چکامه اشک
من آهنگ اذان را دوست دارم
صفای بی کران را دوست دارم
به شب های مناجات و عبادت
نسیم آسمان را دوست دارم
بهار بی خزانِ بندگی هاست
بهار بی خزان را دوست دارم
نکردم بندگی امّا بدانید
خدای مهربان را دوست دارم
میان سجده های بی قراری
سرشکِ بی امان را دوست دارم
به پاس حُرمت شب زنده داران
مناجات نهان را دوست دارم
خدا را میهمانیم و در این ماه
حضور میهمان را دوست دارم
کنار سفره ی مهمانی خویش
وجود میزبان را دوست دارم
کنار لاله ی سرخ شهیدان
شمیم ارغوان را دوست دارم
برای اُنس با مولای خوبان
مفاتیح الجنان را دوست دارم
گدای کوی جانانم همیشه
امام اِنس و جان را دوست دارم
به دنبالش روانم در همه عمر
امیر کاروان را دوست دارم
فغان و آه دارم بهر وصلش
من این آه و فغان را دوست دارم
به شوق دیدن آن بی نشانه
حریم بی نشان را دوست دارم
جهان منزلگه یار است یاران
بدین خاطر جهان را دوست دارم
اگر در انتظار او نشستم
بدان صاحب زمان را دوست دارم
بُوَد کرب و بلا چون بوستانم
هوای بوستان را دوست دارم
به یاد کربلا و اشکِ زینب
سرشک عاشقان را دوست دارم
برای ناله های نینوایی
صدای ناتوان را دوست دارم
بگو ای «یاسرِ» بیچاره بازآ
من اینگونه بیان را دوست دارم
**
محمود تاری «یاسر»
12.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷🔹دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
#استوری
🎤حاج #محسن_طاهری
▫️خانه مداحان اهل بیت علیهم السلام
@khaneh_maddahan
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷🔹دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان
#استوری
🎤حاج #محسن_طاهری
▫️خانه مداحان اهل بیت علیهم السلام
@khaneh_maddahan
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷🔹دعای روز ششم ماه مبارک رمضان
#استوری
🎤حاج #محسن_طاهری
▫️خانه مداحان اهل بیت علیهم السلام
@khaneh_maddahan
#فراق
#کربلا
#زمینه
مسیرم که اینجا میفته غمامُ دم در
میذارم
دوباره میام و روی شونههای حرم سر
میذارم
ولی انگاری سر، به آغوش مادر
میذارم۲
تو صحن چشمام، میباره بارون
یاد تو میافتم
کاشکی از اول، درد دلامو
به خودت میگفتم۲
با این که بدیهای مارو میدونی
همه حرفامونو نگفته میخونی
بگو که مارو تا حرم میرسونی
فقط خودت میتونی۲
"حسینجان حسینجان
حسینجان حسینجان" ۲
فصل شکوفایی نور
#رمضان
باز شد پنجرۀ روشنی از فصل حضور
فصل سرسبز دعا، فصل شکوفایی نور
دردمندان! به شما ماه خدا رو کردهست
چه خدایی، که رحیم است و کریم است و غفور
به هلال مَهِ نو در رمضان باید گفت:
«قُل هُوالله اَحَد چشم بد از روی تو دور»..
