eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
618 عکس
156 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
CamScanner ۱۱-۰۳-۲۰۲۲ ۱۸.۳۴.pdf
حجم: 2.95M
مشخصات چهارده معصوم(علیهم السلام) منبع:کتاب انوارمعرفت(مولف:علی آهی)
شاعر: سیدمحمدجواد شرافت موضوع: حضرت فاطمه علیهاالسلام گونه:مدح و منقبت, مرثیه قالب شعر:غزل مناسبت:فاطمیه وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ........................................... طواف در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این سوی مسجد شعله‌ور رفتی، مصاف این است این خطبۀ تو واژه واژه ذوالفقار دیگری‌ست جلوۀ آن تیغ پنهان در غلاف، این است این از امام از کعبه گفتی، بستی احرام دگر بی‌امان دور علی گشتی! طواف این است این رو گرفتی پیش نابینا، حیا آن است آن نیمه‌شب تابوت می‌خواهی، عفاف این است این می‌رسد روزی که چشم آسمان روشن شود بر مزارت کعبه می‌گوید مطاف این است این
شاعر: مهدی مردانی موضوع: حضرت فاطمه علیهاالسلام گونه:مرثیه قالب شعر:رباعی مناسبت:فاطمیه منبع:مرگ قلابی ماهی‌ها وزن:مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی) ...................................... وقتی در خانۀ علی می‌لرزد دنیا به بهانۀ علی می‌لرزد هرچند که کوه بوده یک عمر ولی بی فاطمه شانۀ علی می‌لرزد
شاعر: استاد محمدعلی مجاهدی موضوع: حضرت فاطمه (علیهاالسلام) گونه:مرثیه قالب شعر:غزل مناسبت:فاطمیه(س) منبع:آسمانیها, آینه بی‌غبار (دفتر دوم) وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن ...................................... بلبل چو یاد می‌کند از آشیانه‌اش خون می‌چکد ز زمزمۀ عاشقانه‌اش هرگز ز یاد بلبل عاشق نمی‌رود مشت پری که ریخته از آشیانه‌اش آتش، دمی ز شاخۀ گل دست برنداشت حتی نکرد رحم به حال جوانه‌اش گلچین روزگار- که دستش شکسته باد- بازوی گل کبود شد از تازیانه‌اش دشمن شکست حُرمت آن در که جبرئیل بوسیده بود از سر مِهر، آستانه‌اش... چون پای دشمنان علی در میانه بود آتش، گرفت حلقه‌صفت در میانه‌اش آن آتش مدینه گدازی که شد بلند در کربلا ز خیمۀ زینب زبانه‌اش دیگر برای فاطمه، دستی نمانده است در زیر بار درد، شکسته‌ست شانه‌اش چون دید تربتش، سند غربت علی‌ست پنهان نگاه داشت ز چشم زمانه‌اش صبر علی تمام شد، آن لحظه‌ای که دید باید به دست خاک سپارد شبانه‌اش شب‌های بی‌ستاره علی را به یاد داشت و آن کودکان کوچکِ از پی روانه‌اش شب‌ها که لب به ذکر و مناجات می‌گشود جز مرغ حق نبود کسی هم‌ترانه‌اش با جانِ ما سرشته خدا، مهر فاطمه و ز دل، نرفتنی‌ست غم جاودانه‌اش یک لحظه بی ‌خروش و تلاطم نبوده است طوفانی است بحر غم بی‌کرانه‌اش
قالب:قصیده موضوع:حضرت فاطمه (علیهاالسلام) گونه:مدح وزن:مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن شاعر:مرتضی امیری اسفندقه .............................................. هر کس هر آنچه دیده اگر هر کجا تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلی هر روزه می‌کند «آیینه تمام نمای خدا» تویی میلاد تو تولد توحید و روشنی است ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی چیزی ندیده‌ام که تو در آن نبوده‌ای تا چشم کار می‌کند ای آشنا! تویی نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار سرچشمه فقاهت آل عبا تویی غیر از علی نبود کسی همطراز تو غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی تو با علی و با تو علی روح واحدید نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟ ایمان خلاصه در تو و مهر تو می‌شود مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی زمزم ظهور زمزمه‌های زلال توست مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است سوگند خورده است که خیرالنسا تویی شوق تلاوت تو شفا می‌دهد مرا ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی آن راز سر به مهر که «حافظ» غریب‌وار می‌گفت صبح زود به باد صبا تویی هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست تنها تویی شفیعه روز جزا تویی در خانه تو گوهر بعثت نهفته است راز رسالت همه انبیا تویی «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» بی تو چه می‌کنند؟ تویی کیمیا تویی قرآن ستوده است تو را روشن و صریح یعنی که کاشف همۀ آیه‌ها تویی درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی
لینک گروه انجمن ادبی در پیام رسان « بله » ble.ir/join/NmQzZTY5OD
شاعر: علیرضا قزوه موضوع حضرت فاطمه علیهاالسلام گونه:مرثیه قالب شعر:غزل مناسبت:فاطمیه منبع:شبلی و آتش وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن آسمان آتش گرفت ........................................... تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد خواست تا غسلت دهد، آب روان آتش گرفت هان چه می‌پرسی چه پیش آمد؟ زمین را آب برد بادبانِ کشتی پیغمبران آتش گرفت یک طرف ماهِ مرا ابرِ سیاهِ فتنه کشت یک طرف از درد غربت، کهکشان آتش گرفت رفت سمت آسمان روحت، زمین از شرم سوخت در زمین جسم تو گم شد، آسمان آتش گرفت
