هنگام #ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها پیامبر(صلی الله علیه و آله) در سفر بودند. امیر المؤمنین(علیه السلام)برای نامگذاری این مولود فرمودند: «بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) سبقت نمیگیرم». تا آنکه حضرت آمدند و منتظر وحی شدند. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند سلام میرساند و میفرماید: «این دختر را زینب نام بگذار، چه اینکه این نام را در لوح محفوظ نوشتهایم».
پیامبر حضرت زینب (سلام الله علیها) را طلب کرده بوسیدند و فرمودند: «وصیت می کنم به حاضرین و غائبین که این دختر را به خاطر من پاس بدارید، که همانا وی به خدیجة کبری (سلام الله علیها) مانند است». سکینه و وقار آن حضرت را به خدیجه کبری (سلام الله علیها) و عصمت و حیایش را به فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) و فصاحت و بلاغتش را به علی مرتضی(علیه السلام)و حلم و بردباریاش را به حسن مجتبی (علیه السلام) و شجاعت و قوّت قلبش را به حضرت سیّد الشّهداء(علیه السلام)همانند نمودهاند.
بر یُمْن قدوم بنت حیـدر صلوات
بر نـائبـۀ حضرت مـادر صلوات
لبخنـد به لبهـای حسین است و حسن
خوشنودی قلب دو بـرادر صلوات
(مصطفی محمدی)
كوثر به ظهور گوهري آوردست
زهراي بتول دختري آوردست
تا در غم كربلا كند مادرياش
از بهر حسين خواهري آوردست
(موحدیان)
ای داده به خلق درس بیداری را
آموختهای به سینه غمخواری را
گردید سرافراز دوعالم زینب
هرکس ز تو آموخت پرستاری را
(سید هاشم وفائی)
------
آن روز مدینه غرق زیبائی بود
آئینهای از نشاط و شیدائی بود
دیدار حسین بن علی با زینب
چون دیدن مهر و مه تماشائی بود
(سید هاشم وفائی)
گوش کن از دل افلاک خبر میآید
به سَرِ اهل زمین دُرّ و گُهر میآید
چه خبر هست؟ فرشته چقدر میآید
سورۀ صبر در آغوش سحر میآید
شد اجابت ز خدا باز دعای حیدر
فاطمه دختری آورده برای حیدر
دختری آمده تا همدم مادر باشد
دختری آمده تا حیدرِ حیدر باشد
خواهری آمده عشق دو برادر باشد
گوئیا آمده یک بُرهه پیمبر باشد
عصمت و عفّت و تقواش همه مادری است
به خداوند قسم لایق پیغمبری است
بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد
زنی اینگونه پیام آور اسلام نشد
طائر عقلِ کسی مَحرَمِ این بام نشد
دست در دست شدی گریهات آرام نشد
دیدی از دور و برت عطر کسی میآید
«مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید»
چشم بر هم زدی وعشقِ مجسم آمد
بَه که بالای سرت خیر دو عالم آمد
اشک از گوشۀ چشم همه آن دم آمد
کودکی سوی تو با دیدۀ پر نَم آمد
گفت خوش آمدی ای نور دو عینم زینب
کمی آرام عزیزم که حسینم زینب
بانوی مُلک وجودی و وجودت خیر است
قلب تو وقف حسین است و جدا از غیر است
پیش تو عشق حسین، اصل سلوک و سِیر است
سِیر تو کرب و بلا، کوفه و شام و دِیر است
آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه
صابره بودن در کرب و بلا یعنی چه
ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی
کعبۀ عشق برادر شدی و محترمی
مریم از جام حیای تو چشیدهست نمی
نائب فاطمه، صدیقۀ ثابت قدمی
کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست
مات و مبهوت سخنرانیِ مولایی توست
ای تمنای دل خون خدا یا زینب
در تو دیدند همه فاطمه را یا زینب
مرحمت کن به منِ بی سر و پا یا زینب
نشوم از سرِ کوی تو جدا یا زینب
نظری کن که در این خانه بمانم یک عمر
تا نفس هست فقط از تو بخوانم یک عمر
(محسن شکریان)
ای که نور حقّی و لالۀ باغ احمدی
