eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
612 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
#اشعار_مباهله #مباهله #شعر_مداحی #آموزش_مداحی #شعر_و_سبک_مداحی
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب رجز مأذنه‌ها لرزه به ناقوس انداخت راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوسته‌ست نان یک عده به گمراهی مردم بسته‌ست ننوشتند که باران نمی از این دریاست یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است لاجرم چاره‌ای انگار به جز جنگ نماند قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است بر حذر باش که زنّار، گریبان‌ گیر است کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است بهراسید که این معرکه خون‌‌ریزتر است بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد با خود آورد به هنگامه عزیزانش را بر سر دست گرفته‌ست نبی جانش را عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند به صف‌ آرایی آن چند نفر خیره شدند پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده آفتابان ازل تا به ابد تابنده دفترم غرق نفس‌های مسیحایی شد گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد با طمانیۀ خود راه می‌آمد آرام دست در دست یدالله می‌آمد آرام دست در دست یدالله چه در سر دارد حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد ایها الناس من از پارۀ تن می‌گویم دارم از خویشتن خویش سخن می‌گویم آن‌که هر دم نفسم با نفسش مأنوس است آن‌که با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم او علی هست و محمد من و او خویشتنیم نه فقط جسم علی روح محمد باشد یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد دیگر اصلا چه نیازی‌ست به طوفان، به عذاب زهرۀ معرکه را اخم علی می‌کند آب الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند بادها گوش به فرمان عبایش گشتند می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام ✍سیدحمیدرضابرقعی ○○○○○○○○
✳️ مباهله پیروزی فکر و فرهنگ حق بر شمشیر و جنگ است... خصم دون در پی مجادله بود غافل از سیلی مباهله بو د دشمنا ن سر بزیر در وحشت ز اشتبا هی که در معادله بود ✍شیدانیشابوری
🌺 🍃 "جمعه" با خود غالباً چشمان تر می‌آورد با خودش دلتنگی و خونِ جگر می‌آورد کل عمرم بی تو مانند غروب جمعه‌هاست جمعه‌ها عمر مرا دارد به سر می‌آورد بوی یاس انگار می‌آید میان ندبه‌ها باد از پیراهنت وقتی خبر می‌آورد بت پرستان هم حساب کار خود را می‌کنند بت شکن وقتی به همراهش تبر می‌آورد در دلم امّید دیدار رُخت را کاشتم هر گیاهی عاقبت روزی ثمر می‌آورد العجل‌هایم چه بی تأثیر شد! رویم سیاه قلب آلوده دعای بی اثر می‌آورد تشنه‌ات هستم ولی این تشنگی خیلی کم است تشنگی یک انتظار شعله‌ور می‌آورد تشنگی گاهی میان یک نبرد تن به تن یک پسر را سوی دامان پدر می‌آورد وای از آن وقتی که گوید یک پسر نزد پدر: تشنگی دارد مرا از پای در می آورد 👉
👈شعری از شهریار توسل به چهارده معصوم(علیهم السلام) خدا را جلوه ها باشد نهانی به لفظ اندر نگنجد این معانی گشایش ها دمد در بستگی ها توانایی تَنَد در ناتوانی به زندان اندرون آزادگی هاست به ظلماتست آب زندگانی خمارِ روز غم را بس به بالین شب آید با شراب شادمانی جهان زندان آزاده است لیکن مکافاتش بهشت جاودانی هَزارا با خزان زرد سرکن که باز آید بهار ارغوانی الا یا کاروانِ سیر ایام چه زود از ما جدا کردی جوانی دریغا دولت دیدار جانان دریغا صحبت یاران جانی به دنیا دل منه کاین کاروانگاه ز مقصد باز دارد کاروانی جهان دردیست بی درمان ولیکن گرت ایمان، به دردش درنمانی به هر دردی که در می مانی ای دل الا تا جز خدای خود نخوانی توسُّل چارده معصوم را کن که قرآن خواندشان سبع المثانی اگر گنج بقا خواهی فنا شو خراب آباد دیدم دهر فانی خدا را جا به دل های شکسته است دل بشکسته جو تا می توانی به چشم دل خدا را بین، خدا را که با ما لطف ها دارد نهانی ✍️استاد سیدمحمدحسین بهجت تبریزی (شهریار1376 ، 100:1)
اشعار شب ها و روزهای محرم 👈توجه:این اشعار کامل نیستند و از بین ابیات، گلچین شده اند، بنابراین لطفا به کانال دیگری منتقل نشوند. 👇👇👇
شب و روز اول محرم 👇👇👇