eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
612 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
امام باقر(علیه السلام)   اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم وآیینه دار طلعت خورشید پنجمم چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش ازموج موج جذبه ی تو در تلاطمم آن شمع کوچکم که بیفروزیم اگر فخر است با چراغ قبولت به انجمم از آفتاب بیشترم با ولای تو آیینه ام، فروغ تو را در تجسمم * حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز باریک بین فاجعه ی آن تهاجمم آری سلام بر تو اماما! که می پرد از لب به یاد آن چه کشیدی تبسمم طفل چهارساله و طوفان کربلا؟ حیران این تداعی ام و آن تالمم از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو هم بر تو عرضه می کنم اینک تظلمم گنج مراد خویش نجستم ز هیچکس الا تویی که مدح تو را در تکلمم هرچند لب به خنده گشایم برابرت ز اندوه تو نشسته به خون است مردمم * ای علم را شکافته و رفته تا به عمق حیران آنچه یافتی از این تعلمم آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم بر دوستیت و خصم تو را در تخاصمم
ای هم نوای غربت تو عندلیب ها خاکی ترین نگین بقیع غریب ها ای پنجمین معلم دین، باقرالعلوم شاگرد مکتبت علما و ادیب ها از قال باقر است به ما هر چه که رسید علم مُنَجمین و دوای طبیب ها درس است خطبه های فصیح و بلیغ تو زانو زدند پای کلامت خطیب ها از کار ما گره بگشا، مضطریم ما ای مقصد نهاییِ امن یجیب ها از پنج سالگی جگرت پاره پاره شد ایوب صبر هستی و کوه شکیب ها مسموم زهر کینه شدی ظاهراً ، ولی کشته تو را جسارت آن نانجیب ها همراه عمه بودی و دیدی به چشم خویش پُر شد فضای قتلگه از عطر سیب ها دیدی که رفت پیکر جدت به غارت و نیزه زدند بر بدنش بی نصیب ها داغی شبیه شام غریبان نمی شود بالا گرفت کار شرار لهیب ها پنجاه سال رفته و اما نرفته است از خاطر تو بد دهنی و نهیب ها پنجاه سال رفته و هر شب گریستی بر جسم پاره پارهء شیب الخضیب ها محمود مربوبی
علیه السلام در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام از غروب روز عاشورای سال شصت و یک بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام در منا آب گوارا دست زائر ها دهید حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام آن قدر در پای خود خوار مغیلان دیده ام چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ عمه ی هم بازی ام را کنج ویران دیده ام 🔸شاعر:
(علیهماسلام) باقر آل پیمبر کشته شد در راه داور جسم مسلم در میان کوچه‌ها افتاده بی سر عاشقان آل عصمت وامصیبت وامصیبت باقر آل نبی در یاری قرآن فدا شد حضرت مسلم سرش لب تشنه از پیکر جدا شد عاشقان آل عصمت وامصیبت وامصیبت حضرت باقر تنش تشییع شد بر دوش یاران جسم مسلم در میان کوچه‌ها شد سنگباران عاشقان آل عصمت وامصیبت وامصیبت
(علیه السلام) گل زهرا به زهرکین جگرخون گشت و پرپرشد غمش یادآور داغ جگر سوز پیمبر شد واوویلا آه و واویلا(2) مدینه شهر پیغمبر سکوت غربتش پیداست بقیع و دسته گلهایش در این شبها چرا تنهاست واوویلا آه و واویلا(2) در این شبها مگر مهدی رود تنها سراغ او گهی بر مادرش زهرا گهی گرید به داغ او واوویلا آه و واویلا(2)
شهادت امام باقر (علیه السلام) سبک آقای من زمینه شور ای وای من مظلوم آقای من رو به قبله شد با دلی سوزان آتش گرفت مسمومی نیمه جان جان میدهد با لبهای عطشان ای وای من ای مدینه با او مدارا کن آه ای بقیع آغوش خود وا کن در روضه اش یاد کربلا کن ای وای من دل زارش چون خیمه ها سوزان گریه میکرد بر ناموس قرآن نامحرم گشت همراه کاروان ای وای من در آتش دید آل عبا می سوخت بر اشک او دل صحرا می سوخت دست بسته مثل بابا می سوخت ای وای من قرآن ها را بر نیزه ها دیده در شام غم طشت طلا دیده جان دادن دردانه ها دیده ای وای من روضه میخواند بر حنجر پاره از قحط آب از مرگ شیرخواره از آتش و غارت گوشواره ای وای من میثم مومنی نژاد
🍃🍃گریزحضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)🍃🍃 دو آقای بزرگوار بودند که در دم شهادت، آب تا کنار لبشان آمد اما با این حال، تشنه جان دادند یکی حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام)بود که با دندان شکسته سه مرتبه خواست آب بنوشد اما نشد و با لب تشنه، سرش را از بدن جدا کردند دیگری کنار علقمه آقا ابوالفضل(علیه السلام) بود وقتی که آب را کنار لبها آورد یاد لب های تشنۀ ششماهۀ حسین(علیه السلام)افتاد و آب را روی آب ریخت و با لب تشنه هم سرش را از بدن جدا کردند ؛ ولی این دو آقا یک تفاوت داشتند: مسلم بن عقیل(علیه السلام) تا لحظۀ آخر صدا می زد حسین میا به کوفه ،کوفه وفا ندارد اما وقتی که عباس(علیه السلام) به زمین افتاد با دست بریده و با فرق شکسته و با چشم تیر خورده صدا می زد : یا اخا ادرک اخا، برادر، بیا برادرت را دریاب!....حسین!😭😭😭
🌹🌹🌷 فروغ دیده و دل‌هاست مسلم سفیر یوسف زهراست مسلم امیر بی‌سپاه شهر کوفه چو مولایش علی تنهاست مسلم 🌷🌷🌷
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🥀 ز بام کوفه می کنم تو را نظاره یا حسین تو هم مرا نظاره کن به یک اشاره یا حسین سرو به خون نشسته ام، زائر دست بسته ام سلام می فرستمت از لب پاره یا حسین میان خندة عدو بهر تو گریه می کنم بلکه به اشک دیده ام کنی نظاره یا حسین تیر به چلة کمان، کمان به دست حرمله میا به کوفه رحم کن به شیرخواره یا حسین پرده کنار رفته و می نگرم به دخترت نه معجرش بُوَد به سر، نه گوشواره یا حسین 🌾🌾🌾🌾🌷🌷🥀🥀