eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
612 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
یادآور می شود که از ۶ فروردین امسال تاکنون، به دلیل شدت بیماری کرونا، کلاسها بطور مجازی برقرار بوده است.
نهالت آب چندانی نخورده هم از استاد، طاعاتی نبرده به جان ریشه‌ات جان بخش جان بخش به جسم ناتوان خود توان بخش بیا اصرارکن خورشید را خوب که گریان است گریان چشم محبوب بنا کن پایه‌های استقامت بنوش از چشمۀ دریای همت که زینب مضطرب از یاری توست خروشان نهضت از بیداری توست مجیدطاهری 8خرداد99 @ostadtaheri
در مداحی خط فارسی در مداحی، شامل نشانه‌هایی است که توسط آنها، مداح می‌تواند مطالبی را برای مخاطبین خویش بیان نماید و هر چه این نشانه‌ها گویاتر باشند صحت کار مداح بیشتر می‌گردد؛ دربارۀ خطوط گویا، باید گفت:خط فارسی که غالب کار مداح با آن است براساس ظرفیت گویای این خط، برای مداح و در نتیجه برای مخاطبِ مداح،گویا است؛ باید دانست این خط، از ریشه دارای مشکلاتی است که نه تنها مداح، بلکه هر کسی را از باسواد و کم سواد، دچار اشکال می‌نماید و اگر قبل از خواندن، آشنایی نسبت به کلمات وجود نداشته باشد و به چشم آشنا نباشند، بسیار ممکن است که خواننده را دچار خطا نماید«می‌گویند:حروف الفبای کنونی ایران برای ضبط درست الفاظ یعنی آواهای زبانی، کافی و رسا نیست و ما به حکم عادت و ممارست زیاد و به اعتبار کلماتی که در یک عبارت از پیش و پس کلمه می‌آیند، آن کلمه را تلفظ می‌کنیم و محال است کسی که زبان فارسی را از راه گوش فرا نگرفته بتواند یک کلمه را بی‌غلط بخواند و بنویسد»(آرین‌پور، 1382، 34) و به این دلیل است که اساتید آموزش مداحی به هنرجویان، تأکید می‌نمایند که اشعار باید حفظ شوند؛ البته در سرودن اشعار، باید دقت کرد که تا حد امکان از کلمات و عباراتی که ایجاد خطا می‌نماید پرهیز شود؛ اما بطور معمول نیز مشکلاتی در خط فارسی وجود دارد که به چند نمونه اشاره می‌نمائیم: 1ـ در این بیت:«پرده کنار رفته و می‌نگرم به دخترت نه معجرش بود به سر نه گوشواره یا حسین»(غلامرضاسازگار) در کلمۀ«می‌نگرم» باید حرف «ن» با کسره خوانده شود و به غیر آن صحیح نیست و همچنین در کلمۀ«بود» باید حرف«ب» با ضمه و «و» با فتحه خوانده شود که معنیِ «باشد» را بدهد. 2ـ عبارت:«آمده است» در دو بیت از یک شعر به دلیل ضرورت وزنی، به دو صورت خوانده می‌شود. در:«گویا به سر رسیده غم انتظارها از راه آمده است نگار نگارها» باید به صورت:«آمدست»خوانده شود و در:«این گیسوان مختصرم فرش راه تو باقیش مانده است میان شرارها»(مصطفی هاشمی نسب) باید به صورت:«آمده است»خوانده شود. 3ـ در این بیت:«غمگین مباش ازین که شهید تو کودک است طومارها بزرگ ولی مهر کوچک است»(علی انسانی) عبارتِ:«ازین» مخفف:«از این» است و حرف «م» در کلمۀ«مهر» باید با ضمه خوانده شود. 4ـ در این بیت:«ذبح عظیم پیش تماشای زینب است شمر و سنان به قهقهه این بار می‌رسند»(محمود ژولیده) کلمۀ«ذبح»به معنی قربانی حتماً باید با«ذ» نوشته شود و اگر