اشعار عالمِ و فوت عالِم
——————
عالِم چراغ دین خَلّاق مبین است
عالِم دبیر مکتب اسلام و دین است
عالِم بُود چون ماه، مردم چون ستاره
گر فیض حق خواهی به عالِم کن نظاره
عالِم مدادش افضل از خون شهید است
عالِم بیانش حکم قرآن مجید است
عالِم بُود بر مؤمنین نور هدایت
عالم بُود بر مسلمین روح سعادت
عالم بود از حق کتاب رستگاری
عالم بود نقش علوم پایداری
عالم برای ناامیدیها امید است
عالم به قفل بستۀ امت کلید است
عالم وصیّ حضرت ختمی مآب است
بر چهرۀ عالم نظر کردن ثواب است
از فوت عالم میشود دیندار مهجور
از هجر عالم میشود اسلام رنجور
ای دل بسوز از دیده جاری اشک غم کن
از فوت عالم بر سرت خاک اَلَم کن
آن عالمی که قلب مردم شاد میکرد
در سنگر دین عالَمی ارشاد میکرد
او یاور اسلام و قرآن مبین بود
او عالِمِ ارزندۀ پاک و امین بود
در دادگاه دادخواهان دادگر بود
روشنگر و پرهیزگار و پر ثمر بود
رفت از جهان آن آیت ارزندۀ ما
زد داغ جانسوزش شرر بر جان و دلها
(کربلایی، 1388: 181)
کربلایی، نادعلی، (1388). مجالس ختمخوانی، چاپ پنجم، تهران:آرام دل.
#عالم
#ختم_خوانی
#مجلس_ختم
اشعار عالمِ و فوت عالِم
——————
دانش بجو که علم، فروغ درایت است
عالِم به روزگار، چراغ هدایت است
عالِم بُود امین خداوند بین خلق
وارث به انبیا و ز حق، لطف و آیت است
عالِم چو بحر و علم، گهر، سینه چون صدف
غوّاص علم باش تو را گر کفایت است
عالِم ز بعد مرگ بوَد زنده نام چون
کاثار و شهرتش به جهان خود روایت است
مسندنشین عِلم نگردد فنا ولی
سلطان مُلک، سلطنتش سست غایت است
عالِم در آسمان هُدی همچو بدر تام
گِردش ستارگان شرف بینهایت است
گر جاهل است دشمن عالِم شگفت نیست
خفاش هم ز دیدن خور، در شکایت است
«آهی» به خلق گرچه شهان حاکمند لیک
عالِم به هر دو صاحب حُکم و ولایت است
(آهی، 1393، 612)
آهی، علی، (1393). انوارمعرفت(مجموعه اشعار آیینی)، تهران:محمل.
#عالم
#ختم_خوانی
#مجلس_ختم
📚قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):اَلعُلماءُ اُمناءَ اللهِ عَلی خَلقِه
دانشمندان، امنای خداوند بر بندگانش هستند.(نهجالفصاحه، ص 580)
📚قال الصادق(علیهالسلام):اِنّ العُلماءَ ورثةُ الانبیاء
دانشمندان وارثان پیامبران هستند.(اصول کافی، ج1، ص32)
📚قال امیرالمؤمنین(علیهالسلام):لیسَ لِسلطانِ العلمِ زَوال
دولت علم را زوال و پایانی نیست.(نثراللالی، ص98)
📚قال امیرالمؤمنین(علیهالسلام):الملوکُ حُکّامٌ علیالناسِ و العلمُ حاکمٌ عَلَیهِم
پادشاهان حاکم بر مردم هستند و عِلم حاکم بر پادشاهان است.(امالی شیخ طوسی، ص56)
📚امام على عليهالسلام:
إذا ماتَ العالِمُ ثُلِمَ فِي الإسلامِ ثُلمَةٌ لايَسُدُّها شَيءٌ إلى يَومِ القِيامَةِ
🏴 با مرگ هر عالم و دانشمند، چنان رخنهاى در اسلام پديد میآيد كه تا روز قيامت هيچ چيز آن را فرونمیپوشد.
