و خم خیال خود گم هستیم از عاقبت مباهله می‌ترسیم کوتاه سخن، اهل تفاهم هستیم □ پیش تو صلیب را شکستن عشق است بر خاک، به درگهت نشستن عشق است زُنار بلند عقل خود را با صِدق بر رشتۀ دامن تو بستن عشق است □ با اهل جدل مجادله باید کرد با تیغ زبان مقابله باید کرد بر منطق وحی سر اگر نسپردند بی‌چون و چرا مباهله باید کرد ✍احد ده بزرگی
Meysam Motiei ~ Music-Fa.ComMeysam Motiei - Khabar Kon Ey Del (128).mp3
زمان: حجم: 6.77M
🏴مداحی برای محرم 🎤حاج میثم مطیعی 🏴خبر کن ای دل؛ همین امشب تمامِ غم های عالم را… که غرق خون در افق دیدم؛ هلالِ ماه را… سلام ای هلالِ مه نو رسیده که غرقِ غباری و رنگت پریده مگر تو عزادار ماه تمامی؛ که در خون نشستی و قدت خمیده؟ آمد ماه آه و اشک و ماتم دل را می سپارم دستِ این غم… باران میبارد از دیده؛ هر دم مظلوم جانم… حسین یا ثارلله… 🏴 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا بُود حُبّ حسینی در دلم تا که عشق او عجین شد در گلم تا که جان آید به راه ریشه‌ام دم زنم گویم حسینی پیشه‌ام سوز من شورم شرار آتش است بارش اشکم سرور دلکش است اشک من رودی ز بحر او روان اشک من احیاگر باغ خزان اشک من دائم نویدم داده است بر در بسته کلیدم داده است اشک موجی پر شتاب و بی حباب رو به ساحل او ندارد مثل آب اشک امواج تلاطم آور است در تغافل ها چو رعد و آذر است اشک چون گل چهره‌ام را باز کرد راه و رسم عاشقی آغاز کرد تا حسینم کشتی است و ناخدا راه دریایی است شور و شوق ما او امید دین و دنیای من است عالمی را سود و سودای من است در شب مرگم چو در زیر لحد هیچکس آنجا نباشد جز احد ناگهان گویند نوری می‌دمد مهر مولا بنده‌اش را می‌خرد مهر مولایم نجاتم داده است بر در جنت براتم داده است مهر مولایم حسین بن علی در زمین و آسمانها منجلی مهر مولایم سرود بندگی‌ست مفخر انسان صعود بندگی‌ست مهر مولایم تقرّب آورد قرب حق را رو به پایان می‌برد مهر مولا قرب یکتا را دراست بهر پروازم بسوی حق پر است این دم اینجا وقت شور انگیزی است با دل و جان روز بر پا خیزی است وقت مردن نیست همت بایدم لحظه لحظه عشق و شدّت بایدم کاسۀ سر عاریت بر یار رفت آنکه سر تا پا همه از یار رفت من نه اینم ظاهر و کی پوستم در حریم کربلای دوستم یار رسم سوختن داده مرا عقل و هم دیوانگی هر یک بجا عقل در رسم رهیدن آمدن عشق در ژرفای دریاها زدن عقل با چشم حسینی دوختن عشق در دیوانگی آموختن عقل تاریکی جهلم را برد عشق خون دوری از دل را خورد عقل فرماید که با حق یار باش با حقیقت جمله در یک کار باش هوش و فکرت را به راه یار گیر تا شوی از جام مولا سیر سیر تا  بُود هایی که هوهویی زنم تا بُود شاخی که کوکویی زنم سوی من سوی حسینی است و بس کوی من کوی حسینی است و بس هر که جوید شیوه‌ام را در خطاب گویمش اما فقط روز حساب روز حکم مطلق باری اله تا که حق گویان بگیرندش پناه می‌زنم سودای مستی سادگی می‌کنم پروانگی دیوانگی کاشف الکرب الحسین احساس من بر لبم عباس من عباس من