یاحسین
هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
هر سال، نه!... که روز به روز از زبان عشق
گل میکند حدیث تو و سربهداریات
در ما، یزید کشته نمیشد، اگر نبود
این راه را بلاغت آیینهداریات...
خم شد هزار مرتبه هفتادپشت صبر
آن روز، پیش صبر تو و پایداریات!
میسوخت، میگداخت، در آن وسعت کبود
بر کوه میرسید، اگر زخم کاریات
پرپر شدند روی زمین، پیش چشم تو
آلالههای رنگ به رنگ بهاریات!...
اینک، زمین به عشق تو همواره میتپد
این است، رمز خون تو و ماندگاریات
یعنی که سربلند، هنوز ایستادهایم
در انتظار منتقم خون جاریات...
✍️حسین دارند
امین الله
#اربعین
#پیاده_روی
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله خلقالله میآیند
صف جن و ملک با زائرانت همقدم هستند
به عشقت از عوالم، خیل خاطرخواه میآیند
زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه میآیند
ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پا به پا، همراه میآیند
گروهی غرق توصیفاند و مستِ مدح چشمانت
گروهی روضهخوان، با سیل اشک و آه میآیند
به شهرت میرسند و حال و روز شهر بارانی است
پر از بغضاند و نمنم تا دم درگاه میآیند
مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه میآیند
قیامت کردهای، انگار تصویریست از محشر
که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه میآیند
نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم میگیرند
به لطف گوشهچشمت آخرش کوتاه میآیند
✍️سیدمحمدمهدی شفیعی
پس از تو ای گل پرپر، چگونه زنده بمانم
ز بعـد داغ بـرادر، چگـونه زنده بمانم
گره فـتاده بکارم، نمانـده بیتـو قـرارم
ز داغت ای گل پرپر، چگونه زنده بمانم
وجودت ای گل معبود، تمام هستی من بود
تمام هستی خواهـر، چگونه زنده بمانم
خزان شده چمن من، شهید بیکـفن من
کنار این تن بیسر، چگونه زنده بمانم
نه شمعی و نه چراغی، نه غنچهای و نه باغی
ز داغ اکبر و اصغر، چگونه زنده بمانم
رسـیـده نـالـۀ مـادر، ز مقـتل تو برادر
ز نـالـۀ دل مـادر، چگـونه زنـده بـمانم
نه محرمی و نه یاری، نه احترام و وقاری
میان قـوم ستـمـگر، چگونه زنده بمانم
به تـازیـانه زنـنـدم ، ز کـربـلا ببـرندم
من از فراق تو دیگر، چگونه زنده بمانم
عدو ز کین گل زهرا، زده به نیزه سرت را
به پای این سر اطهر، چگونه زنده بمانم
توئی امام و امیرم، خـدا کند که بمیرم
که بیتو ای مه انور، چگونه زنده بمانم
وفایی از کرم من، بخوان حدیث غم من
ز بعـد داغ بـرادر، چگـونه زنده بمانم
✍️سیدهاشم وفایی
1395، ص324، سجاده های نور، مشهد:سلسلة الذهب و نورالکتاب
برای آنها که به پای دل به کربلا می روند:
بهشت گوشه ای از کربلای توست حسین
بهشت من حرم باصفای توست حسین
.
به خون پاک تو سوگند ای خدا را خون
که خون بهای تو تنها خدای توست حسین
.
کنار نعش عزیزان خود نریزم اشک
تمام گریۀ من در عزای توست حسین
.
هر آنچه روی نهادم به کعبه دیدم باز
دلم به جانب کرب و بلای توست حسین
.
فرات ، تشنۀ لب های خشک توست هنوز
همیشه گریۀ آب از برای توست حسین
.
همه نگه به هلال افکنند جز زینب
هلال او سر از تن جدای توست حسین
.
بتاب بر سر نی ! رو نما ! که می بینم
تمام هست خدا رونمای توست حسین
.
سر بریده به بالای نیزه می بیند
نگاه هر که به گلدسته های توست حسین
.
به هر طرف نگرم رأس توست بر سر نی
به هر کجا که روم نینوای توست حسین
.
چه در جحیم برندش ، چه در جنان ، همه جا
هماره بر لب ” میثم ” ، ثنای توست حسین
.
.
.✍️غلامرضا سازگار
1397، ص216، نخل میثم6، تهران:حسین فتحی.
وقتی به کربلا رسیدید:
یاران من آمادۀ ایثار باشید
باید مقیم سرزمین یار باشید
اینجا مقام قرب ربّالعالمین است
اینجا همانا کعبۀ اهل یقین است
اینجا اگر از دامن کعبه جدایید
پرواز کردید و در آغوش خدایید
روزی که حق این سرزمین را آفریده
خون شما را با وصال خود خریده
اینجا شود سرهای ما از تن بریده
اینجا شود گلهای ما با تیغ چیده
دیدار معبود شما اینجاست یاران
میلاد مسعود شما اینجاست یاران
اینجا عطش آب و شهادت زندگانیست
اینجا به خون خفتن حیات جاودانیست
اینجا شما هستید ما و ما شماییم
ما و شما با هم در آغوش خداییم
اینجا فدای دوست گردد هست عباس
اینجا جدا گردد ز پیکر دست عباس
اینجا به روی دست بگرفتم سرم را
وقف خدا کردم علیِ اکبرم را
اینجا به روی دست گیرم اصغرم را
یک شیر خواره نه تمام لشکرم را
اینجا چو بسمل طفل کوچک میزند بال
اینجا شود قاسم ز سمّ اسب پامال
اینجا رود سرها به نی همچون ستاره
اینجا کِشند از گوشِ طفلان گوشواره
اینجا ز پای کودکان خلخال گیرند
اینجا به زیر خار اطفالم بمیرند
اینجا کبوترها دور از آشیانه
تنهایشان گردد کبود از تازیانه
اینجا بُود آب روان اشک دو دیده
خواهر زند بوسه به رگهای بریده
اینجا کبوترهای خونین بال زهرا
سر مینهند از ترس صیادان به صحرا
اینجاست آن صحرای خونینی که باید
شرحش ز سوز سینۀ میثم بیاید
✍️غلامرضاسازگار
1397، ص240، نخل میثم6، تهران:حسین فتحی.
