لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوحه حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها)
از آه و از نالۀ بلبل معلوم است
چون ماتم حضرت اُمّ کُلثوم است
واویلا واویلا واویلا واویلا(2)
ای دختر زهرا و حضرت حیدر
ای زینب دوم آل پیمبر
واویلا واویلا واویلا واویلا(2)
مَدینَهُ جَدّنا لا تَقبَلینا
فَبِالحَسَراتِ وَ الاَحزانِ جِئنا
واویلا واویلا واویلا واویلا(2)
ای دختر و جان زهرای شهیده
ای همسفر گشته با رأس بریده
واویلا واویلا واویلا واویلا(2)
ای شهر پیغمبر ای شهر مدینه
دارم بسی غصه ها بر روی سینه
واویلا واویلا واویلا واویلا(2)
🌴🌴🌴🌴🌴🍃🍃🍃🍃🍃
یوسف حق پرست (غریب)
ولادت حضرت امام باقر(علیه السلام)
تاریخ ولادت
بـدان كـه ولادت بـا سـعـادت آن حـضـرت روز دوشـنـبـه سـوم صـفـر يـا در غـرّۀ رجـب سـال پـنجاه و هفت در مدينه منوره واقع شد و آن حضرت در واقعۀ كربلا حضور داشت و در آن وقت چهار سال از سن مباركش گذشته بود، والدۀ ماجده اش حضرت فاطمه(س)دختر امام حسن مـجـتبى بود كه او را «امّ عبداللّه» مىگفتند و آن حضرت ابن الخيرتين و علوى بين علويين بود.
از «دعوات راوندى» نقل است كه روايت شده از حضرت امام محمدباقر (ع)كه فرمود:روزى مادرم در زير ديوارى نشسته بود كه ناگاه صدايى از ديوار بلند شد و از جا كـنده شد، خواست كه بر زمين افتد مادرم به دست خود اشاره كرد به ديوار و فرمود نبايد فـرود آيـى ، قسم به حق مصطفى(ص)كه حق تعالى رخصت نمىدهـد تـو را در افـتـادن ؛ پـس آن ديوار معلّق در ميان زمين و هوا باقى ماند تا آنكه مادرم از آنـجـا بـگـذشت ، پس پدرم امام زين العابدين (ع)صد اشرفى براى او تصدّق داد.
و نيز راوى از حضرت صادق (ع)روايت كرده كه روزى آن جناب ياد كرد جدّه اش مـادر حضرت امام محمدباقر (ع)را و فرمود:« كانَتْ صِدّيقَةً لَمْ يُدْرَكْ فى آلِ الْحـَسـَنِ عـليـه السـام مـِثـْلُهـا »؛ جـدّه ام صـدّيـقـه بـود و در آل حضرت حسن (ع)زنى به درجه و مرتبه او نرسيد.
و بـه اسـانـيـد مـعـتـبـره از حـضـرت صـادق مـنـقـول است كه چون يكى از مادران ائمه (ع)به يكى از ايشان حامله مىشود، در تـمـام آن روز او را سـسـتـى و فـتورى حاصل مىشود مانند غش، پس مردى را در خواب مىبـيند كه او را بشارت مىدهد به فرزند داناى بردبارى ، چون از خواب بيدار مىشود از جانب راست خود از كنارۀ خانه صدايى مىشنود و گوينده آن را نمىبيند كه مىگويد حامله شدى به بهترين اهل زمين و بازگشت تو به سوى خير و سعادت است و بشارت باد تـو را بـه فـرزنـد بـردبـار دانـا.
پـس ديـگـر در خـود ثـقل و گرانى نمىيابد تا آنكه نُه ماه از حمل او مىگذرد، پس صداى بسيار از ملائكه از خـانۀ خـود مـىشـنـود، چـون شـب ولادت مـىشـود نورى در خانه خود مشاهده مىكند كه ديـگـرى آن نـور را نـمـىبـيـنـد مـگـر پدران امام، پس امام مربع نشسته از مادر پديد مىگـردد، سـرش بـه زيـر نـمـىآيـد چـون بـه زمـيـن مـىرسـد روى بـه جـانـب قـبـل ، مـىگرداند و سه مرتبه عطسه مىكند و بعد از عطسه حمد حق تعالى مىگويد و خـتـنـه كرده و ناف بريده متولد مىشود و آلوده به خون و كثافت نمىباشد و دندانهاى پـيـشين همه روييده مىباشد، و در تمام روز و شب از رو و دستهاى او نور زردى مانند طلا ساطع مى شود.
