شاعر:
فاضل نظری
موضوع:
شعر انتظار
قالب شعر:غزل
منبع:گریههای امپراتور
وزن:مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
...........................................
در راه رسیدن به تو...
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطرۀ آبم که در اندیشۀ دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروختهام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
شاعر:
سعدی شیرازی
موضوع:
شعر عرفانی
قالب شعر:غزل
منبع:کلیات سعدی
وزن:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
.........................................
عاشقم بر همه عالم
به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسیِ صبح
تا دلِ مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست...
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست
به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست
زخم خونینم اگر بِهْ نشود بِهْ باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست
غم و شادی برِ عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادیِ آن کاین غم از اوست
پادشاهی و گدایی برِ ما یکسان است
که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست
«سعدیا» گر بکَند سیل فنا خانۀ دل
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
شاعر:
سیدرضا مؤید
موضوع:
امام عصر علیهالسلام
قالب شعر:غزل
منبع:نغمههای پیروزی
وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
....................................
بعثت دیگر
الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
کدام روز به شب میرسد که آمده باشی؟
کدام جمعه شود شنبه بر مدارِ ظهورت؟
خوش آن سپیده! که نور از خیام سبز تو گیرد
خوش آن سحر! که برآید به افتخار ظهورت
دعای عهد بخوانم در آرزوی قیامت
سرشک شوق فشانم به رهگذار ظهورت
بهار مبعث پیغمبری گرفت جهان را
شکوه دیگر بعثت بُوَد بهار ظهورت
گرهگشای دو عالم، دعای من همه این است
که دست حق بگشاید گره ز کار ظهورت
ز قطرهقطرۀ آن چشمهچشمه نور بجوشد
ز کوثری که برآید ز آبشار ظهورت
ز بس شکوفۀ رحمت بریزد از همه جانب
شکوفهزار شود خاک رهگذار ظهورت
خوش آن سحر! که نصارا گشوده چشم ببینند
بُوَد مسیح مقدّس، طلایهدار ظهورت
شرایطیست در این انتظار و من که ندارم
دلم خوش است که هستم در انتظار ظهورت
رباعی
صد شکر که ما شیعه ی مولا هستیم
موجیم که در پناه دریا هستیم
پرسند اگر روز قیامت از ما
گوییم همه نوکر زهرا(س) هستیم
محسن زعفرانیه
مدح و مرثیه
شکوه معرفت از پای تا سری زهرا
به رتبه از همه افلاکیان سری زهرا
مقام قدر تو را فهم خاک نشناسد
ز مرز باور انسان فراتری زهرا
بهشت خانه ی تو جبرئیل باران است
خدای مهر و حیا را پیمبری زهرا
نشان بوسه ی گرمش به دست و رو داری
که از برای پدر مثل مادری زهرا
ز سینه ی تو پیمبر بهشت می بوئید
که از شمیم کرامت معطری زهرا
تو آن حقیقت نابی که در تموج نور
دل از ملائکة الله می بری زهرا
حطیم و خیف و مقام و منا و حجر و حجر
مطاف و سعی صفا مروه مشعری زهرا
بتول و فاضله صدیقه بضعه ی احمد
زکیه طاهره مرضیه کوثری زهرا
به هودجی ز جلال و جمال بنشینی
که روز واقعه خاتون محشری زهرا
در آستان خدا مادرانه می آیی
و آبروی من از لطف می خری زهرا
نمی رسد به بلندای مدح تو غزلم
ز آنچه گفته و ناگفته برتری زهرا
حدیث کوچه و دیوار و در شهادت داد
که چون امیر حماسه دلاوری زهرا
شکسته پهلوی پاک تو را نفهمیدند
که در خزانه ی لولاک گوهری زهرا
شکفت بغض علی در نگاه ابری و گفت :
مرو مرو که مرا یار و یاوری زهرا
چگونه با پر و بال شکسته و خسته
کبوترانه از این خانه می پری زهرا
"کمیل" در حرم لطف توست بی بی جان
که بر زمین و زمان سایه گستری زهرا ..
✍کمیل کاشانی
شاعر:
محمدحسین ملکیان
موضوع:
امام علی علیهالسلام
گونه:مرثیه
قالب شعر:رباعی
مناسبت:بیست و یکم رمضان
منبع:نتهای گریهدار
وزن:مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی)
............................................
با فرق شکسته، دل خون، چهرۀ زرد
از مسجد کوفه باز میگردد مرد
تا صبح تمام کودکان میفهمند
آن نان و رطب را چه کسی میآورد
شاعر:
علی سلیمیان
موضوع:
امام علی علیهالسلام
امام عصر علیهالسلام
قالب شعر:غزل
مناسبت:بیست و یکم رمضان
وزن:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
...........................................
کیست الله؟ بیا از ولیالله بپرس
مقصد قافله را از بلد راه بپرس
پاسخی میدهدت بیحد و اندازه، فقط
به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس...
