eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
612 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
ای هم نوای غربت تو عندلیب ها خاکی ترین نگین بقیع غریب ها ای پنجمین معلم دین، باقرالعلوم شاگرد مکتبت علما و ادیب ها از قال باقر است به ما هر چه که رسید علم مُنَجمین و دوای طبیب ها درس است خطبه های فصیح و بلیغ تو زانو زدند پای کلامت خطیب ها از کار ما گره بگشا، مضطریم ما ای مقصد نهاییِ امن یجیب ها از پنج سالگی جگرت پاره پاره شد ایوب صبر هستی و کوه شکیب ها مسموم زهر کینه شدی ظاهراً ، ولی کشته تو را جسارت آن نانجیب ها همراه عمه بودی و دیدی به چشم خویش پُر شد فضای قتلگه از عطر سیب ها دیدی که رفت پیکر جدت به غارت و نیزه زدند بر بدنش بی نصیب ها داغی شبیه شام غریبان نمی شود بالا گرفت کار شرار لهیب ها پنجاه سال رفته و اما نرفته است از خاطر تو بد دهنی و نهیب ها پنجاه سال رفته و هر شب گریستی بر جسم پاره پارهء شیب الخضیب ها محمود مربوبی
علیه السلام در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام از غروب روز عاشورای سال شصت و یک بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام در منا آب گوارا دست زائر ها دهید حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام آن قدر در پای خود خوار مغیلان دیده ام چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ عمه ی هم بازی ام را کنج ویران دیده ام 🔸شاعر:
(علیهماسلام) باقر آل پیمبر کشته شد در راه داور جسم مسلم در میان کوچه‌ها افتاده بی سر عاشقان آل عصمت وامصیبت وامصیبت باقر آل نبی در یاری قرآن فدا شد حضرت مسلم سرش لب تشنه از پیکر جدا شد عاشقان آل عصمت وامصیبت وامصیبت حضرت باقر تنش تشییع شد بر دوش یاران جسم مسلم در میان کوچه‌ها شد سنگباران عاشقان آل عصمت وامصیبت وامصیبت
(علیه السلام) گل زهرا به زهرکین جگرخون گشت و پرپرشد غمش یادآور داغ جگر سوز پیمبر شد واوویلا آه و واویلا(2) مدینه شهر پیغمبر سکوت غربتش پیداست بقیع و دسته گلهایش در این شبها چرا تنهاست واوویلا آه و واویلا(2) در این شبها مگر مهدی رود تنها سراغ او گهی بر مادرش زهرا گهی گرید به داغ او واوویلا آه و واویلا(2)
شهادت امام باقر (علیه السلام) سبک آقای من زمینه شور ای وای من مظلوم آقای من رو به قبله شد با دلی سوزان آتش گرفت مسمومی نیمه جان جان میدهد با لبهای عطشان ای وای من ای مدینه با او مدارا کن آه ای بقیع آغوش خود وا کن در روضه اش یاد کربلا کن ای وای من دل زارش چون خیمه ها سوزان گریه میکرد بر ناموس قرآن نامحرم گشت همراه کاروان ای وای من در آتش دید آل عبا می سوخت بر اشک او دل صحرا می سوخت دست بسته مثل بابا می سوخت ای وای من قرآن ها را بر نیزه ها دیده در شام غم طشت طلا دیده جان دادن دردانه ها دیده ای وای من روضه میخواند بر حنجر پاره از قحط آب از مرگ شیرخواره از آتش و غارت گوشواره ای وای من میثم مومنی نژاد