دو تک بیت که وزن آنها توسط بعضی مداحان در خواندن رعایت نشده اما به این صورت اصلاح گردید.
وزن: مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلات
👇👇👇👇
من روضهات شنیدم و چه زندهام هنوز
این رسم عاشقی نبُوَد خاک بر سرم
........................................................................
ما نان گریه بر سر این سفره خورده ایم
شرمندهایم از غم زینب نمردهایم
🌼بسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍️امام صادق علیه السلام: کسی که خدا خیر او را بخواهد محبت امام حسین علیه السلام و محبت زیارتش را در قلبش میگذارد...
https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
انسانهایی که از حیوان پَستتر بودند:
👇👇👇
«ابراهیم دیزج» فردی یهودى بوده که به ظاهر اسلام آورده بود. او کسى است که از سوى متوکل عباسى مأموریت یافت براى متفرق ساختن شیعیان و تجمع آنان پیرامون قبر سیدالشهدا علیه السلام، قبر آن حضرت را در کربلا خراب کند. این عمل، در سال ۲۳۶ هجرى واقع شد.همراه او در این جنایت، هارون مغربى بود. کارگرانى گرفتند ولى نتوانستند خراب کنند. براى تخریب و شخم آن محل، از گاو استفاده کردند ولى گاوها هم پیش نمى رفتند. دیزج در تخریب قبر، خودش با بیلى که در دست گرفته بود، مباشرت در کار داشت. این دو نفر، پس از آن، گرفتاری هایى دیدند که در کتب تاریخ ثبت است.[۲]
در کتاب امالی شیخ طوسی این ماجرا چنین آمده است: «ابراهیم دیزج نقل میکند: متوکل مرا به کربلا فرستاد تا قبر حسین(ع) را تخریب کنم و نیز نامهای برای جعفر بن محمّد بن عمار قاضى فرستاد، و او را مأمور کرد تا مراقبم باشد که آیا به دستور عمل میکنم، یا نه! من طبق دستور عمل کردم و به جعفر بن محمّد گفتم: طبق دستور عمل کردم، اما چیزی را در قبر ندیدم و نیافتم! جعفر قاضی گفت: مقداری عمیقتر میکندی! پاسخ دادم: که عمیقتر هم کندم اما چیزی ندیدم. جعفر اظهارات مرا برای متوکل فرستاد و افزود: من هم دستور دادم تا آنجا را به آب بسته و زمینش را با گاو شخم بزنند!
ابوعلی عمارى میگوید: من بعدها واقعیت را از ابراهیم دیزج جویا شدم. او هم گفت: من با کمک نوکران ویژه خود قبر حسین بن علی(ع) را نبش کردم و در آنجا بوریای تازهای دیدم که پیکرش بر روى آن بوده و بوى مشک از آن به مشام میرسید. من پیکر را به حال خود وا نهادم و دستور دادم تا خاک روى آن ریختند. سپس آب بر قبر بستم و گاو را راندم تا آن قبر را شخم زده و آماده برای کشاورزی کند، اما گاو بر روی آن قبر قدم نمیگذاشت و هر وقت به آن سو میرفت، برمیگشت. من در برابر نوکرانم به خداوند سوگند خوردم که اگر فردی از آنان، این ماجرا را فاش کند، او را خواهم کشت».
منبع:دانشنامۀ اسلامی
شور🍃
من که میدونم این عشقو
تو بودی که شروع کردی
همیشه بهترین ها رو
برا من آرزو کردی
آرزو کردی واسم که
همیشه بهترین باشم
آرزو کردی که هر سال
کربلا اربعین باشم
دنیای منو غمت عوض کرد
حال منو پرچمت عوض کرد
بیراهه میرفتم عمری اما
راهم رو محرمت عوض کرد
دنیای منی رویای منی
امروز منو فردای منی
همیشه من بدی کردم
ولی رسیده خیر از تو
آخرشم نمیمونه کسی برام
به غیر از تو
آره کسی تو این دنیا
حال منم نمیپرسه
همه منو رها کردن
ولی دلم به تو قرصه
هم تو پدری کردی برا من
هم گریه کنات برادرامن
دل خوش به همینم دم مردن
میگیری سر منو به دامن
مدیون تو ام مجنون تو ام
هر سال اربعین مهمون تو ام
حسین سیب سرخی🎙
#شعر_و__سبک_مداحی
#شور
#مداحی
#حسین_سیب_سرخی