راز مقبولیت بندگی حق را از
«اَشهَدُ اَنَّ عَلِیّاً وَلِیُ الله» بپرس
یازده آینه تفسیر کرامات علیست
آخرین آینه پنهان شده، از آه بپرس
چارده قرن گذشت و غم مولا جاریست
در دلش بغض عمیقیست که از چاه بپرس
یوسف فاطمه زندانی بیمهری ماست
ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس
شاعر:
علیاصغر شیری
موضوع:
امام علی علیهالسلام
گونه:توسل
قالب شعر:غزل
مناسبت:بیست و یکم رمضان
وزن:مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
..........................................
باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
چون نخل به پای تو بیفتم دم افطار
در راه تو چون میثم تمار بمیرم
چشمم که به چشم تو بیفتد چه بگویم؟
ای کاش که در لحظۀ دیدار بمیرم
با آن که خریدار تو بسیار فراوان...
ای کاش که من بر سر بازار بمیرم
پابند رکابت شدهام در صف صفین
این بار حلالم کن و بگذار بمیرم
ای کاش سرم بر سر زانوی تو باشد
ای کاش که چون یار وفادار بمیرم
هنگام #ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها پیامبر(صلی الله علیه و آله) در سفر بودند. امیر المؤمنین(علیه السلام)برای نامگذاری این مولود فرمودند: «بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) سبقت نمیگیرم». تا آنکه حضرت آمدند و منتظر وحی شدند. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند سلام میرساند و میفرماید: «این دختر را زینب نام بگذار، چه اینکه این نام را در لوح محفوظ نوشتهایم».
پیامبر حضرت زینب (سلام الله علیها) را طلب کرده بوسیدند و فرمودند: «وصیت می کنم به حاضرین و غائبین که این دختر را به خاطر من پاس بدارید، که همانا وی به خدیجة کبری (سلام الله علیها) مانند است». سکینه و وقار آن حضرت را به خدیجه کبری (سلام الله علیها) و عصمت و حیایش را به فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) و فصاحت و بلاغتش را به علی مرتضی(علیه السلام)و حلم و بردباریاش را به حسن مجتبی (علیه السلام) و شجاعت و قوّت قلبش را به حضرت سیّد الشّهداء(علیه السلام)همانند نمودهاند.
بر یُمْن قدوم بنت حیـدر صلوات
بر نـائبـۀ حضرت مـادر صلوات
لبخنـد به لبهـای حسین است و حسن
خوشنودی قلب دو بـرادر صلوات
(مصطفی محمدی)
كوثر به ظهور گوهري آوردست
زهراي بتول دختري آوردست
تا در غم كربلا كند مادرياش
از بهر حسين خواهري آوردست
(موحدیان)
ای داده به خلق درس بیداری را
آموختهای به سینه غمخواری را
گردید سرافراز دوعالم زینب
هرکس ز تو آموخت پرستاری را
(سید هاشم وفائی)
------
آن روز مدینه غرق زیبائی بود
آئینهای از نشاط و شیدائی بود
دیدار حسین بن علی با زینب
چون دیدن مهر و مه تماشائی بود
(سید هاشم وفائی)
گوش کن از دل افلاک خبر میآید
به سَرِ اهل زمین دُرّ و گُهر میآید
چه خبر هست؟ فرشته چقدر میآید
سورۀ صبر در آغوش سحر میآید
شد اجابت ز خدا باز دعای حیدر
فاطمه دختری آورده برای حیدر
دختری آمده تا همدم مادر باشد
دختری آمده تا حیدرِ حیدر باشد
خواهری آمده عشق دو برادر باشد
گوئیا آمده یک بُرهه پیمبر باشد
عصمت و عفّت و تقواش همه مادری است
به خداوند قسم لایق پیغمبری است
بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد
زنی اینگونه پیام آور اسلام نشد
طائر عقلِ کسی مَحرَمِ این بام نشد
دست در دست شدی گریهات آرام نشد
دیدی از دور و برت عطر کسی میآید
«مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید»
چشم بر هم زدی وعشقِ مجسم آمد
بَه که بالای سرت خیر دو عالم آمد
اشک از گوشۀ چشم همه آن دم آمد
کودکی سوی تو با دیدۀ پر نَم آمد
گفت خوش آمدی ای نور دو عینم زینب
کمی آرام عزیزم که حسینم زینب
بانوی مُلک وجودی و وجودت خیر است
قلب تو وقف حسین است و جدا از غیر است
پیش تو عشق حسین، اصل سلوک و سِیر است
سِیر تو کرب و بلا، کوفه و شام و دِیر است
آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه
صابره بودن در کرب و بلا یعنی چه
ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی
کعبۀ عشق برادر شدی و محترمی
مریم از جام حیای تو چشیدهست نمی
نائب فاطمه، صدیقۀ ثابت قدمی
کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست
مات و مبهوت سخنرانیِ مولایی توست
ای تمنای دل خون خدا یا زینب
در تو دیدند همه فاطمه را یا زینب
مرحمت کن به منِ بی سر و پا یا زینب
نشوم از سرِ کوی تو جدا یا زینب
نظری کن که در این خانه بمانم یک عمر
تا نفس هست فقط از تو بخوانم یک عمر
(محسن شکریان)