با«ز» بنویسند نام یکی از سلاطین مدیان را برده‌اند؛ همچنین حرف«س» در کلمۀ«سنان» را باید حتماً با فتحه بخوانند و اگر با کسره بخوانند به معنی «نیزه» می‌باشد. 5ـ در این بیت:«مولای ما نمونۀ دیگر نداشته است اعجاز خلقت است و برابر نداشته است»(سیدحمیدرضابرقعی) کلمۀ «مولا» باید بصورت «مُـــلا»خوانده شود و «مُ» کشیده شود؛ و «نداشته است» در مصراع اول بطور کامل و در مصراع دوم به صورت مخفف«نداشتست»باید خوانده شود. 6ـ مداح باید با عبارت«هذا حُسَین» در عربی و در مقتل آشنا باشد و بداند«ه» در«هذا» الف مقصوره می‌گیرد و بصورت «هاذا» خوانده می‌شود و«س» در«حسین» باید با فتحه خوانده شود تا این عبارت را به صورت صحیح و عربی بخواند؛ همچنین«فتاد» در مصراع دوم مخفف«افتاد» بوده است و حرف«ف» باید با ضمه خوانده شود. 7ـ در این بیت:«کای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن»(نیرتبریزی) کلمۀ«کای» اولاً مخفف«که ای» بوده و ثانیاً در خواندن باید به صورت:«کی» خوانده شود و نمی‌تواند از ابتدا به صورت«کی» نوشته شود؛ زیرا با «کی» به معنی«چه وقت» اشتباه می‌شود. همچنین در«خوش» حرف«و» خوانده نمی‌شود و «خ» ضمه می‌گیرد. همچنین در«خواب» حرف«و» خوانده نمی‌شود و به صورت«خاب» خوانده می‌شود. ✍منشأ خط فارسی تحولات زیادی منجر به ایجاد خط کنونی فارسی در ایران گشته است؛ ولی می‌توان گفت:«خط کنونی ایران از اعراب گرفته شده و پس از نفوذ و گسترش و پیشرفت اسلام در ایران همراه با زبان عربی به ایران آمده است. عرب‌ها این خط را در زمانی که از ظهور دین اسلام چندان دور نبود از قوم نبطی(درجانب حوران)و از سریانیان(از طریق حیره) اخذ و تقلید کرده بودند که خط نبطی مبنای خط نسخ و خط سریانی منشأ خط کوفی شد.»(همان، 33) خط عربی منشأ خط فارسی است؛ پس ورود آیات، روایات و مقاتل در اشعار فارسی، آنچنان عجیب و نامأنوس نیست و باید دقت گردد به همان شکل بکار گرفته شود. ادامه👇👇👇
📚تغییرخط فارسی یکی از تلاش‌هایی که از حدود دویست سال قبل صورت گرفته تغییرخط فارسی است که به دلیل مشکلاتی که در آن مشاهده شده خواسته‌اند مانند بعضی کشورها مثل ترکیه، خط کشور ایران، یعنی فارسی را نیز عوض نمایند. این خطر به دلایل ذیل باید در نظر تصمیم‌گیران باشد تا باعث جلوگیری از آن گردد: 1ـ با تغییر خط فارسی، تمام اشعار آیینی که بخش اعظم اشعار فارسی را تشکیل می‌دهند کنار گذاشته خواهد شد که البته موافقان تغییر، این مسئله را نمی‌پذیرند. تجربۀ کشورهایی که خط خویش را عوض کرده‌اند نشان می‌دهد که کتاب‌های گذشته و میراث ارزشمند آن فرهنگ‌ها در گوشۀ کتابخانه‌ها دچار آسیب شدید شده و مراجعه کننده‌ای ندارند. 