📚 المحاسن: ج ۱ ، ص ۳۶۴
•┈┈••✾••┈┈•
#عالم
#ختم_خوانی
#مجلس_ختم
🌼بسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍️امام حسن مجتبی علیه السلام:علم و دانش را از هر طریقی فرا گیرید، ثبت کنید و چنانچه نتوانستید آن را در حافظه خود نگه دارید بنویسید و در منازل خود قرار دهید.
📗احقاق الحق ج11 ص 235
♦️نکته:توصیه می شود دوستانی که در کلاس مداحی اساتید شرکت می نمایند، مطالب را ثبت و نگهداری نمایند و درصورت توان، به چاپ برسانند.
این نکات ارزشمند، تاریخ مداحی کشور را خواهد ساخت.
زیارت امام رضا(علیه السلام)
زائر شده روح نیازم در زیارت
هر بار می گیرد ز جسم من نیابت
کم می شود با پای ظاهر پا گذارند
چون زائران اینجا دلی آماده دارند
سبقت گرفته چشم، از دل بارِ دیگر
اشک آمده تا که بیفتد پای دلبر
صحن شما صحن سبکبالان نور است
این گنبد پُرنورتان چون کوه طور است
تابیده از نور حرم تا دورها دور
اینجا سلیمان بشنود آوای هر مور
از آمریکا و قلب آفریقا به اینجا
دلها شده جذب تجلی های آقا
آهن شده ذوبِ تجلیِ الهیش
*پس* بوده گردیده به دربار رضا *پیش*
اینجا نفس ها زیر زانو نیست محبوس
بین پَرِ خُدّام، زائر گشته پابوس
تا پاگذاری در سپهرِ شمس هشتم
در مهربانی های سلطان می شوی گُم
با هر زبانی سوی این درگاه آیی
بر درد خود خواهی گرفت اینجا دوایی
حاجات، در پای ضریح او برآید
گرنام مهدی را بیاری او فزاید
برچوب های خشکِ دل "طاهر" زد آذر
هر نامه محتاج ست بر امضای آخر
#طاهر
#مجیدطاهری
#ایام_زیارتی
#شعرامام_رضا_علیه_السلام
ایام زیارتی امام رضا(علیهالسلام)
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم
نمیدانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبهروی تو بلاتکلیف میماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
به دریا میزنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم
تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست میگویم:
که من یک شاعر درباریام مداح سلطانم
(سیدحمیدرضا برقعی)
وقتی حضرت امام رضا(علیهالسلام) داخل نیشابور شدند، دو محدث معروف، یعنی: ابوزرعه و ابن اسلَم به خدمت حضرت آمدند و ایشان را به اجدادگرامیشان قسم دادند که لطف فرمایند و صورت مبارک خویش را به آنها نشان دهند و سپس حدیثی از پدران خود برای آنها روایت فرمایند. چون آنها این خواهش را نمودند حضرت اسب خود را نگاهداشتند و بعد روپوش خود را برداشتند؛ در این حال گروههای مختلف مردم ایستاده بودند و این صحنه را تماشا میکردند؛ تا چشمانشان به روی مبارک حضرت افتاد، بعضی از شوق، فریاد شدید میزدند، گروهی گریه میکردند و بعضی لباس خود را از دلتنگی پاره میکردند و برخی خود را به خاک افکنده بودند و آنها که نزدیک بودند، زین اسب امام(علیهالسلام) را میبوسیدند و بعضی نیز تلاش میکردند تا چهرۀ حضرت را ببینند. از این صحنه چنان شوری در مردم افتاده بود که روز به نیمه رسید و آنقدر گریه کردند که اگر اشکها جمع میشد مثل رودی جاری میگشت. رهبران و بزرگان جامعه فریاد میزدند که ای مردم گوش بدهید و با صداهای خود حضرت را اذیت نکنید و بگذارید ایشان بتوانند حدیثی بفرمایند، همانا اذیت آن حضرت، اذیت پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.
