eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
616 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلپذیر و گریه دار👇👇 ماه‌بیت دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن در حسینیه‌ی اشک تو گرفتار شدن با خیالِ حرمت تشنه‌ی دیدار شدن تکیه‌درتکیه به‌عشق تو میاندار شدن دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن آسمان در غم تو غرق ترنم شده است خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است دودمه وردِ زبان همه مردم شده است (باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است) آخرین بار شنیدند که نجوا می‌کرد طلب از گم‌شده‌گانِ لب دریا می‌کرد کم‌کم از تشنگی او دل دریا خون شد از غم اکبر لیلا دوجهان مجنون شد دشت ماتم‌زده از خون تنش گلگون شد کفر اگر نیست بگویید خدا محزون شد او که بر دست جوانان بنی‌هاشم بود موقع بردنش آن‌روز، عبا لازم بود... هرکه مجنون بشود خانه‌ی ما خانه‌ی اوست زینب آن کوهِ صبور است که پروانه‌ی اوست بارِ اندوهِ جهان است که بر شانه‌ی اوست (این‌حسین کیست که‌عالم همه دیوانه‌ی اوست) شده زیر علمش امن‌ترین جای جهان هیچ‌کس نیست به‌اندازه‌ی زینب نگران (یارب آن نوگل خندان که‌سپردی به‌منش) بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش جگرم سوخته از کهنگی پیرهنش جان به‌قربان حسین و پسران حسنش دوش وقت سحر از روضه‌ی‌قاسم می‌خواند روضه آن بود که "حاج اکبر ناظم" می‌خواند عاشقم عاشق آن درد که بی‌درمان است آسمان باخبر از تشنگی طفلان است پس بخوان نوحه از آن داغ که بی‌پایان است (امشبی را شه دین در حرمش مهمان است) ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع... تشنه‌ی علقمه هستیم که دلدار آنجاست ماه‌بیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست ساقیِ تشنه‌لبان، سید و سالار آنجاست آه، ای اهل حرم میر و علمدار آنجاست سال‌ها بر سر این سفره نمک‌گیر شدیم ما غلامیم و در خانه‌ی او پیر شدیم... آه ای قله‌ی سرسختِ هر اندازه بلند ای تبرخورده‌ترین سروِ سرافرازِ بلند باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند (چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند دعوی اش بود که من بازوی حیدر دارم) پدری مثل علی فاتح خیبر دارم. ای رباب آب در این معرکه نایاب شده تیر از چله، به یک چلچله پرتاب شده دل سنگ از غم شش‌ماهه‌ی تو آب‌شده به روی دست پدر بوده و سیراب شده نکند حرمله با تیر و کمان آمده است؟ اصغرت از چه‌زمانی به زبان آمده است؟ حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی بود بر روی لبانش، چه مبارک‌بادی حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی بنده‌ی عشقی و از هر دوجهان آزادی نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد مطرب عشق عجب کرببلایی دارد رو به سمت حرم قبله ی حاجات کنید با قمر ساده و بی پرده ملاقات کنید به طواف حرم عشق مباهات کنید آخر روضه به این شکل مناجات کنید بِنَبی ٍ عَرَبی ٍ وَ رَسول ٍ مَدَنی وَ اَخیهِ اَسَدُاللهِ مُسَمّا بِعَلیّ
