هدایت شده از دکتر مجید طاهری
مداح و مداحی در مکتب حاج قاسم سلیمانی.pdf
حجم:
579.5K
کتاب مداح و مداحی در مکتب حاج قاسم سلیمانی، تألیف :مجیدطاهری، کاری از «کانون فرهنگی ولایت».در این مجموعه که از گفتارهای مختلف تهیه شده، سعی بر این است که آنچه را میتوان از اشارات آن «رفیق خوشبخت ما» دربارۀ مداحان یافت به اختصار و کوتاه ارائه شود، بلکه مقبول افتد و به کار آید. انشاءالله
♦️افتخار روضه خوانی♦️
حجت اسلام سید حسین مؤمنی:
♦️مرجع تقلیدی که آرزوی روضه خوان بودن داشت👇👇👇
طلبهای سر درس اشکال گرفت و مرحوم آیتالله العظمی تبریزی جواب ایشان را داد. بعد این طلبه جسارت کرد و گفت آقا تو درس نمیگویی، تو روضه میخوانی. ایشان با یک بغض و گریهای فرمودند که من آمدم در حوزه که روضهخوان شوم. و سه مرتبه فرمودند ای کاش من یک روضه خوان بودم.
♦️احترام عجیب مرجع تقلید به روضه خوان👇👇👇
محضر یکی از مراجع تقلید (از بردن نامشان معذورم) مشرف بودم. به من فرمودند که تازه چه داری؟ گفتم آقا بخواهم روایت بگویم که شما استادید، بخواهم فقه بگویم که شما خبره فن هستید، یک روضهای به ذهنم رسیده. این مرجع بزرگوار که شاگردهایشان مجتهدند و بعضی از شاگردهایش الان رساله دارند، آمد روی زمین نشست و گفت: بخوان! بعد من روضهای از حضرت صدیقه سلام الله علیها خواندم. خیلی گریه کردند. گفتند روضه بخوان و من پایین مینشینم. به ایشان عرض کردم یک ذکری به من بدهید یک مقداری گرفتارم. ذکری به من دادند و گفتم آقا چند روز بخوانم؟ فرمود یک هفته. گفتم معمولا میگویند ۴۰ روز، گفت آن ۴۰ روز مال من است. چون تو روضهخوانی یک هفتهای جواب میگیری!
♦️مرجع تقلید نمی گذاشت روضه خوان دست او را ببوسد👇👇👇
محضر آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله تعالی توفیق داشتم روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها منبر رفتم. شب قبلش از دفتر آقا به من زنگ زدند و گفتند آقا اینجا هستند و فرمودند فردا از مادرتان کم نگذاریدها. قبل از منبر دوباره گفتند آقای فلانی در روضه کم نگذاریها. من روضه خواندم و حال ایشان بد شد، بعد از جلسه به من پیغام دادند، آقا شما را کار دارد. خدمت آقا رفتم. ایشان هم اصلا اجازه نمیدهد یک منبری، یک روضهخوان و یا یک سید دستش را ببوسد. من یک دفعه دست ایشان را بوسیدم، گریهشان گرفت و گفتند یا حضرت زهرا، خودش بوسیدها!
روضههای ابی عبدالله علیه السلام قلب را نرم میکند. چه کسی میگوید قساوت میآورد؟ اصلا حسین جنس غمش فرق میکند.
♦️ماجرای روضهخوانی که بدنش در قبر محو شد👇👇👇
مرحوم ملاحسین مولوی را آوردند دفن کردند. سالیان سال گذشت. بعد خواستند برادر یا برادرزادهشان را روی قبر ایشان دفن کنند. لحد شکست و رفتند پایین. دیدند قبر خالی است! فیلم این ماجرا موجود است و از صداوسیمای قم پخش شده است. بعد فهمیدیم حاج ملاحسین در عالم خواب به یک نفر گفته است، همان لحظهای که مرا دفن کردید، بدن من را پیش امام حسین بردند.