اینجا مردم آنقدر ارادت خویش را به اهل بیت(علیهمالسلام) و امام رضا(علیهالسلام) نشان دادند که حضرت مهلت سخن گفتن نداشتند؛ اما روز عاشورا هم وقتی حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) مقابل لشگر کوفه آمد و خواست آنها را موعظه و نصیحت فرماید آن بدبختها، صداهای خویش را بلند کردند وگوش نمیدادند؛ حضرت فریاد میزدند وای بر شما که به سخن من گوش نمیدهید تا شما را به راه صحیح هدایت نمایم و نبود در آنجا یک خداپرستی که فریاد بزند، مردم! این پسر پیغمبر است؛ چرا او را اذیت میکنید، چرا ساکت نمیشوید که موعظۀ خود را بفرماید و کلام خود را به پایان برساند؟
کمیت شاعر در شعر خود به آن اشاره کرده و بر حضرت امام باقر(علیهالسلام)خوانده و آن حضرت را به گریه درآورده:
وَ قتیلٌ بالطّفِّ غودرَ فیهمُ بَینَ غوغاءِ اُمةٍ و طَغامٍ
یعنی شهید در کربلا مانده و گرفتار شد در میان مردمان نانجیبی، بین غوغای جماعتی از ناکسان و فرمایگان.
(قمی، 1377، ج2، 336)
نرفته از نظرم ذوالجناح بر مي گشت
كه رفته رفته صدايت ضعيف تر مي گشت
ز بس كه بر بدنت زخم هاي كاري بود
كه زخم ِ تازه اگر بود بي اثر مي گشت
در ازدحام حرامي و نيزه هايِ بلند
شكافِ زخم ِ تنت باز و بازتر مي گشت
ميان حلقه ي نامحرمان خودم ديدم
كه شمر با سرت از قتلگاه بر مي گشت
غروب بود و ربابَت ميانِ آتش و دود
هنوز بين ِ مزاري پي ِ پسر مي گشت
شعری از رهی معیری
شبي در حرم قدس
ديده فرو بستهام از خاکيان
تا نگرم جلوۀ افلاکيان
شايد از اين پرده، ندائي دهند
يک نفسم، راه بجائي دهند
اي که بر اين پردۀ خاطر فريب
دوخته اي ديدۀ حسرت نصيب
آب بزن، چشم هَوَسناک را
با نظر پاک ببين، پاک را
آنکه در اين پرده، گذر يافته است
چون سحر از فيض نظر يافته است
خوي سحرگير و نظر پاک باش
راز گشايندۀ افلاک باش
خانۀ تن، جايگه زيست نيست
در خور جانِ فلکي نيست، نيست
آنکه تو داري سر سوداي او
برتر از اين پايه بَُود، جاي او
چشمۀ مسکين، نه گهرپرور است
گوهر ناياب، به دريا در است
ما که بدان دريا، پيوسته ايم
چشم ز هر چشمه، فرو بسته ايم
پهنۀ دريا، چو نظرگاه ماست
چشمۀ ناچيز، نه دلخواه ماست
پرتو اين کوکب رخشان نگر
کوکبۀ شاه خراسان نگر
آينۀ غيب نما را ببين
ترک خودي گو و خدا را ببين
هرکه بر او نورِ رضا تافتهست
در دل خود، گنج رضا، يافتهست
سايۀ شه، مايۀ خرسندي است
ملک رضا ملک رضامندي است
کعبه کجا؟ طوف حريمش کجا؟
نافه کجا، بوي نسيمش کجا؟
خاک ز فيض قدمش، زر شده
وز نفسش، نافه معطر شده
من کيام؟ از خيل غلامان او
دست طلب سوده به دامان او
ذرۀ سرگشته خورشيد عشق
مرده، ولي زندۀ جاويد عشق
شاه خراسان را، دربان منم
خاک در شاه خراسان منم
چون فلک آئين کهن ساز کرد،
شيوۀ نامردمي، آغاز کرد،