2ـ با تغییر خط فارسی، دیگر نمی‌توان از صنعت تضمین در شعر آیینی بهره برد؛ یعنی عین عبارات آیات، روایات و مقاتل را نمی‌توان در اشعار آورد؛ درصورتی‌که در حال حاضر، اشعار پُر است از تأثیر قرآن کریم و احادیث و تاریخ و مقاتل عربی و این تضمین‌ها برای مخاطبان جا افتاده و ملموس است. 3ـ مؤانست به خط فارسی، شکل کلمات و حسی که از هر کلمه منتقل می‌شود، ضمن اینکه برای مداحان، مهم و اثربخش است برای عموم فارسی‌زبانان نیز قابل توجه می‌باشد؛ مثلاً با نگاه اول به اسم حسین(علیه‌السلام)، و کربلای معلّی، آنچه به ذهن متبادر می‌شود، احترام توأم با ذکر سلام و تحیات به آن بزرگوار، و در مقابل با دیدن اسم یزید و شمر و عمربن سعد(لعنة الله علیهم)، حس نفرت توأم با ذکر لعن و نفرین به آن دشمنان ایجاد می‌شود. ✍نتیجه: ضمن محافظت از میراث غنی زبان و خط فارسی، باید هر یک از مداحان با مطالعۀ وسیع آثار نظم و نثرفارسی، توانمندی دیداری خویش را در خوانش خط فارسی افزایش دهند و اساتید مداحی نیز نسبت به این امر مهم، برنامه‌ریزی بیشتری در آموزش نمایند؛ چراکه در این روزگار، تأثیر زیاد انتشار مداحی اهل بیت(علیهم‌السلام) و اثر بخشی مداحان در جامعۀ فارسی زبانان، غیر قابل انکار است. مجیدطاهری 8خرداد1399 آرین‌پور، یحیی، (1382). از نیما تا روزگارما(تاریخ ادب فارسی معاصر)، چاپ چهارم، تهران:زوّار. @ostadtaheri
https://chat.whatsapp.com/G6dIas3OD6Y1TiG9kQeQNZ لینک گروه انجمن ادبی مداحان اهل بیت(علیهم السلام) در واتساپ
به مناسبت هشتم ماه شوال، سالروز تخریب بقیع: این بُقعه ی خاکی مجاور با دل ماست اینجا بقیع است و به سنگ و خاک، تنهاست خورشید در افلاک نیست اینجا به خاک است ازاشک دلهای کباب اینجا چو دریاست هر ذره خاکش را به جانم دوست دارم من عاشق و معشوق، فرزندان طاهاست دستی که سیلی زد، حرم را کرده تخریب هر جای خاکش صورت نیلی زهراست وهابیت نا آشنا با راز یاس است یاسین به هر که یاس نشناسد معماست دستور این تخریب از یک فکر خام است ازمیوه های کالِ علم این خام برخاست امروز هم در شیعه می بینید او را عمامه از کف داده جهلش خوب پیداست از حوزه، دانشگاه، از هر مرکز علم تصمیم ِ بی انصاف، دور از فرد داناست حکم اولوالعلم است یک حکم الهی گر تابع رهبر شود، در دست اجراست رهبر ولیِ مطلق از سوی امام است دستور او دستور ذات حی یکتاست تشریح کرده فقرهای معرفت را فقر سیاسی، فقرمیدانی که اینجاست با رفع این سه می شود رفع حقارت "ما می توانیم" آرزوی ذهن پویاست عدل جهانی، دفع استکبار و ظالم آل سعود و عقل ها محکوم احیاست امید منجی از حرم ها شکل گیرد پشت ضریحِ بُقعه ها امید برپاست در وسعت دنیا حرم سازیم با جان مرکز بقیع و جای آن در قلب دنیاست مجیدطاهری ۹خرداد۹۹ @ostadtaheri
استفاده از تضمین در شعر، در حقیقت یکی از راهها و نیز مقدمۀ الهام است و شاعر می‌تواند از وزن عروضی و قافیه و ردیف شعری که خوانده و از آن لذت برده است بهره ببرد؛ مانند این شعر از «علی انسانی» که از غزل «مولوی» در دیوان شمس تبریزی، الهام یافته و یک مصراع«تونازنینِ جهانی کجا توانی کرد»را تضمین کرده است: غزل مولوی:👇 اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد اگر به آب ریاضت برآوری غسلی همه کدورت دل را صفا توانی کرد ز منزل هوسات ار دو گام پیش نهی نزول در حرم کبریا توانی کرد درون بحر معانیِ لا، نه آن گهری که قدر و قیمت خود را بها توانی