امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در پاسخ اینکه چه کسی امامت نماز بر پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را میپذیرد و حضرت در کجا دفن میشوند چه فرمود؟
همانا پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) امام و پیشوای ماست در حال حیات و ممات، پس دسته دسته مردم بدون تقدم امامی بیایند برآن حضرت نماز بخوانند و بروند و به درستی که حق تعالی قبض روح نمیفرماید پیغمبری را در مکانی مگر این که پسندیده آن مکان را برای قبر او و من پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را دفن خواهم نمود در حجرهای که وفات آن حضرت در آن واقع شده است(که خانۀ حضرت فاطمه -سلامالله علیها- بود).(منتهی الامال ص189)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
آنچه پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در آخرین لحظات عمر شریفشان به حضرت فاطمه(سلامالله علیها)فرمود و موجب خوشحالی ایشان شد چه بود؟
اولین کسی که از اهل بیت(علیهمالسلام) به حضرت ملحق خواهد شد ایشان است و مدت حیات کوتاهی خواهند داشت.(منتهی الامال ص189)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)چه وصیتی برای بعد از رحلتشان به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود؟
یاعلی، سر مرا در دامن خود گذار که امر خداوند عالمیان رسیده است و چون جان من بیرون آید آن را به دست خود بگیر و بر روی خود بکش، پس روی مرا به سوی قبله بگردان و متوجه تجهیز من شو و اول تو بر من نماز بخوان و از من جدا مشو تا مرا به قبر بسپاری و در همۀ این امور از حق تعالی یاری بجوی!.(منتهی الامال ص188)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
وقتی پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در لحظات آخر عمر شریفشان، برادر و یاورخویش را طلبیدند، چه اتفاقی افتاد؟
عایشه گفت بخوانید ابوبکر را، پس ابوبکر آمد و بالای سر آن حضرت نشست، وقتی حضرت چشم خود را باز کرد و نظرش به او افتاد حضرت روی خود را گردانید.حفصه گفت:بخوانید عمر را، وقتی عمر حاضر شد و حضرت او را دید از او هم اعراض فرمود؛ سپس فرمود بخوانید برادر و یاورم را، ام سلمه گفت:بخوانید علی را وقتی امیرالمؤمنین(علیهالسلام)حاضر شد پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)به او اشاره کرد که نزدیک من بیا و حضرت به ایشان رازهایی را در زمانی طولانی فرمود که مشخص شد هزار باب علم که از هر بابی هزار باب مفتوح میشود و وصایای دیگر بوده است. (منتهی الامال ص188)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
چه کسی وصیت و فرمایشات پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مبنی بر انجام وعدههای ایشان و ادای دیون و ایستادگی در امور اهلشان را قبول کرد؟
امیرالمؤمنین(علیهالسلام).(منتهی الامال ص187)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
چرا درخواست پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که میخواستند نامهای بنویسند که مردم هرگز گمراه نشوند عملی نشد؟
چون عُمَر نگذاشت برای ایشان وسایل نوشتن بیاورند و گفت این مرد هذیان میگوید و بیماری بر او غالب گردیده است و ما را کتاب خدا بس است و آنها که در خانه بودند بر سر قول عمر و پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اختلاف کردند.(منتهی الامال ص186)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
پس از اجابت نشدن درخواست پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، ایشان چه فرمودند؟
فرمودند با اهل بیت من نیکو رفتار نمایید.(منتهی الامال ص187)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در پایان عمر شریفشان چه تذکراتی به مردم میدادند؟
پیوسته خطبه میخواندند و ایشان را از فتنههای بعد از خود و مخالفت از فرمودههای خود بر حذر مینمود و وصیت میفرمود که مردم، دست از سنت و طریقۀ او برندارند و بدعت در دین الهی نکنند و متمسک شوند به عترت و اهل بیت او به اطاعت و نصرت و حراست، و منع میکرد از مختلف و مرتد شدن، و مکرر میفرمود که ای مردم! من از پیش شما میروم و شما در حوض کوثر بر من وارد خواهید شد و از شما سؤال خواهم کرد که چه کردید با دو چیز گرانبها: کتاب خدا و عترت من که اهل بیت منند و این دو از من جدا نمیشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند، بدرستی که این دو چیز را در میان شما میگذارم و میروم، پس سبقت مگیرید بر اهل بیت من و پراکنده نشوید از ایشان و تقصیر مکنید در حق ایشان که هلاک خواهید شد و چیزی تعلیم ایشان نکنید، بدرستی که ایشان داناترند از شما و چنین نیابم شما را که بعد از من از دین برگردید و کافر شوید و شمشیرها بر روی یکدیگر بکشید، پس من یا علی(علیهالسلام) را همراهی کنید در لشکری مانند سیل در فراوانی و سرعت و شدت و بدانید علیبنابیطالب(علیهالسلام) پسر عم و وصی من است و قتال خواهد کرد بر تأویل قرآن، چنانکه من قتال کردم بر تنزیل قرآن. (منتهی الامال ص184)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)چه رازی را با امیرالمؤمنین(علیهالسلام) درمیان گذاشتند؟