چاره گر، از چاره گري بازماند،
طاير انديشه، ز پرواز ماند،
با تن رنجور و دل ناصبور
چاره از او خواستم از راه دور
نيم شب، از طالع خندان من
صبح برآمد، ز گريبان من
رحمت شه، درد مرا چاره کرد
زنده ام از لطف، دگرباره کرد
بادۀ باقي، به سبو يافتم
وين همه از دولت او يافتم
مشهد اول تيرماه ١٣٤٧
✍#رهی_معیری
امام رضا(علیه السلام)
غزل
آمدم توشه بگیرم به شما برگردم
راه برمن بنمایی به خدا برگردم
یارضاجان مددی تا به نوایی برسم
هیچ جایی نروم تا به رضا برگردم
تا مرادم بدهید آمده ام در بزنم
حاجتم را نظری تا که روا برگردم
همه دل داده ی وصلند و به دلبر مایل
می دهم دل که به دریای وفا برگردم
بی قراری چه کنم زد به نهادم آتش
خرمنم سوخته اینجا نه، کجا برگردم
پاره ای از تن پیغمبر اکرم باشید
جان من! مُعجزه ای معجزه تا برگردم
پای هر مرثیه را کرببلا وا کردید
آمدم نزد شما کرببلا برگردم
#مجیدطاهری
زمان رها گشتن از خود/زمان سفر تا خدا شد
دوباره دل عاشق من/هوایی صحن رضا شد
غریب غریبان رضا جان/شهید خراسان رضا جان
تو را خوانم از عمق جانم/به چشمان گریان رضا جان
دخیلک یا مولا/گل باغ زهرا
علی بن موسی علی بن موسی
یا مولا یابن الزهرا...
خوشا بر کسی که اسیر ِ/تولای آل عبا شد
خوشا بر کسی که گدای ِ/سر کوی لطف رضا شد
رضا رأفت و لطف و غفران/رضا عادتش جود و احسان
خوشا بر کسی که بخواند/رضا را به چشمان گریان
نوای دل ما/مدد یابن الزهرا
علی بن موسی علی بن موسی
یا مولا یابن الزهرا...
غریبی او گشته معلوم/ز زهر جفا گشته مسموم
دل از شرح این ماجرا سوخت/که جان داده در حجره مظلوم
جواد از مدینه رسیده/به آن حجره و چشم او تر
سرش را به دامن گرفته/فلک غرق غم شد سراسر
ولی وا مصیبت/ازین داغ عظمی
ز قلب حسین و/تن ارباً ارباً
یا حسین یابن الزهرا...
(امیرعباسی)
9.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای که گفتی 《فَمَن یَمُت یَرَنی》
جان فدای کلام دلجویت
جانم علی جانم علی...
🖤🖤🖤
انالله و اناالیه راجعون
پیرغلام اهل بیت(علیهم السلام) ، مرحوم حاج علی قصری، به دیدار حق شتافت.
نثار روحش فاتحه و صلوات.
○○○○○○○○○○○○○○○○
...《فمن یمت یرنی》کلام امیرالمومنین(علیه السلام) است به این معنی: هرکس بمیرد مرا می بیند.
📚نکات مداحی
آموزش معارف قرآن کریم و ادعیۀ مأثور در مداحی اگر به نوعی باشد که تأثیر قرآن و ادعیه در شعرشاعران آیینی که در حوزۀ مداحی سرودهاند مشخص گردد و اساتید، این تأثیر را آموزش داده و نمود آن را بیشتر مشخص سازند، سبب ارتقاء سطح محتوایی مداحی میگردد.«مرحوم آهی(از اساتید مداحی)معتقد بود صرفاً صور خیال، صناعات لفظی، ادبی و معنوی، شعر را زیبا نمیکند و در بحث اشعار آیینی باید به آیات و روایات توجه داشت»(بهتویی، 16فروردین1400)
#نکات_مداحی