الهی الهی، به حق پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر
الهی الهی، به صدق خدیجه
الهی الهی، به زهرای اطهر
الهی الهی، به سبطین احمد
الهی، به شبیر الهی! به شبر
الهی به عابد! الهی به باقر
الهی به موسی، الهی به جعفر
الهی الهی، به شاه خراسان
خراسان چه باشد! به آن شاه کشور
شنیدم که میگفت زاری، غریبی
طواف رضا، چون شد او را میسر:
من اینجا غریب و تو شاه غریبان
به حال غریب خود، از لطف بنگر
الهی به حق تقی و به علمش
الهی به حق نقی و به عسکر
الهی الهی، به مهدی هادی
که او مؤمنان راست هادی و رهبر
که بر حال زار بهائی نظر کن!
به حق امامان معصوم، یکسر
✍️شیخ بهایی
#رئیسی
#شهدای_خدمت
خُدّام رضا سوی خدا بال کشند
با بال شهادت به رضا بال کشند
رفتند به دل سد بزنند از دل، تا
نیرو بشود به ماورا بال کشند
✍مجیدطاهری
https://eitaa.com/joinchat/3851813558C9b3f122bc2
#شهیدجمهور
🥀 آه پا گرفت 🥀
ما طائریم سوی جِنان بال میزنیم
گاهی سبک، و گاه گران بال میزنیم
خلوت گزیده بال زند خرم از نشاط
در ازدحام ما نگران بال میزنیم
او جفت عشق و ساده سبک بال میزند
افسوس و حیف ما که به جان بال میزنیم
رفتند خادمان شهید از میانمان
گریان ز بازماندنمان بال میزنیم
طوفان شدهست نوح به کشتی صلا زند
ما سرنشین نوحه ز آن بال میزنیم
اشکی دویده دور زمینی که سبز نیست
سرخست و خون و ما ز میان بال میزنیم
در مه چو بالگرد نهان بال خود نهاد
جمهور گفت ما به فغان بال میزنیم
فریاد هایهای به عیوق میرسد
هقهقکنان و ضجهزنان بال میزنیم
پایین پای شمس شموس آه پا گرفت
آتش به دل به قد کمان بال میزنیم
✍️مجیدطاهری
31 اردیبهشت1404
اشعارمجیدطاهری👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3851813558C9b3f122bc2
#امام_زمان_عج
الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی
فسُرده غنچۀ گلها فتاده عقده به دلها
تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی
ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی
نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی
یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی
تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی
به سینه ها تو سُروری به دیده ها همه نوری
به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی
ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی
✍️سیدرضامؤید
خداوند در آیه ۳۰ سوره نازعات؛ «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِک دَحَاهَا؛ و زمین را پس از آن گسترانید، به موضوع دحو الارض اشاره فرموده است و مفسران و متکلمان، در تفسیر آن و چگونگی آفرینش زمین و گسترش آن سخن گفتهاند.حسن بن علی وشّاء چنین روایت کرده است که: طفلی بودم که همراه با پدرم در شب بیست وپنجم ماه ذی القعده، به خدمت حضرت رضا (علیه السّلام) رسیده و با ایشان شام خوردیم، حضرت فرمودند: امشب حضرت ابراهیم و حضرت عیسی (علیهما السلام) متولّد شده اند و زمین از زیر خانه ی کعبه گسترده شده، پس هرکس که روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه روزه دار بوده است، و در روایت دیگر نقل است که ایشان فرمود: در این روز حضرت قائم (عجل الله فرجه) قیام خواهد کرد.
به گفتۀ شیخ عباس قمی، دحو الارض یکی از چهار روزِ سال است که روزه گرفتن در آنها ممتاز است.همچنین براساس روایات، روزه گرفتن در این روز، پاداش روزه هفتاد سال و یا کفاره هفتاد سال را دارد؛ در این روز، هر آنچه که در میان آسمان و زمین است، برای شخص روزه دار استغفار میکند؛ و هر کس که این روز را روزه بگیرد و شبش را به عبادت خدای تعالی شب زنده داری و تهجد نماید، برایش، پاداش عبادت یکصد سال نوشته میشود.