♦️روضه خوانی که در هنگام به هوش آمدن، روضه می خواند👇👇👇
حدود ۱۰ سال قبل، دهه اول محرم از قم به تهران میرفتم تا در مسجد ارک سخنرانی کنم. قبل از آن در حرم سخنرانی میکردم و روضه میخواندم و بلافاصله به سمت تهران میرفتم. در راه ماشینمان چپ کرد. حالا آن موقع ما را زیاد رسانه نشان نمیداد. در بیمارستان عمل جراحی داشتم. در ریکاوری چشمهایم را باز کردم. دورتادور من خانم و آقا پرستار ایستاده بودند. چشمهایم را که باز کردم، نالهام شروع شد. همه رفتند. درد زیادی داشتم، گفتم آقا بیایید یک مُسکن به من بدهید. من حالم بد است. ظاهراً آن لحظه نباید به بیمار مُسکن بدهند؛ چون مواد بیهوشی هنوز وجود دارد. گفتند امکانش نیست و همه رفتند. گفتم چرا تا چند لحظه قبل دور من بودید؟ یکی گفت حاج آقا داشتی به هوش میآمدی، روضه میخواندی، دور شما جمع بودیم تا روضه بشنویم. الان دیگر فقط داری ناله میکنی. خیلی از این اتفاقات در زندگی ما افتاده است.
من به شاگردهایم میگویم بروید روضهخوان باشید. فقهتان را بخوانید، اصولتان را بخوانید، اما بروید روضه خوان بشوید. بعد میگویند چکار کنیم؟ میگویم پیش امام رضا بروید. اول روضه خوان، علی ابن الموسی الرضا (علیه السلام) است. امام رضا (علیه السلام) روضه باز خوانده است، «إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ» بعد میفرماید جد ما را به قتل صبر کشتند.
#روضه
#روضه_خوانی
منبع:خبرگزاری فارس
۱۳۹۹-۴-۷
http://fna.ir/ey95a3
#امام_زمان_عج
جان بر لب است از غم جانان دعا كنيد
شايد به سر رسد شب هجران دعا كنيد
با چشمه هاي خالي و خشكيده نگاه
در حسرت رسيدن باران دعا كنيد
روزي هزار بار دعاي فرج كم است
در آرزوي يار فراوان دعا كنيد
هر جا كه ميرويد نجف مكه كربلا
اينجا كنار شاه خراسان دعا كنيد
يا ايهاالرئوف! شما واسطه شويد
ما بي كسيم حضرت سلطان! دعا كنيد
ما آمديم اذن محرم به ما دهيد
آقا براي ماه عزامان دعا كنيد
ما گريه مي كنيم كه يك روز جان دهيم
از داغ خشكي لب عطشان دعا كنيد
محمدعلي بياباني
هدایت شده از محمد قولی میاب (کوثر)
ولادت نور خجسته باد!
شب ولادت نور ا ست و کهکشان روشن
ز مین قر ین سرور است و آسمان روشن
خد ا به ا هل زمین گوهری عنایت کرد
که ا ز تلأ لؤ آن شد چراغ جا ن روشن
شب و لا د ت بانوی آ ب و آینه ها ست
که با د چشم و د ل صاحب الزمان روشن
به شو ق طلعت او هر سپیده د م خورشید
به عر ش می رود ا ز سمت خاوران ر و شن
شب و لا دت تو گشته خطه ی ر ی و قم
بسا ن مشهد و شیر ا ز و جمکر ان روشن
و لی مکا شفه ا ی با ز کن که شمعی نیز
شو د به غر بت آ ن قبر بی نشا ن روشن!
***
ز پشت پرده کسی می رسد ز آل رسول
که ا ز شعاع رخش می شو د جهان روشن!
