﷽
مرثیه امام هادی (علیه السلام)
🖤🖤🖤
کسی کـه بندۀ خاص خدای یکتا بود
وجـود اطهر او در هجوم غـم ها بـود
هماره ذکر خداوند بـر لبش گل کـرد
همیشه گلشن محـراب از او مصفا بـود
زخاک سامره اش نور بر فلک تابد
که او تجّلی آئینه های تقوا بـود
اگرچه ریخت شبانه به خانه اش دشمن
نداشت بیم ز خصم و به یاد زهرا بـود
ز زهر دشمن ظالم، ز پا فتاد کسی
که پاره های دل او پُراز خدایا بـود
*
صلی الله علیک یا علی بن محمد ایها الهادی النقی
*درحجرۀ دربسته رو به قبله نشسته و قرآن می خواند که به خانه اش حمله کردند و امام را با سر و پای برهنه به حضور آن حاکم ظالم آوردند؛ ملعون در کنار سفرۀ شراب نشسته بود ، حضرت را به حرام دعوت کرد ؛ امام هم به خواستۀ او شعری خواند که تمام مجلس را به گریه درآورد:
بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ
غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ
[گردنكشان] بر قله كوهساران شب را به روز آوردند در حالى كه مردان نیرومند از آنان پاسدارى مىكردند، ولى قلهها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.
نه تنها این بار، بلکه بسیار به حضرت ظلم و جسارت کردند؛ می خواهیم به حضرت عرض کنیم یا امام هادی شما را به مجلس شراب بردند و آزُردند؛ اما خانوادۀ شما نبودند این صحنه را ببینند، دلها بسوزد برای آن آقایی که سر بریده اش را به مجلس شراب آوردند، ودر حضور خانواده اش با چوب خیزران به لبهاش می زدند.
بزم شراب ... تشت طلا ... چوب خیزران
می زد یزید بر لب او پیش دخترش
دخترامام حسین داشت نگاه می کرد:
نزدیک بود تا که کنیز کسی شود
رنگش پرید و زد گره ای زیر معجرش
همۀ شهدا از این اشکها فیض ببرند همۀ گذشتگان هم...یا امام هادی!
سر داشتی به روی تن اما حسین نه
صد شکر داشتی بدن اما حسین نه
هم آب بود هم دهن اما حسین نه
کردند بر تنت کفن اما حسین نه
همه صدا بزنند یا حسین!...
••••••••••••••••••••••••••••••••••••
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
ایتا👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
تلگرام👇
https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽
برنامه کوتاه(۷دقیقه)روضه حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام) برای شرکت در مسابقات:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
چقدر فاصله دارد سر من و سر تو
خدا کند که بیفتد دوباره محضر تو
اگر که نامه نوشتم بیا، پشیمانم
میا که کوفه گرفته بهانۀ سر تو
میا که نیزه فروشان شهر، می خوانند
دعای رزق به پای گلو و حنجر تو
دو آقای بزرگوار بودند که در دم شهادت، آب تا کنار لبشان آمد اما با این حال، تشنه جان دادند یکی حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) بود که با دندان شکسته سه مرتبه خواست آب بنوشد اما نشد و با لب تشنه، سرش را از بدن جدا کردند دیگری کنار علقمه آقا ابوالفضل (علیه السلام) بود وقتی کنار نهر علقمه آمد یاد لب های تشنۀ ششماهۀ حسین(علیه السلام) افتاد و آبی ننوشید و با لب تشنه هم سرش را از بدن جدا کردند ؛ ولی این دو آقا یک تفاوت داشتند: مسلم بن عقیل(علیه السلام) تا لحظۀ آخر صدا می زد حسین میا به کوفه ،کوفه وفا ندارد اما وقتی که عباس(علیه السلام) به زمین افتاد با دست بریده و با فرق شکسته و با چشم تیر خورده صدا می زد : یا اخا ادرک اخا، برادر، بیا برادرت را دریاب!....حسین!
زمینه نوحه: یاحسین...
نوحه:
با وفا و بصیر ، عاشقی بی بدیل
السّـلام علی ، مسـلم بن عقیـل
السّـلام ای سفـیر هدایـت ای شکوه استقـامت
یا حسین بوده تسبیح لبهای تو تا صبح شهادت
یا حبیبی حسین یابن زهرا
□■□■□■□■□
بسم رب العزیز ، بسم رب الجلیل
منم ای کوفیـان ، مسـلم بن عـقیل
مسلمی که به راه حسینِ خود دل از کف داده باشد
مـرگ در راه حـق آرزوی مـردم آزاده باشـد
یا حبیبی حسین یابن زهرا
خداوندا ظهور امام زمان(علیه السلام) را برسان _ این توسل را از ما بپذیر _ عاقبت ما را ختم بخیر بفرما!
صلوات
#مسابقه
#مسابقات
#مدارس
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
ایتا👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
تلگرام👇
https://t.me/sher_sabk_maddahi
♦️جلسه هجدهم منتهی الامال♦️
▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪
1.زیدبن حارثه
در دورۀ جاهلیت اسیر شد و او را برای حضرت خدیجه(سلاماللهعلیها) آوردند و ایشان او را به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بخشید. پدرش وقتی متوجه شد خدمت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد تا وجهی دهد و آزادش سازد، حضرت فرمود او مختار است به آمدن یا ماندن، زید گفت هیچ کس را جز رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انتخاب نمیکنم و حضرت، او را فرزند خویش اعلام فرمود، تا اینکه آیۀ چهارم سورۀ احزاب(ما جعل ادعیاءکم ابناءکم) و آیۀ چهلم همان سوره(ما کان ابا احد من رجالکم) نازل شد و رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را همان "زید به حارثه" خطاب نمودند و در پایان، او در جنگ موته به شهادت رسید.
2.سعدبن عُباده
بزرگِ انصار و فردی کریم و بخشنده بود و جد و پدر و پسرش نیز بخشنده بودند. او را با حالت بیماری به سقیفه آوردند تا پس از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خلافت برسانند که نزدیک بود در زیر دست و پای مردم کشته شود. او و خزرجیان با "عمر" درگیر شدند و از سقیفه بیرون رفتند و هیچگاه با ابوبکر و عمر بیعت نکرد که در پایان در حوالی دمشق کشته شد.
3.ابودُجانه(سِماک بن خَرَشَه)
از بزرگان صحابه و شجاعان بوده است. در جنگ یمامه(پس از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ) با سپاه مُسَیلَمه(که ادعای پیامبری کرده بود) شجاعتهایی داشت که از آن جمله این بود که بر سپری نشست و او را با نیزه به داخل باغ پرتاب کردند و او با دشمنان، جنگ بسیاری کرد و در آنجا کشته شد و به نقلی دیگر زنده بود تا در جنگ صفین در همراهی با امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به شهادت رسید. شیخ مفید در کتاب الارشاد از حضرت امام صادق(علیهالسلام) روایتی آورده که در آن نام ابودجانه با سلمان و ابوذر و مقداد و مالک اشتر در بین بیست و هفت یار حضرت قائم(علیهالسلام) آمده است. او صاحب حرزی از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که برای امان یافتن از شرّ انسانهای شرور یا حیوانات موذی و خوابهای ترسناک، مفید است.