گاه در پرتو قرآن، به تلاوت بنشین
ای نگاه تو طربناکتر از باغ بلور
عافیت چون طلبد؟ آن که گریزد ز طبیب
به خدا کی رسد؟ از خود نکند آن که عبور
صبر بر معصیت، از زهدِ ریایی بهتر
سعی کن تا که در این ماه شوی سنگ صبور
ای دلت در گرو آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک»
در دلت مانده اگر آرزوی وادی طور
بی ریا، در پی تسکینِ دلِ مسکین باش
نشود مانع احساس تو، احساس غرور
ای صفای تو نوازشگر گلهای یتیم
نذر این باغچه کن، شادی و شیدایی و شور
سعی کن لذت غفران خدا را بچشی
ای که ابر کَرَم از روی سرت کرده عبور
دل اگر یاد خدا کرد و شب از نیمه گذشت
میشوی غرق عنایت، سحر از فیض حضور
به دعا دست برآرید «شب قدر» مگر
بگشاید گره از کار شما صبح ظهور
ای که چشم دل تو در طلب راه خداست
رو به مهمانی او کن، رمضان ماه خداست
محمدجواد غفورزاده
ماه رحمت
آنکه خواهد ز خدا رحمتِ بسیار، کجاست
آنکه بر جرم و گناهش کند اقرار کجاست
در بهاری که بوَد ماه نزول قرآن
آنکه بر خواندن قرآن شده بیدار کجاست
آنکه بر پاکی از کوه گناهان همه شب
با دلی خون همه شب ناله کند زار کجاست
سفره گسترده خدا بهر پذیرایی خلق
آنکه زین سفره رنگین کند افطار کجاست
در بهاری که فضا پُر شده از عطر علی
آنکه فرمان برد از حیدر کرار کجاست
بسکه این ماه، خدا جرم و خطا می بخشد
می زند جار، منادی که گنهکار کجاست
مَلَک از کنگره عرش ندا سرداده
حق فروشنده عفو است، خریدار کجاست
حضرت حق ز کرم سفره ی خود گسترده
آنکه راهی ست به همراهی دادار کجاست
ژولیده نیشابوری
4.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷🔹دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
#استوری
🎤حاج #محسن_طاهری
▫️خانه مداحان اهل بیت علیهم السلام
@khaneh_maddahan
﷽
"براي حضرت خديجه صلوات الله عليها"
دلم می خواست امشب اشک چشمم را خبر می کرد
دلم می خواست دستم خاک عالم را به سر می کرد
دلم میخواست پایم امشب از ماندن حذر می کرد
به قبرستان دلگیر ابوطالب گذر می کرد
دلم می خواست خیس از گریه های ابرها باشم
دلم می خواست امشب زائر آن قبرها باشم
بهشتی بازهم از از جنس خاکی نازنین آنجاست
مزار پاره های قلب ختم المرسلین آنجاست
یقینا قطعه ای از جنت حق در زمین آنجاست
چرا که مرقد خاکی ام المومنین آنجاست
شدم سرمست از شهدی که شیرین کرد کامم را
به بانویم خدیجه عرض کردم تا سلامم را
سلام ای مادر اسلام ای خانوم ای بانو
سلام ای بیقرارت چارده معصوم ای بانو
سلام ای سنگ خارا در کفت چون موم ای بانو
سلام ای مظهر یا حی و یا قیوم ای بانو
تو حیی، زنده خواهی ماند تا وقتی که دین زنده است
تو قیومی و با تو پرچم اسلام پاینده است
قدم هایت ندیده هیچ گاه از پا نشستن را
نکردی صرف، ای سرو سهی فعل شکستن را
چگونه می توان فهمید اینسان چشم بستن را
به سودای یتیم مکه از دنیا گسستن را
برای تاجری چون تو که در مکه سرآمد بود
همه دیدند که سرمایه ات عشق محمد بود
الا یا کاشف الکرب محمد سیب لبخندت
سلامت داده جبرائیل از سوی خداوندت
به جنت هاجر و حوا و مریم آرزومندت
تو را کافیست بشناسیم از اوصاف فرزندت
جز اینکه خواجه ی لولاک، احمد همسرت باشد
گواه عصمتت این بس که زهرا دخترت باشد
الا ای یاد تو آرامش پیغمبر مکه
الا ای ترتبت تو قبله گاه دیگر مکه
الا ای سایه ی دست کریمت بر سر مکه
یتیمان تو از راه آمدند ای مادر مکه
قرار دل! دلم را عاری از هر بیقراری کن
کریمه! باز مهمان آمده پس سفره داری کن
میان بستر افتادی و باری مانده بر دوشت
پر از فریاد بی تابی ست بر لب های خاموشت
صدای گریه ای گویا طنین افکنده در گوشت
ببین زهراست که بی تاب افتاده در آغوشت
نگاهت حس تلخ لحظه های واپسین دارد
وصیت هایت امشب حرف هایی آتشین دارد
گمانم در نگاه دخترت آزار میبینی
و داری خانه ای با آتش بسیار می بینی
کسی را آشنا بین در و دیوار می بینی
میان پهلوی گل تیزی یک خار می بینی
ببین که دست های تازیانه می رود سویش
همینکه دخترت افتاد در افتاد بر رویش
محمدعلي بياباني
#حضرت_خدیجه_س