فر و غ حضر ت حق ا ند آ ل ا و « کو ثر»
د لم شد ه ست ا ز ا ین پاک دودمان روشن
محمد قولی میاب (کوثر)
#به_عشق_مادر
#مادر_خوبیها
🌺میلاد با سعادت مادر خوبیها حضرت زهرا (سلام الله علیها)،گرامیداشت روز #زن و پاسداشت مقام والای #مادر بر همه بانوان و محبین اهل بیت (علیهم السلام) مبارک.🌸
ــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 کانون_فرهنگی_ولایت
کانال جهاد تبیین
استاد حجت الاسلام دکتر بهاءالدین قهرمانی نژاد شائق
#اگرزینب_نبود
سِرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه فریادمظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگرزینب نبود
در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ
در گلوی چشمها می ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی بی سوارو بی لگام
در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود
در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه جا می ماند اگر زینب نبود
شاعر: قادر طهماسبی
ولادت حضرت امام باقر(علیه السلام)
تاریخ ولادت
بـدان كـه ولادت بـا سـعـادت آن حـضـرت روز دوشـنـبـه سـوم صـفـر يـا در غـرّۀ رجـب سـال پـنجاه و هفت در مدينه منوره واقع شد و آن حضرت در واقعۀ كربلا حضور داشت و در آن وقت چهار سال از سن مباركش گذشته بود، والدۀ ماجده اش حضرت فاطمه(س)دختر امام حسن مـجـتبى بود كه او را «امّ عبداللّه» مىگفتند و آن حضرت ابن الخيرتين و علوى بين علويين بود.
از «دعوات راوندى» نقل است كه روايت شده از حضرت امام محمدباقر (ع)كه فرمود:روزى مادرم در زير ديوارى نشسته بود كه ناگاه صدايى از ديوار بلند شد و از جا كـنده شد، خواست كه بر زمين افتد مادرم به دست خود اشاره كرد به ديوار و فرمود نبايد فـرود آيـى ، قسم به حق مصطفى(ص)كه حق تعالى رخصت نمىدهـد تـو را در افـتـادن ؛ پـس آن ديوار معلّق در ميان زمين و هوا باقى ماند تا آنكه مادرم از آنـجـا بـگـذشت ، پس پدرم امام زين العابدين (ع)صد اشرفى براى او تصدّق داد.
و نيز راوى از حضرت صادق (ع)روايت كرده كه روزى آن جناب ياد كرد جدّه اش مـادر حضرت امام محمدباقر (ع)را و فرمود:« كانَتْ صِدّيقَةً لَمْ يُدْرَكْ فى آلِ الْحـَسـَنِ عـليـه السـام مـِثـْلُهـا »؛ جـدّه ام صـدّيـقـه بـود و در آل حضرت حسن (ع)زنى به درجه و مرتبه او نرسيد.
و بـه اسـانـيـد مـعـتـبـره از حـضـرت صـادق مـنـقـول است كه چون يكى از مادران ائمه (ع)به يكى از ايشان حامله مىشود، در تـمـام آن روز او را سـسـتـى و فـتورى حاصل مىشود مانند غش، پس مردى را در خواب مىبـيند كه او را بشارت مىدهد به فرزند داناى بردبارى ، چون از خواب بيدار مىشود از جانب راست خود از كنارۀ خانه صدايى مىشنود و گوينده آن را نمىبيند كه مىگويد حامله شدى به بهترين اهل زمين و بازگشت تو به سوى خير و سعادت است و بشارت باد تـو را بـه فـرزنـد بـردبـار دانـا.