علیه السلام کسی که عشق بُوَد محوِ بردباری او روان به پیکر هستی‌ست لطفِ جاری او بزرگ آینه ی قدرتِ خدایِ بزرگ که شاهد است جهان بر بزرگواری او امام پنجم و معصوم هفتم آن مولا که چرخ یافته رفعت، ز خاکساری او بر او سلام که باشد سلام پیغمبر گواه روشنِ فضل و طلایه‌داری او جهانِ علم بُوَد یادگار او، صد حیف، به درد و داغ نوشتند یادگاری او ز کربلا سند زنده‌ای به کف دارد گواه من دل خونین و اشک جاری او هزار خاطره دارد ز راه کوفه و شام ز مهربانی زینب، ز غمگساری او پیاده رفتن او پای نیزه ی سرها مصیبتی‌ست که پیداست ز آه و زاری او به دل ز داغِ بسی کشته، زخم کاری داشت عدو ز زهر، نمک زد به زخم کاری او هشام دست به آزار حضرتش بگشود چو دید در ره اسلام، پایداری او رهِ شکنجه و تبعید او گرفت چو دید قرارِ دولتِ خود را به بی‌قراری او مهی که بوسه زند بر رکاب او خورشید فتاده در کف دشمن، رکاب‌داری او... شرار زهر ستم همچو شمع، آبش کرد که یافت رنگِ خزان، چهره ی بهاری او دلا بسوز ز داغش که خویش فرموده‌ست به حاجیان، که بگیرند سوگواری او.... خدا کند که بیفتد قبول درگاهش غمِ "موید" و اخلاص و جان‌نثاری او ✍️سیدرضاموید
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: جابر بن عبدالله انصارى آخرین فردى بود كه از اصحاب رسول خدا (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) زنده بود و او مردى بود كه تنها، دل به ما خانواده داشت، و در مسجد رسول خدا (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) مى‏‌نشست و عمامه سياهى روى سر مى‏‌انداخت و فرياد مى‏‌زد يا باقر العلم، يا باقر العلم! مردم مدينه مى‏‌گفتند: جابر هذيان مى‏‌گويد، مى‌‏گفت: نه به خدا من هذيان نمى‏‌گويم ولى از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) شنيدم، به من مى‏‌فرمود: «إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنِّي اسْمُهُ اسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً؛ تو مردى از خاندان مرا درک مى‏‌كنى، كه نامش نام من است، و شمائل او شمائل من است، مى‏‌شكافد دانش را شكافتنى»، اين است كه مرا وادار مى‏‌كند بدان چه مى‏‌گويم. فرمود: در اين ميانه يک روز جابر در يكى از راه‌هاى مدينه مى‏‌رفت و از گذرگاهى گذشت كه در آن، مكتب‌خانه‏‌اى بود و در آن محمد بن على (علیه‌السلام) حاضر بود، چون او را ديد، گفت: اى پسر، پيش آى و رو به من كن، به او رو كرد و سپس گفت: ...سوگند بدان كه جانم به دست او است، اين شمائل، شمائل رسول خدا (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) است. اى پسر، چه نام دارى؟ گفت: نامم محمد بن على بن الحسين است، جابر به او رو كرد و سرش را مى‏‌بوسيد و مى‏‌گفت: «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَبُوكَ رَسُولُ اللَّهِ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ؛ پدر و مادرم به قربانت، رسول خدا (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) به تو سلام مى‌‏رساند...». 📗 اصول الكافی (ترجمه كمره‌‏اى)، ج‏۳، ص۳۵۷.
نوحه پای دَرسَت شیعه جان گرفت جان‌ها عطری جاودان گرفت ای که نامت آسمانی اَست رفتی، قلبِ آسمان گرفت ای ماهِ آسمان دل‌ها جا داری در میان دل‌ها یاباقرالعلوم یابن الزهرا... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داغت بر دل داغی آشناست هرجا هردم بیرقت به‌پاست ما با یادت گریه می‌کنیم ای که یادت یادِ کربلاست خورشید نیزه‌ها را دیدی آری تو کربلا را دیدی یاباقرالعلوم یابن الزهرا... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدم عمری تربت تو را دارم دردِ غربت تو را باز ای مولا از چه رو شکست جهلِ دشمن حرمت تو را؟ دلتنگ مرقد تو ماییم روزی تا صحن تو می‌آییم یاباقرالعلوم یابن الزهرا... ✍️علی مؤیدی