کرد به همت ار نشوی در مقام خاک مقیم مقام خویش بر اوج علا توانی کرد اگر به جیب تفکر فروبری سر خویش گذشته‌های قضا را ادا توانی کرد ولیکن این صفت ره روان چالاکست تو نازنین جهانی کجا توانی کرد نه دست و پای اجل را فرو توانی بست نه رنگ و بوی جهان را رها توانی کرد تو رستم دل و جانی و سرور مردان اگر به نفس لئیمت غزا توانی کرد مگر که درد غم عشق سر زند در تو به درد او غم دل را روا توانی کرد ز خار چون و چرا این زمان چو درگذری به باغ جنت وصلش چرا توانی کرد اگر تو جنس همایی و جنس زاغ نه‌ای ز جان، تو میل به سوی هُما توانی کرد همای سایۀ دولت چو شمس تبریزی‌ست نگر که در دل آن شاه جا توانی کرد غزل علی انسانی👇 کجا سرِ من از این در جدا توانی کرد «تونازنینِ جهانی کجا توانی کرد» اگر تو دست کرم زآستین برون آری به خود هزار چو حاتم گدا توانی کرد تویی طبیب همه دردهای بی‌درمان به یک نظر همه یک جا دوا توانی کرد کجا نهم سر خود جز به آستانۀ تو تویی فقط که مس جان طلا توانی کرد نقاره خانۀ تو مثل صوراسرافیل چه بنده‌ای تو که کار خدا توانی کرد؟ مگو کی‌ام که در این خانه بوده‌ام عمری به کوچه کی سگ خانه رها توانی کرد؟ انسانی، علی، (1394). گلاب و گل(ص331)، چاپ اوّل، تهران:منیر. https://chat.whatsapp.com/DdRs7wQJEyOJB5mHiJI622
باسلام از این هفته، ان شاء الله در کلاسهای حضوری، نکات و قواعد عربی در زیارت عاشورا نیز تدریس می شود.
(علیه السلام) سَید آل رسول است او که تنها مانده است این نباشد شهر بلکه او به صحرا مانده است او سفیر پنجمین محبوب از آل عباست چشم در راهش عزیز قلب طاها مانده است غربتش مثل علی می سوزدم ای کوفیان بین اشباه الرجالِ پست دنیا مانده است مُسلِم است او که مسلمانان رهایش کرده اند بین مشتی شیعه آخِر بی تولا مانده است او لبش خشک است و پاره قطره ای آبش دهید کربلا از این هم پستی مُعَزّا مانده است کوفه شد بازار قصابان خدایا رحم کن بر قناره* پیکری مُثله شده جا مانده است دعوت او دعوتی سوی مقرب گشتن است تا هدایت ذره ای پنهان و پیدا مانده است آیه ی والفجر بر چشمانتان وا می شود یک قدم تا سوره ی انا هدینا مانده است پایمردی پیشه سازید ای گروه سست دین جانب امر فرج یک صبحِ فردا مانده است نامه ها دادید اگر بر شوق وصل یار خود روز موعود است یاران و یک امضا مانده است مجیدطاهری ۱۱خرداد۹۹ *قناره=چنگک قصابان که بر آن گوشت آویزان می کنند @ostadtaheri
📚اشتباه در شعر«زینت دوش نبی...» غزلی از آقای علی انسانی در کتاب شعر ایشان(گلاب و گل، صفحۀ 274)دیدم که دو مصراع از دو شاعر در این غزل تضمین کرده بودند، یکی از صامت بروجردی و یکی از محمد قهرمان؛ به دیوان صامت(صفحۀ214) مراجعه کردم؛ اما این مستزاد را پیدا کردم و تعجبم از اینکه بسیاری از مداحان در حال حاضر نیز این شعر را اشتباه به این صورت می‌خوانند:«زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست» مستزاد صامت بروجردی👇 زینت دوش نبی خاک سیه جای تو نیست خیز کاین جای تو نیست به سر خاک سیه منزل و مأوای تو نیست خیز