پـس ديـگـر در خـود ثـقل و گرانى نمىيابد تا آنكه نُه ماه از حمل او مىگذرد، پس صداى بسيار از ملائكه از خـانۀ خـود مـىشـنـود، چـون شـب ولادت مـىشـود نورى در خانه خود مشاهده مىكند كه ديـگـرى آن نـور را نـمـىبـيـنـد مـگـر پدران امام، پس امام مربع نشسته از مادر پديد مىگـردد، سـرش بـه زيـر نـمـىآيـد چـون بـه زمـيـن مـىرسـد روى بـه جـانـب قـبـل ، مـىگرداند و سه مرتبه عطسه مىكند و بعد از عطسه حمد حق تعالى مىگويد و خـتـنـه كرده و ناف بريده متولد مىشود و آلوده به خون و كثافت نمىباشد و دندانهاى پـيـشين همه روييده مىباشد، و در تمام روز و شب از رو و دستهاى او نور زردى مانند طلا ساطع مى شود.
اسم شريف آن حضرت محمّد و كنيت آن جناب ابوجعفر و القاب شريفه اش باقر و شاكر و هادى است. و مشهورترين لقبهاى آن حضرت «باقر»است و اين لقبى است كه حضرت رسالت (ص)آن جناب را به آن ملقّب فرموده، چنانچه به روايت سفينه از جابر بن عبداللّه منقول است كه حضرت رسول (ص)به من فرمود: اى جـابـر! اميد است كه تو در دنيا بمانى تا ملاقات كنى فرزندى از من كه از اولاد حسين(ع)خـواهـد بـود كـه او را مـحـمـّد نامند يَبْقَرُ عِلْمَ الدّينِ بَقْرا؛ يعنى او مىشكافد علم دين را شكافتنى، پس هرگاه او را ملاقات كردى سلام مرا به او برسان!
شـيـخ صـدوق (ره)روايـت كـرده از عـمـر بـن شـمـر كـه گـفـت : سـؤال كـردم از جـابـر بـن يـزيـد جـعـفـى كـه براى چه امام محمدباقر (ع)را باقر نـامـيـدنـد؟ گـفت : به علت آنكه بَقَرَ الْعِلْمَ بَقْرَا اى شَقَّهُ وَ اَظْهَرَهُ اَظْهارا؛ شكافت علم را شـكـافـتـنى، و آشـكـار و ظاهر ساخت آن را ظاهر كردنى، به تحقيق حديث كرد مرا جابر بن عـبـداللّه انـصـارى كـه شـنـيـد از رسـول خـدا (ص)كه فرمود: اى جابر! تو زنده مىمانى تا ملاقات مىنمايى پسرم محمّد بن على بن الحسين بن على بن ابـى طـالب (ع)را كـه معروف است در تورات به باقر، پس هرگاه ملاقات كردى او را از جانب من او را سلام برسان، پس جابر بن عبداللّه آن حضرت را در يكى از كوچه هاى مدينه بديد و گفت : اى پسر! تو كيستى ؟ فرمود: محمّد بن على بن الحـسـين بن على بن ابى طالب(ع)هستم، جابر گفت : اى پسرك ! با من روى كن ، آن حضرت بـه او روى كرده گفت روى واپس كن! چنان كرد، عرض كرد: سوگند به پروردگار كعبه كـه ايـن شـمـايـل و خـصـال رسـول خـدا (ص)اسـت، اى فـرزند! رسـول خـدايـت سـلام رسـانـيـد. فـرمـود: مـادام كـه آسـمان و زمين بر جاى باشد سلام بر رسـول خـدا بـاد و بـر تو باد اى جابر كه تبليغ سلام آن حضرت نمودى، آنگاه جابر بـه آن حـضـرت عـرض كـرد:« يـا بـاقـِرُ اَنْتَ الْباقِرَ حَقَّا اَنْتَ الَّذى تَبْقَرُ الْعِلْم بَقْرا !».
در حلم و وفا حُسن زبانزد دارد
در جود و سخا شکوه بی حد دارد
در قامت او صلابت حیدری است
در چهرۀ خود نور محمّد دارد
(یوسف رحیمی)
از عرش حدیث حق پرستی خواندند
یک صفحه ز دیباچۀ هستی خواندند
وقتی که شکفت امام باقر چون گل
در باغ جنان سرود مستی خواندند
(سیدهاشم وفایی)