🤲وقتش شده🤲 حسین جان! وقتش شده که جامۀ دل را رفو کنم فکری برای این دل بی‌آبرو کنم قبل از قدم گذاشتنم در حسینیه باید به اشک دیده دوباره وضو کنم در روزهای ماه مُحرم که مَحرمم حِیف است جز به مَحرم تو گفتگو کنم هر کس به حاجتی به حضور تو می‌رسد من گریه در عزای تو را آرزو کنم با دسته‌های سینه زنی می کنم طواف توحید را به هیئت تو جستجو کنم من بی اراده رو به حرم می‌دهم سلام هر وقت خواستم به خدای تو رو کنم این اشک‌های قیمتی ام را گرفته‌ام تا مادرت بیاید و تقدیم او کنم ✍️رضا رسول زاده
این مرثیه با حال مناسب خوانده شود: 👇👇👇 اینجا دوباره مادر تو می‌خورد زمین گاهی ز روی نِی، سرِ تو می‌خورد زمین گاهی سرِ برادر تو می‌خورد زمین فریاد "یا حسینِ" دلم می رود به عرش تا صورت مطهر تو می‌خورد زمین خوشحال می‌شوند که از خستگی راه در شهر شام خواهر تو می‌خورد زمین محرم نمانده تا که بلندش کند ز خاک وقتی ز ناقه دختر تو می‌خورد زمین با دست خویش بر دهنش مشت می‌زند پیش سه‌ساله تا سر تو می‌خورد زمین با نالۀ رباب شود هر دلی کباب هر بار رأس اصغر تو می‌خورد زمین اینجا دوباره دست علی بسته می‌شود اینجا دوباره مادر تو می‌خورد زمین ✍️رضا رسول زاده
ذکر خیر تو به هر جا شد و یادت کردیم دست بر سینه به تو عرض ارادت کردیم . پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین به غلامی در خانه ات عادت کردیم . زیر این بیرق پاک تو شبیه شهدا دم به دم ما طلب جام شهادت کردیم . آه محزون چو کشیدیم به غم های شما طبق فرمایش معصوم عبادت کردیم . رحمت محض خداوند تو هستی ارباب بر در خانه ی تو کسب سعادت کردیم . امر فرموده خدا بر غم تو گریه کنیم ما به دستور عمل از حین ولادت کردیم ✍️رضا رسول زاده
جمال حق ز سر تا پاست عباس به یکتایی قَسم یکتاست عباس شب عُشاق را تا صبح محشر چراغ روشن دلهاست عباس اگر چه زاده ام البنین است ولیکن مادرش زهراست عباس عَلم در دست و مشک آب بر دوش که هم سردار و هم سقاست عباس بنازم غیرت و عشق و وفا را که عطشان بر لب دریاست عباس هنوز از تشنه کامان شرمگین است از آن در علقمه تنهاست عباس نه در دنیا بُوَد باب الحوائج شفیع خلق در عُقباست عباس چه باک از شعله های خشم دوزخ که در محشر پناه ماست عباس سراسر صحنه های کربلا را به هر سو بنگری پیداست عباس خدا داند که از روز ولادت امام خویش را می خواست عباس ✍حاج غلامرضاسازگار
مرا از کودکی احساس دادند مرا عادت به بوي ياس دادند کليد قفل هايم را از اول به دست حضرت عباس دادند ...
افراشت به کوی عشق، پرچم عباس در جبهه فشرد پای محکم عباس بی آب از او گلشن دین شد سیراب بی دست گرفت دست عالم عباس ✍حاج علی انسانی