شاعر: محمدجواد غفورزاده موضوع: حضرت فاطمه (علیهاالسلام) گونه:مرثیه قالب شعر:غزل مناسبت:فاطمیه منبع:فاطمه زهرا(س) در شعر فارسی وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن ....................................... به لحظه لحظۀ دوری، به هجر یار قسم، به دیر پایی شب‌های انتظار قسم، به باغ سبز شهادت، به خون سرخ شهید به روشنای سپیده، به نوبهار قسم، به آشنایی غم با دل صبور علی به روشنایی قلب امیدوار قسم، به بی‌صفایی صبح مدینه بی‌زهرا به بی‌وفایی دنیا، به شام تار قسم... به آتش دل مسکین، به آه سرد اسیر به اشک چشم یتیم و به چشمه‌سار قسم اگر چه قلب جهان غرق در جراحت شد شبی که فاطمه در خاک خفت، راحت شد
شاعر: قادر طهماسبی موضوع: حضرت فاطمه (علیهاالسلام) گونه:مرثیه قالب شعر:قصیده مناسبت:فاطمیه منبع:سرو باغ محمد نمایه:فرازی از شعر وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن ........................................... آن شب که دفن کرد علی بی‌صدا تو را خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را در گوش چاه، گوهر نجوا نمی‌شکست ای آشیانِ درد، علی داشت تا تو را ای مادرِ پدر، غمش از دست برده بود همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را زین درد سوختیم که ای زُهرۀ منیر کتمان کند به خلوت شب، مرتضی تو را ناموسِ دردهای علی بودی و چو اشک پیدا نخواست غیرتِ شیر خدا تو را دفن شبانۀ تو که با خواهش تو بود فریاد روشنی‌ست ز چندین جفا تو را تا کفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را! یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست در سایه داشت گرچه علی چون هما تو را... خم کرد ای یگانه سپیدارِ باغِ وحی این هیجده بهارِ پر از ماجرا، تو را تحریف دین، فراق پدر، غربتِ علی انداخت این سه دردِ مجسّم ز پا تو را... دادند در بهای فدک آخر ای دریغ گلخانه‌ای به گسترۀ کربلا تو را... پهلو شکسته‌ای و علی با فرشتگان با گریه می‌برند به دارالشفا تو را دارالشفای درد جهان، خانۀ علی‌‌ست زین خانه می‌برند ندانم کجا تو را؟!...
شاعر: فیض کاشانی موضوع: شعر عرفانی قالب شعر:غزل منبع:کلیات اشعار فیض کاشانی وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ...................................... مشتاقان وصل پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی آتشی در خرمن شوریدگان انداختی... در دلم جا کردی و کردی مرا از من تهی تا مرا از هستی خود در گمان انداختی شعلۀ حسن تو دوش افروخت دل‌ها را چون شمع این چه آتش بود کِامشب در جهان انداختی در کنارم بودی و می‌سوخت جانم در میان آتش سوزان نهان چون در میان انداختی... دیده از خواب عدم نگشوده، گردیدند مست چون ندای «کُن» به گوش انس و جان انداختی سوی «أو أدنی» روان گشتند مشتاقان وصل تا خطاب «إرجعی» در ملک جان انداختی هر کسی پشت و پناه عالمی شد تا ز لطف سایۀ خود بر سر این بی‌کسان انداختی شد کنار هم‌دمان دریای خون از اشک «فیض» قصۀ پرغصه‌اش تا در میان انداختی
شاعر: حسن بیاتانی موضوع: امام عصر علیه‌السلام گونه:روایت قالب شعر:غزل‌(غزل اول یک غزل پیوسته) منبع:از دوشنبه تا جمعه وزن:مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن .................................. ساعت ظهور آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد باید شروع فصل خوب داستان باشد روزی که پیدا می‌شود خورشید پشت ابر باید که بارانی‌ترین روز جهان باشد مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده‌ست باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد با خود تصور می‌کنم گاهی نگاهش را چشمی که بی‌اندازه باید مهربان باشد یک روز می‌آید که این‌ها خواب و رؤیا نیست و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد بی‌بی که جان می‌داد بالا را نشان می‌داد شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد بی‌بی که پای دار هی این آخری می‌گفت این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد... توجه:منظور از «بی بی» یک مادربزرگ است.
شاعر: علی‌اکبر لطیفیان موضوع: امام عصر علیه‌السلام قالب شعر:غزل منبع:داریم با حسین حسین پیر می‌شویم وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن ................................ برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو «حاجت روا شوند هزاران هزارها» یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن دل بسته این پیاده به لطف سوارها... ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیده‌ایم از این اختیارها باید برای دیدن تو «مهزیار» شد یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها... یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود اما مسیر تو به من افتاده بارها شب‌ها بدون آمدنت صبح ظلمت‌اند برگرد ای توسل شب زنده‌دارها این دست‌ها به لطف تو ظرف گدایی‌اند ای أیّهاالعزیز تمام ندارها