اسم شريف آن حضرت محمّد و كنيت آن جناب ابوجعفر و القاب شريفه اش باقر و شاكر و هادى است. و مشهورترين لقبهاى آن حضرت «باقر»است و اين لقبى است كه حضرت رسالت (ص)آن جناب را به آن ملقّب فرموده، چنانچه به روايت سفينه از جابر بن عبداللّه منقول است كه حضرت رسول (ص)به من فرمود: اى جـابـر! اميد است كه تو در دنيا بمانى تا ملاقات كنى فرزندى از من كه از اولاد حسين(ع)خـواهـد بـود كـه او را مـحـمـّد نامند يَبْقَرُ عِلْمَ الدّينِ بَقْرا؛ يعنى او مىشكافد علم دين را شكافتنى، پس هرگاه او را ملاقات كردى سلام مرا به او برسان!
شـيـخ صـدوق (ره)روايـت كـرده از عـمـر بـن شـمـر كـه گـفـت : سـؤال كـردم از جـابـر بـن يـزيـد جـعـفـى كـه براى چه امام محمدباقر (ع)را باقر نـامـيـدنـد؟ گـفت : به علت آنكه بَقَرَ الْعِلْمَ بَقْرَا اى شَقَّهُ وَ اَظْهَرَهُ اَظْهارا؛ شكافت علم را شـكـافـتـنى، و آشـكـار و ظاهر ساخت آن را ظاهر كردنى، به تحقيق حديث كرد مرا جابر بن عـبـداللّه انـصـارى كـه شـنـيـد از رسـول خـدا (ص)كه فرمود: اى جابر! تو زنده مىمانى تا ملاقات مىنمايى پسرم محمّد بن على بن الحسين بن على بن ابـى طـالب (ع)را كـه معروف است در تورات به باقر، پس هرگاه ملاقات كردى او را از جانب من او را سلام برسان، پس جابر بن عبداللّه آن حضرت را در يكى از كوچه هاى مدينه بديد و گفت : اى پسر! تو كيستى ؟ فرمود: محمّد بن على بن الحـسـين بن على بن ابى طالب(ع)هستم، جابر گفت : اى پسرك ! با من روى كن ، آن حضرت بـه او روى كرده گفت روى واپس كن! چنان كرد، عرض كرد: سوگند به پروردگار كعبه كـه ايـن شـمـايـل و خـصـال رسـول خـدا (ص)اسـت، اى فـرزند! رسـول خـدايـت سـلام رسـانـيـد. فـرمـود: مـادام كـه آسـمان و زمين بر جاى باشد سلام بر رسـول خـدا بـاد و بـر تو باد اى جابر كه تبليغ سلام آن حضرت نمودى، آنگاه جابر بـه آن حـضـرت عـرض كـرد:« يـا بـاقـِرُ اَنْتَ الْباقِرَ حَقَّا اَنْتَ الَّذى تَبْقَرُ الْعِلْم بَقْرا !».
