eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
616 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به سبک معروف : «ای صفای قلب زارم» سَید ما رفتی و شد / شادی ما غرق ماتم. آسمان کشور ما / شد غم آلوده از این غم از این داغ گران قرین غم شدیم اسیر پنجۀ غم و ماتم شدیم «««علی موسی الرضا علی موسی الرضا»»» همۀ عمر تو طی شد/ در ره خدمت به مردم غرق غم بودی ندیدم / بر لبت غیر از تبسم بهارعمر تو چه عطرآگین گذشت تمام فرصتت به راه دین گذشت شده دل‌های ما همه دارالعزا «««علی موسی الرضا علی موسی الرضا»»» ای که بر تو از امام /هشتمین گشته عنایت روز میلادش شدی تو/ میهمان ِ بر امامت. عنایات رضا به تو کامل شده شهادت در رهش تو را شامل شده شده دل‌های ما همه دارالعزا «««علی موسی الرضا علی موسی الرضا »»» خدمتِ بر مستمندان بوده بهر تو سعادت از خداوند تعالی گشته پاداشت شهادت دراین راه عزیز تو قربانی شدی عزیز ما چنان سلیمانی شدی «««علی موسی الرضا علی موسی الرضا»»»
خُدّام رضا سوی خدا بال کشند با بال شهادت به رضا بال کشند رفتند به دل سد بزنند از دل، تا نیرو بشود به ماورا بال کشند ✍مجیدطاهری https://eitaa.com/joinchat/3851813558C9b3f122bc2
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران هر کو شراب فُرقَت روزی چشیده باشد داند که سخت باشد قطع امیدواران با ساربان بگویید احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان چو در قیامت چشم گناهکاران ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران چندین که برشمردم از ماجرای عشقت اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران ✍️سعدی
هرگز اَلَمی چو فُرقَت جانان نیست دردی بتر از واقعهٔ هجران نیست گر ترک وداع کرده‌ام معذورم تو جان منی وداع جان آسان نیست ✍️ابوسعید ابوالخیر
سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم برای حضرت جانان وداع جان کردم چو اعتماد ندیدم درین دیار غرور چو عقل کل سفر ملک جاودان کردم مکان خاک فروغی نداشت چندانی ز روی خاک توجه بلامکان کردم چو راستان سخن راستان ادا کردم هزار نعره زدم، رو بر آستان کردم قدم کمان شد در انتظار روز وصال بآرزوی تو این تیر را کمان کردم ✍️قاسم انوار (چند بیت از یک غزل)
مرا چه قُرب که در انتظار روی تو باشم همین تمام که بر رهگذار کوی تو باشم مرا چه حدّ رسیدن بدان وصال همایون همین بس است که دائم به جست و جوی تو باشم کنون که جعد سر زلف تو به چنگ نیامد روا بود که سراسیمه تر ز موی تو باشم زبان مدام ز یاد لب تو شهد نثارست مگر به وقت شهادت به گفت و گوی تو باشم در آن نفس که کند جان وداع قالب خاکی هنوز با دل پر خون در آرزوی تو باشم چو چشم «ابن حسام» از نظر به مرگ ببندند به چشم دل نگران همچنان به سوی تو باشم ✍️ابن حسام خوسفی باحذف یک بیت
فریاد که آن یار پسندیده برفت ناکرده وداعِ ما و نادیده برفت دل را به که آرام دهم، مسکین من کآرام دل و روشنیِ دیده برفت ✍️ابن حسام خوسفی
چو محمل بسته بر عزم سفر جانان برون آید به همراهی ِ او صد کاروان ِ جان برون آید ندارد هیچ کس تاب وداع او بگوییدش که بر بیچارگان رحمی کند پنهان برون آید مبند آن ماه گو محمل که می گریند صد بی دل نشاید کاروانی را که در باران برون آید چو گریم بر گرفتارانِ دل ، سیل بلا گردد مرا هر قطره خون کز دیدۀ گریان برون آید ز سینه با خیالش رفت جان آری گه رفتن خوش است از صاحب خانه که با مهمان برون آید منِ بی دل چو از شوق خط و رخسار او میرم ز خاکم جای سبزه لاله و ریحان برون آید نداند جز فغان جامی زبانش چون جرس گویی برای آن بُود کز وی همین افغان برون آید ✍️جامی
در روز جدایی، غم دلسوز وداع وان آتشِ هجرِ شعله افروز وداع صد غصۀ مهلکِ غم اندوز وداع نابود نمودند مرا روز وداع ✍️امیرعلیشیرنوایی
یارم وداع کرد و ز آغوش میرود نام وداع می برم و هوش میرود زان خونِ دل ز دیده روانست کز نظر آن نورسیده سرو قباپوش میرود بی دوست دیک سینۀ غم جوش میزند وین خون دیده بر رخ از آن دوش میرود مشکل حکایتی است که رنجد ز ناله یار وزناله کار عاشق خاموش میرود (اهلی) ز جور یار غباری شد و هنوز دنبال آن سوار قباپوش میرود ✍️اهلی شیرازی باحذف چند بیت