گل یاس فاطمه خوش آمدی خوش آمدی
ای شرف دین و مذهب یا زینب
جلوۀ زیبای مکتب یا زینب
به آل طه ذکر لب یا زینب
هستیِ بابا یا زینب یا زینب
یا زینب یا زینب(3)سیدتی گل زهرا
ای دل فاطمیات گشته گرفتار حسین
کردهای دیدۀ خود باز به رخسار حسین
گل بهار ثارالله یا زینب
ای بی قرار ثارالله یا زینب
یگانه یار ثارالله یا زینب
دار و ندار ثارالله یا زینب
یا زینب یا زینب(3)سیدتی گل زهرا
دل بیمار من از لطف خدا شفا گرفت
به دعای زینبی برات کربلا گرفت
قسم به روز عاشورا یا زینب
دعا کن ای دخت زهرا یا زینب
کرببلایی شویم ما یا زینب
چو (همّت و جهان آرا) یا زینب
یا زینب یا زینب(3)سیّدتی گل زهرا
(امیرعباسی)
قافلۀ شادی در ماه جمادی
با شعف میرسد جانب این وادی
یا زینب یا زینب(2)
صَلّ عَلَی الزّینَب، وَ قلبِهِ الصَّبور
از مقدمش عالم میشود غرق نور
یا زینب یا زینب(2)
اُختُ الحسَینست و اُختُ الولایش خوان
«اَلّذینَ صَدَقوا» میگوید قرآن
یا زینب یا زینب(2)
امینة اللهی در دین مصطفی
زین اب هستی و ثانیة الزهرا
یا زینب یا زینب(2)
شکرِ الهی را بی پایان میدانی
«ما رَأیتُ اِلا جَمیلا» میخوانی
یا زینب یا زینب(2)
«عالِمَۀٌ غَیرَ مُعَلِّمَه» زینب
«فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهِّمَه» زینب
یا زینب یا زینب(2)
عقیلۀ بنی هاشم دانائیاش
صدیقۀ صُغری باشد والائیاش
یا زینب یا زینب(2)
وَلیَةُ اللهِ الرّاضیَه بِالقَضا
صابِرةُ البَلوی فی یَومِ العاشورا
یا زینب یا زینب(2)
«مِن غَیرِ جَزَعٍ وَ لا شَکوی» زینب
در بحر معرفت بی منتهی زینب
یا زینب یا زینب(2)
شَریکةُ الحُسَین شریفةُ الوُجود
در مواساتی و دائماً در سجود
یا زینب یا زینب(2)
(مجیدطاهری)
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم امّا قلمم میلرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم دادهست
رسم مردانگیات راه نشانم دادهست
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم میسوزد
جبرئیلم همۀ بال و پرم میسوزد
من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر توست
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآنِ خدا وا میشد
لبِ آیات به تفسیر شما وا میشد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه صدیقۀ صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سورۀ " اعطینا" شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرّر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر میگفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
(سید حمیدرضا برقعی)
گوشواره:یا زینب یا زینب
بهشت اهل ولا شد مدینه با زینب
پُر از سرور و صفا شد مدینه با زینب
اگر دوباره بُوَد گلشنی تماشائی
چو گل شکفته و واشد مدینه با زینب
همین نه بیت ولایت از اوست نورانی
کـه غرق نور خدا شد مدینه با زینب
ز بس که گل به نثارش ز عرش افشاندند
شکوفـه زار وفـا شد مدینه با زینب
به خط نور نوشتهست بر فلک جبریل
که جلوه گاه خدا شد مدینه با زینب
ز فیض جلوهای از آفتاب شرم و عفاف
محیط شرم و حیا شد مدینه با زینب
حسین چون به روی زینبش تبسّم کرد
ز بند غُصه رها شد مدینه با زینب
به اشک و آه و مناجات فـاطمه سوگند
حریم سبز دعا شد مدینه با زینب
قسم به کعبه و زمزم به مروه و به صفا
کـه قبلگاه ولا شد مدینه با زینب
به سوی کعبۀ توحید اگر که ره پوئی
بیا که قبله نما شد مدینه با زینب
سری بزن به مدینه«وفائی» و بنگر
که باغ خاطرهها شد مدینه با زینب
(سید هاشم وفائی)
گوشواره:یا حضرت زینب(4)