هزار باب علم تعلیم نمودند که از هر باب هزار باب دیگر گشوده میشد. (منتهی الامال ص184)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
وقتی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) خواستند فرزندان خود را در لحظات آخر از پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) جدا کنند ایشان چه فرمودند؟
فرمودند:«یاعلی بگذار که من دو گل بوستان خود را ببویم و ایشان گل رخسار مرا ببویند و من ایشان را وداع کنم و ایشان مرا وداع کنند، بدرستی که ایشان بعد از من مظلوم خواهند شد و به شمشیر و زهر ستم کشته خواهند شد»سپس سه مرتبه فرمود که لعنت خدا برکسی که بر ایشان ستم کند. (منتهی الامال ص183)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
تو را در حالی میبینم که عزم سفر آخرت داری و لشکرهای مرگ تو را از هر سو در بر گرفتهاند!آیا کلمهای با فرزند مستمند خود سخن نمیگویی و آتش حسرت او را به زلال بیان خود تسکین نمیدهی؟وقتی حضرت صدای غمناک فرزند خود را شنید دیدۀ مبارک خود را گشود و گفت:ای دختر گرامی بزودی با تو وداع مینمایم و از تو جدا میشوم، پس سلام برتوباد!حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) وقتی این خبر وحشتناک را از آن سرور شنید، آه حسرت از دل برآورد و سئوالاتی از حضرت نمود تا آنکه آن جناب بیهوش شد و وقتی بلال ندای نماز داد و گفت:الصلوة رحمک الله! حضرت به هوش آمد و برخاست و به مسجد رفت و نماز را بصورت کوتاه ادا کرد؛ وقتی از نماز خارج شد علیبنابیطالب(علیهالسلام) و اسامةبنزید را طلبید و فرمود: مرا به خانۀ فاطمه ببرید، وقتی به خانۀ نور دیدۀ خود آمد سرخود را در دامن آن بهترین زنان عالمیان گذاشت و تکیه فرمود؛ تا حسنین(علیهماسلام) جد بزرگوار خود را در آن حالت مشاهده کردند بیتاب شدند و اشک حسرت از دیده باریدند و فریاد برآوردند و میگفتند: جانهای ما فدای جان تو باد و روهای ما فدای روی تو باد! حضرت پرسیدند که ایشان کیستند؟ امیرالمؤمنین(علیهالسلام)پاسخ دادند یارسولالله فرزندان گرامی تو حسن و حسین(علیهماسلام) هستند، سپس حضرت، ایشان را به نزد خود طلبید و دست بر گردن آنها آورد و آن دو جگرگوشۀ خود را به سینۀ خود چسبانید، امام حسن(علیهالسلام) بیشتر گریه میکرد، حضرت فرمود یاحسن گریه را کم کن که گریۀ تو بر من سخت است و موجب آزردگیام میشود، سپس در آن حال، ملک موت نازل شد و گفت:«السلام علیک یارسولالله!» حضرت فرمود:«وعلیکالسلام یا ملکالموت! کاری با من داری؟» ملک موت گفت:حاجت شما چیست ای پیغمبر خدا؟فرمود که حاجت من آن است که روح مرا نگیری تا جبرئیل نزد من آید و بر من سلام کند و من بر او سلام کنم و او را وداع نمایم، سپس ملک موت بیرون آمد و میگفت وامحمداه! پس جبرئیل از آسمان به ملک موت رسید و پرسید ای ملک موت، روح محمد را گرفتی؟گفت: ای جبرئیل آن حضرت از من خواست که روح او را نگیرم تا تو را ملاقات نماید و با تو وداع کند، جبرئیل گفت:ای ملک موت مگر نمیبینی که درهای آسمان برای روح محمدگشودهاند! سپس جبرئیل نازل شد و به نزد آن حضرت آمد و گفت:السلام علیک یااباالقاسم!حضرت فرمود وعلیکالسلام یا جبرئیل! آیا در چنین حال مرا تنها میگذاری؟ جبرئیل گفت:یا محمد، تو باید بیایی! مرگ برای همه است و هر نفسی چشندۀ مرگ است. حضرت فرمود:به من نزدیک شو ای حبیب من! جبرئیل نزدیک آن حضرت رفت و ملک موت نازل شد و جبرئیل به او گفت:ای ملک موت، فرمایش حق تعالی را دربارۀ گرفتن روح محمد، در نظر داشته باش! جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ و ملک موت در پیش رو مشغول گرفتن روح اطهر آن حضرت گردید. (منتهی الامال ص182)
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر
شهادت پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در چه سالی و بعد از چه جریان مهمی رخ داده است؟
در اوایل سال یازدهم هجری و بعد از سفر حجة الوداع.ص181
#پیامبراکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#شهادت
#28صفر