حضرت شریفه خاتون سلام الله علیها * * * * * سلام بانوی حلّه ، سلام کوثر عترت سلام نوردل مجتبی،سُلاله ی عصمت شریفه بنت شرافت کریمه بنت کرامت طهوره،طاهره،طوبی،تقیّه،طیّبه طینت طبیبۀ علویّه ، حبیبۀ حسنیّه نجیبۀ مَدَنیّه ، غریبۀ بحقیقت ... چه بی کران که گرفتنداز توحاجت خودرا چه بی شمار، که بیمار ،از تو یافته صحّت اگرچه سنّ شریف تو بوده یازده ، امّا به منصب تو بزرگان بَرند غبطه وحسرت فدای لطف عمیمت، شرف سراست حریمت گدای دست کریمت،بزرگ وکوچک ملّت همیشه شامل ما،بوده لطف عام تو امّا عنایتی کن وبنما نگاه خاص به هيئت من ارچه لایق دوزخ،تویی شفیعۀ محشر مگر به یُمن تو ، من را بَرند جانب جنّت تو یادگار رسولی ، تو افتخار بتولی تویی عصارۀ قرآن، تویی تجسّم عفّت ... تویی نشان شریعت،تویی چراغ طریقت تویی، فدای حقیقت، تویی،نماد فضیلت تویی، سلیل رسالت ، تویی فدای ولایت تویی فروغ امامت،تویی نتیجه ی بعثت اگرکه زینت بیت علی ست، زینب کبری به خاندان حسن هم تویی شرافت وزینت تویی شبیه خدیجه،توبرخدیجه نتیجه طبیبه ی علویّه ، جوان فاطمه سیرت اگر که لب بگشایی ، برای گفتن آمین رواشود به دعایت تمام حاجت خلقت شبانه روز به دل آرزوکنم که به زودی زیارتت بشود باز، بلکه روزی وقسمت به این نتیجه رسیدم،که رفتن به زیارت نه همّت است نه قسمت که هست منّت ودعوت زیارت توسعادت ، توسّلِ به توعزّت گدایی ازتوشرافت،زهی ازاین همه ثروت حرم اگرچه ندارد، زجورو کین پدرتو زیارت تو بیایم به آن بهانه و نیّت حریم توست همیشه پراز مُجاور و زائر ولیک تربت بابت هماره بی کس وخلوت بدیده هرکه حریم تورابحق شده حیران ازآن صفاوجلالت، ازآن اُبهّت و وسعت ولی چرا پدرتو حرم نداشته باشد؟! مگرکه مزد رسالت ،نبوده مِهرو موَدّت حریم حُرمت عترت به دست پَست حرامی فغان ازاین همه ذلّت، فغان ازاین همه غربت اگر چه کعبه بُوَد قبله ی نماز و عبادت بقیع ماست ولی قبله گاه غربت وغیرت اگرچه قوم یهودند،خود عنود ز سابق گرفته آل سعود از یهود هم بله سبقت گروه مدّعی بسطِ عدل و قسط کجایند که ظلم و جور به عترت شده ست حاصل وحدت ... برادرند همه مؤمنون ، به گفتۀ قرآن نه این گروه منافق،نه اهل بدعت سنّت هرآنچه شد به شما از سقیفه ریشه گرفته به هرجنایت وفتنه شده ست باعث و علّت هرآنچه ظلم شود تا به رستخیز، از آنجاست به بانیان سقیفه ، هماره نفرت و لعنت تو با سکینه و عبداله و رقیّه و قاسم شُدید همره با کاروان آل نبوّت ... تودیده ای که عمویت حسین با لب تشنه بریده شد سر پاکش، به دست کافر امّت تو دیده ای علی اکبر چگونه رفت به میدان به خیمه با تن پاره چگونه داشته رجعت تودیده ای علی اصغرچگونه داشت تلظّی به شیرخوارۀ تشنه نداد حرمله مهلت به قلب توچه گذشته‌ درون خیمه چه گشته؟ دمی که سوی وی آمد سه شعبه تیربه سرعت چو بی وداع سوی آب رفت حضرت سقّا چرابه خیمه نیامد؟، نکرد بهرچه عودت؟ به زیرسُمّ ستوران چوشدفدا تن قاسم به زیرپای شترها، تن توهم شده فِدیَت چه سخت بودبرایت،که بعدداغ عزیزان زدند بانگ رحیل و نمود راحله رحلت به روی خارمغیلان،دویده ای به بیابان به روی ناقۀ عریان،نشسته ای ز خصومت شکنجه، رنج اسارت،یتیمی وغم یاران تو را دچار محن کرده است ، به شدّت! پس ازشهادت یاران،پس ازبلای فراوان پس ازاسارت وحرمان،پس ازشکستن حُرمت پس ازخروج زکوفه،درآن مسیر اسیری به سوی شام چو بردندتان به زجرومشقّت به روی ناقه نشستی که خاطرات گذشته مرور خاطر آزردۀ توگشت به رِقّت چه روزگار خوشی داشتی به شهرمدینه کنار آل پیمبر به احترام و مسرّت کجاست آن همه حُرمت،کجاست آن همه حشمت کجاست آن همه فَرحت،کجاست آن همه عزّت ولی زکینه ی اعدا، زبغض عترت طاها زظلم اهل جنایت، زجور اهل حکومت کنون بلا و مصیبت، کنون عزا و اسارت کنون فراق وشهادت،کنون شماتت وضربت به قصدقرب الیَ الله، قتل عام نمودند همان کسان که زجدّ تو داشتند کدورت به قاتلان امامت ، به ظالمان به عترت به منکران ولایت ، هماره لعنت ونفرت ... اگرچه قصۀ کوفه ز غصه کرد تو را پیر اگر چه واقعۀ طف،تو را شکست ز دِهشَت
ادامه👇👇👇 چه خوب شدکه ندیدی دگرتوشام بلارا چه خوب شدنچشیدی شَرنگ جام مذمّت به امرحضرت سجاد،جسم زخمی وپاکت به حلّه دفن شدوحلّه شد نشانۀ عبرت حریم توست بقیعی که لاجرم شده آباد اگرچه نیست درآن رتبه و مقام ،به رفعت بقیع هم شود آباد ، برتر از حرم تو امیدهست به زودی به دست حضرت حجت برای منتقم خود ، تو ای شهیده دعاکن که دادخواه بیاید برون ز پرده ی غیبت شما زحق بطلب،تاسحرشود شب هجران شدیم خسته ازاین روزگارپرغم ومحنت مگربه یُمن حضورش،به روزگارظهورش کنیم بندگی حق،در آن حکومت و دولت فکن نگاه طبیبانه ای ، به تاری چشمم که تا" زلال "شود دیده ام به رؤیتِ حضرت ✍️علی مومن نیا (زلال) 👈با حذف چند بیت
شعر بازگشت آزادگان به وطن 👇👇👇 بوی جبهه ، بوی سنگر می دهی بوی شب ، بو ی منور می دهی بو ی مردان د لیر و رزم جو بو ی گر د ا ن تکا و ر می دهی بوی همت ، بوی غیرت ، بوی رزم بوی زخم آگین خنجر مید هی بو ی عطر جا نما ز عا شقا ن بو ی ایمان ، بوی باور می دهی بو ی خو ر شید پگا ه نو بها ر بو ی چشم انداز خا و ر می د هی بو ی پر و ا ز پر ستو ها ی فو ج بو ی معر ا ج کبو تر می د هی بو ی خوب کو چه ها ی شهر مان بو ی عود و بو ی عنبر می د هی ا ز کدامین بو ستان آغشته ای؟ بو ی گل ها ی معطر می د هی بو ی خا ک کربلا بوی حسین(ع) بو ی قا سم ، بوی اکبر می دهی! بو ی د ستا ن ر شید صف شکن بو ی سقای د لا و ر می د هی! همنشین لا له ها بودی مگر؟! بو ی آن گل های پر پر می د هی! بوی صبر و بوی صدق و بوی عشق بو ی خصلت ها ی رهبر می د هی! گر چه بو د ی سال ها دور از وطن بو ی خا ک پا ک کشو ر می دهی بو ی حر ف دل نشین ، بو ی غزل بو ی شعر نا ب « کو ثر » می د هی ✍️محمدقولی میاب
من آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده بود سایبان من زن‌های شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من گردید نقش خاک ز سنگ یهودیان از نوک نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا و سر حسین گردید قاتل پدرم میزبان من من اشک ریختم ز بصر او شراب ریخت با آنکه بود آیه کوثر به شأن من من ناله می‌زدم ز دل او چوب خیزران من تن به مرگ دادم او سوخت جان من «میثم» خدا جزات دهد در عزای ما کز نظم تو عیان شده سوز نهان من ✍️حاج غلامرضاسازگار