#امام_رضا_علیه_السلام
من کیستــــم ؟ گدای تو یــا ثامن الحجــــج
شرمنـــدۀ عطــای تــــو یــا ثامن الحجــــج
بالّله نمـــی روم برِ بیگانگـــــان بــه عجــــز
تا هستـــــم آشنــــای تو یا ثامن الحجــــج
از کـــار من گــــره نگشاید کســـی مگــــر
دست گره گشــــای تــــو یــــا ثامن الحجج
تــا آخـــــرین نفس نکشــــم دست التجــــا
از دامـــن ولای تـــو یــــا ثامـــن الحجــــــج
خورشید سطح خــاک به پیش ملائک است
آن گنبـــد طلای تــــــو یــــا ثامن الحجـــــج
سرّ خدای هستی و راز نهـــان مـــــاست
روشن بـــه پیش رای تـــــو یا ثامن الحجج
خواهــــم زبخت همت و از حـــق سعادتی
تا ســر نهــــم به پــــــای تو یا ثامن الحجج
باشــــــد صفـــــای صبــــح نشابور یــادگار
زانفــاس جانفــــزای تـــو یا ثامن الحجــــج
دارالشفاست کــــوی تو و خود تویی طبیب
درد مـــن و دوای تـــو یـــــا ثامن الحجـــج
جایی کـــــه گفتــه مــــدح تو سالار انبیـــا
مـــن چون کنــــم ثنـــای تو یا ثامن الحجج
هستی چـــو پارۀ تـــــن پیغمبــــــر خدای
جــــان جهـــان فـــــدای تو یا ثامن الحجج
چون می شود که دیدۀ من هم برد نصیب
از دیـــــــدن لقـــــای تو یا ثامــــن الحجـج
سوزد همیشه لاله صفــت قلب دوستــان
از داغ ابتـــــلای تــــو یــا ثامــــن الحجـج
همناله با جوان دل افســــرده ات جــواد
گرییـــــم در عــــزای تـــو یا ثامن الحجج
با پیکـــــر تو زهر جگر سوز تا چه کــرد ؟
خود دانی و خــــدای تـو یا ثامن الحجـــج
بنما عنایتـــی به ( مؤیـــد ) کــــه نسپرد
راهی بجــــز رضــــای تـو یا ثامن الحجج
✍️سیدرضامؤید
صد بحر کرم از تو و یک چشم تر از من
لطفی کن و این خون جگر را بخر از من
خاموشی آتش بود از مرحمت ابر
باران کرم از تو و کوه شرر از من
در کوی تو زُوّار گنهکار زیادند
اما نبود هیچ کس آلوده تر از من
من از نظر افتاده و تو چشم خدایی
ای چشم خداوند مپوشان نظر از من
تن خسته و کوه گنهم بر سر دوش است
این کوه گنه سخت شکسته کمر از من
آقایی و زُوّار نوازی همه از تو
بار گنه و خجلت و اشک بصر از من
ای یوسف زهرا نظری کن که نمانده
جز نامۀ آلوده ز عصیان اثر از من
دریاب مرا ای پسر موسی بن جعفر
آن روز که در حشر گریزد پدر از من
من غیر عطا از تو دگر هیچ ندیدم
تو غیر خطا هیچ ندیدی دگر از من
من «میثم» دار توأم ای دوست دعا کن
جز میوۀ نخل تو نمانده ثمر من
✍️غلامرضا سازگار
دیدهای پُر ستاره آوردم
سینهای پر شراره آوردم
هدیهای بهر مادرم زهرا
جگری پاره پاره آوردم
دوره تابوت تو بر چهره اگر چنگ زدند
لیک پای سر جد تو همه چنگ زدند
دور تابوت تو ناله ز دل تنگ زدند
دور زینب همه از چهار طرف سنگ زدند
سلام ما به رسول و به پارۀ تن او
که هست در دو جهان دست ما به دامن او...
سلام ما به امامی که همدم فقراست
سلام ما به عزیزی که یوسف زهراست
سلام ما به امامی که پاره شد جگرش
سفر رسید به آخر، در آخر صفرش
سلام ما به شهیدی که مرگ خود طلبید
چو شخص مار گزیده به خویش می پیچید
سلام ما به رضا و به گریۀ پسرش
که قاتلش شده فرزند قاتل پدرش
میان حجرۀ دربسته دست و پا می زد
جواد و حضرت معصومه را صدا می زد
کجا روم؟ به که گویم؟ که سوخت سورۀ نور
گرفت شعله دلش با سه دانۀ انگور
تمام عمر، غم دوستان کبابش کرد
شرار زهر به یک نیمه روز آبش کرد
به نازنین بدنش پیرهن سرشک افشاند
از آن وجود به جز استخوان و پوست نماند
ز ضعف، دیده گهی باز کرد و گاهی بست
گهی به پای ستاد و گهی به جای نشست
جواد، اشک به رخ ناله در نهادش بود
رضا سرش به روی دامن جوادش بود
پدر نظاره به ماه رخ پسر می کرد
پسر ز سوز جگر گریه بر پدر می کرد
پدر نگه به پسر کرد و چشم خود را بست
پسر کشید ز دل آهی و به سوگ نشست
الا تمام محبّان ز دیده خون بارید
از این وداع، وداعی دگر به یاد آرید
همان وداع که تنها عزیز پیغمبر
نهاد صورت خود بر رخ علی اکبر
پسر نگاه به اشک غم پدر می کرد
پدر نظاره به خون سر پسر می کرد
پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشت
پسر نشانه ز زخم هزار قاتل داشت
پدر ز خون پسر صورتش خضاب شده
پسر ز سوز عطش قطره قطره آب شده
پدر به چهرۀ فرزند خویش چهره نهاد
پسر کنار پدر ناله ای زد و جان داد...
✍️غلامرضا سازگار
زمزمه
کجایی ای نازنین پسرم پاره شد جگرم ای تقی جانم
به ره مانده دیدگان ترم تا رخت نگرم ای تقی جانم
جواد من ای جواد من
به من بسته راه چاره شده پاره پاره شده قلب سوزانم
دو چشمم پر از ستاره شده بی شماره شده درد پنهانم
جواد من ای جواد من