در حلم و وفا حُسن زبانزد دارد
در جود و سخا شکوه بی حد دارد
در قامت او صلابت حیدری است
در چهرۀ خود نور محمّد دارد
(یوسف رحیمی)
از عرش حدیث حق پرستی خواندند
یک صفحه ز دیباچۀ هستی خواندند
وقتی که شکفت امام باقر چون گل
در باغ جنان سرود مستی خواندند
(سیدهاشم وفایی)
امروز که عرشیان برانگیختهاند
بر عرش بلور نور آویختهاند
در مقدم باقر العلوم از فردوس
یک باغ گل محمدی ریختهاند
(سیدهاشم وفایی)
ماه رجب و پیک سعادت آمد
در روز نخست با ولادت آمد
یعنی گل گلزار محمد باقر
آن قافله سالار عبادت آمد
اسماعیل ولیخانی(طالع)
تا روی به کشتی نجات آوردیم
امید به ساحل نجات آوردیم
در روز ولادت امام باقر
ما هدیه برایش صلوات آوردیم
(سید هاشم وفایی)
خطاب به امام زمان
بر ما نظری اگر نمایی کافیست
ازکارم اگر گره گشایی کافیست
عیدی ولادت امام باقر
در مجلس ما اگر بیایی کافیست
(سید مجتبی شجاع)
از روشنیِ طلعت رخشندۀ باقر
شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر
در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز
گردید عیان ماه تمام از رخ باقر
بر «فاطمۀ بنت حسن» بس بُوَد این فخر
کآورده پدید این مه تابندۀ باهر
"باقر" لقب و کنیه "ابو جعفر" و او را
بودهست لقب های دگر، هادی و شاکر
دریای علومست و زُدایندۀ اوهام
گفتار حکیمانۀ او زیب منابر
از یک نفسش زنده کند صد چو مسیحی
از یک نظرش دیدۀ اعمی شده باصر
یاد آمدش از چهرۀ تابان محمّد
با چشم بصیرت نگهش کرد چو "جابر"
عالم همه شد روشن از آن نور خدائی
شد بارور از او شجر دین و شعائر
خوش باد، زمینی که هم آغوش شد او را
خوش آن که به سوی حرمش گشته مسافر
دیگر غمی از محنت ایّام ندارد
هر کس به حرم خانۀ او گشت مجاور
وصفش نتوان گفت «حسان» با سخنی چند
چون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر
(حبیب الله چایچیان)
خشکیام رفت و وصل دریا شد
سردیام رفت و فصل گرما شد
فارغم از خودم خدا را شکر
آسمانی شدم خدا را شکر
آمدی و دلم نجات گرفت
باز هم مردهای حیات گرفت
ای حیات مجدد دنیا
دومین یا محمد دنیا
«یا مَن اَرجویِ» آستان لبم
پنجمین رکعت نماز شبم
ای که تنها خدا شناخت تو را
مثل بیتالحرام ساخت تو را
قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامت کمیت هم لنگ است
ای نسیم پر از بهار حسین
حسنی زادۀ تبار حسین
قبلۀ مردم مدینه تویی
حسن دوم مدینه تویی
ای ظهور پیمبر اکرم
حاصل وصلتِ دعا و کرم
مادرت دختر کریم خدا
پدرت حضرت کلیم خدا
وسط هفتهها برای منی
التماس سه شنبههای منی
سر شب فکر نور تو بودم
فکر شب های طور تو بودم
خواب سجادۀ تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم
ای نماز پر از قنوت حسن
حاصل چلۀ سکوت حسن
تو تولای دفترم هستی
قسم نون والقلم هستی
(علی اکبر لطیفیان)
عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من
پنجمین خورشید تا گل کرد در شبهای من
آیهای نازل شد از سمت بلوغ آسمان
روشنی پاشید بر آیینۀ سیمای من
فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق
جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای من
عصمتی روشن تبسّم کرد بر روی زمین
حضرت حق گفت: "او نوریست با امضای من"
وارث بوی بهشتست و خِرَد میراث اوست
سیب شیرینیست او از شاخۀ طوبای من
قاف غیرت، بحـــر حیرت، کهکشان حکمتست
باقر نور است، بشنو از لبش آوای من
فصل لبخند گل پنــجم، امام باقرست
پنجمین خورشید، زد لبخــند بر دنیای من
تشنۀ یک جلوه از خورشید سیمای توأم
ای طلوع پنجمین ! ای حجّت فردای من
(رضا اسماعیلی)
نور الله الصمد شد جلوه گر از عرش اعلا
از وجود او خدای لَم یَزل «مَنَّ عَلَینا»
ز یُمن مقدمش، جهانی شد رفیع
دلم پر میزند، سوی خاک بقیع
امام باقر مدد
ربِّ صلِ علی محمد ، محمدٍ و آلِ محمد
زادۀ مدینۀ علم و شکافندۀ علمست
بندۀ ربّ علیم و آفرینندۀ علمست
مدینه گل فشان، ز عِطر و بوی او
علی ابن الحسین، ببوسد روی او
امام باقر مدد
ربِ صلِ علی محمد ، محمدٍ و آلِ محمد
از رسول خاتم آورده تحیّت بر تو جابر
ربنا صلِ علی سَیدنا حضرت باقر
محبت بر تو دین ، محمد بر تو نام
ز ما بر تو درود ، ز ما بر تو سلام
امام باقر مدد
ربِ صلِ علی محمد ، محمدٍ و آلِ محمد
(میثم مؤمنی نژاد)