کاین جای تو نیست خاک عالم به سرم کز اثر تیر و سنان ای شه تشنه لبان جای یک بوسۀ من در همه اعضای تو نیست خیز کاین جای تو نیست شمر لب تشنه‌ چسان رشتۀ عمر تو گسیخت بی‌گنه خون تو ریخت مر ندید او اثر رنگ به سیمای تو نیست خیز کاین جای تو نیست قاصدی کو که فرستم دمی از کرب و بلا به بر شیر خدا در نجف باخبر از حال تو بابای تو نیست خیز کاین جای تو نیست شمر نگذاشت پس از قتل تو معجر به سرم ای شه خون جگرم کفنی بهر قد و قامت رعنای تو نیست خیز کاین جای تو نیست دادی ای شاه به میدان محبت سر خویش به ره داور خویش از خدا غیر خدا هیچ تمنای تو نیست خیز کاین جای تو نیست زین جفاها که کنی کای پسر سعد دغا به شه کرب و بلا مگر از دود دل فاطمه پروای تو نیست خیز کاین جای تو نیست ز غم بی‌کسی‌ات شد جگر سنگ کباب آخر از بهر ثواب یک جوی رحم چرا بر دل اعدای تو نیست خیز کاین جای تو نیست گر بگویم که ز داغ علی اکبر پسرت شده پر خون جگرت شاهدی بهتر از این چشم گهر زای تو نیست خیز کاین جای تو نیست نه برادر نه پسر تن به زمین سر به سنان ای شه تشنه لبان نیست دردی که ز هر گوشه مهیای تو نیست خیز کاین جای تو نیست شمر نیلی کند از ظلم رخ دختر تو کودک مضطر تو مگر این سوخته دل دخت دل‌آرای تو نیست خیز کاین جای تو نیست تنت امروز چنین سرمه صفت می‌نگرم خاک عالم به سرم باخبر خواهرت از امشب و فردای تو نیست خیز کاین جای تو نیست به جز از چشم من و چشمۀ زخم بدنت جان به قربان تنت خون فشان چشم کسی بهر تماشای تو نیست خیز کاین جای تو نیست غیر زنجیر که در بستن ما بسته کمر ای شه تشنه جگر هیچ کس نیست که دربند سر و پای تو نیست خیز کاین جای تو نیست خسروا (صامت) محزون ز عزایت شب و روز گوید از ناله و سوز کارزوئی به دلم غیر تمنای تو نیست خیز کاین جای تو نیست -------------- غزل علی انسانی👇 «زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست»1 جای سالم ز چه رو در همه اعضای تو نیست؟ بس که پیکان و سِنان بر تن تو بوسه زده جای یک بوسۀ خواهر به سراپای تو نیست مصحف من تو و انصار ورق‌های تواند یک طرف نیست که بر خاک ورق‌های تو نیست نه سری مانده نه انگشت و نه انگشتری‌ات چه کند دختر حیران که شناسای تو نیست؟ رفتی و داغ تو هر لحظه به من می‌گوید بی نفس مانده‌ای اکنون که مسیحای تو نیست رأس تو بر نی و با یوسف کنعان گویم بعداز این هیچ کسی محو تماشای تو نیست «آب اگر بی تو بنوشم جگرم می‌سوزد»2 دیدمت تشنۀ یک جرعه و سقای تو نیست گر نشسته‌ست و شکسته‌ست نمازم چه غمی؟ روح قد قامت من جز قد و بالای تو نیست ------------ 1ـ منسوب به صامت بروجردی 2ـ منسوب به محمد قهرمان صامت بروجردی، محمدباقر، (1382). کلیات دیوان مدایح و مصائب صامت بروجردی، چاپ سوم، تهران:گلی. انسانی، علی، (1394). گلاب و گل، تهران:منیر. @ostadtaheri
باسلام،امروز(دوشنبه)انجمن ادبی از ساعت۱۸تا۲۰بطورحضوری باتوجه به اصول بهداشتی برقراراست.
برادران و خواهران توجه داشته باشند، چهارشنبه و پنجشنبه به دلیل تعطیل عمومی،کلاسها بصورت مجازی برقرار می شود.