#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
پیرمردی که حضرت جبریل
زائر غربت نگاهش بود
کوچه ها را همین که طی میکرد
صد فرشته کنار راهش بود
با ارادت تمامی ارکان
پیش پایش خشوع میکردند
بر قد و قامت کهن سالی
آسمان ها رکوع میکردند
نفس قدسی پُر اعجازش
مایه ی اعتبار عیسا بود
جانماز ِ فرشته بارانش
افتخار تبار عیسی بود
حرف هایش برادر قرآن
سخنش بوی انما میداد
از همان مال فاطمی ِخودش
خرجی راه کربلا میداد
در و دیوار خانه ی آقا
وقف مرثیه های عاشوراست
بخدا خانه نیست این خانه
این حسینیه ی بنی الزهراست
این حسینیه ایست که مردم
از حضورش ستاره میگیرند
هر شب جمعه بین این خانه
روضه ی شیر خواره میگیرند
از سر بی کسی و بی یاری
در و دیوار خانه یارش شد
بهر غم های مادرش آنقدر
گریه کرد عاقبت دچارش شد
آی مردم دویدن آقا
از نفس های خسته اش پیداست
آی مردم شکستگی دلش
از صدای شکسته اش پیداست
خوب شد شب شد و تو را بردند
دور تا دور شهر گرداندند
خوب شد در شلوغی این شهر
کوچه کوچه تو را نچرخاندند
**
گریه کردی و زیر لب گفتی
این تو و ریسمان و این سر من
آه ، پیراهنم شده خاکی
آه ، افتاده است پیکر من
شاعر:علی اکبر لطیفیان
مرثیۀ امام صادق(علیه السلام)
وزن عروضی:مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
ای خوشه ای ز خرمن فیضت تمام علم
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
تو وارث کمال و جلال محمدی
مصداق صدق و صادق آل محمدی
صورت نهاده یوسف زهرا به خاک تو
گرید هماره بر جگر چاک چاک تو
جرمت چه بود ای پسر فاطمه ، چرا
منصور کشت از ره کین بارها تو را
مانند شمع، آب تنت را هماره کرد
قلب تو را ز زهر جفا پاره پاره کرد
شاعر:حاج غلامرضا سازگار
امام صادق(علیه السلام)
وزن عروضی:مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
داور مدارِ شیعه رود سوی داورش
آتش زده است زهر سراپای پیکرش
آن زهر گوشت های بدن آب کرده است
چیزی نمانده از بدن او به جز سرش
عمری غریب بود ولی وقت احتضار
اهل و عیال او همه اطراف بسترش
میکرد اگر که لب تر و میگفت تشنه ام
بودند جام آب به کف در برابرش
سوزم به تشنه ای که به ظهری در آفتاب
یک نم نداد آب کسی غیر خنجرش
شاعر:علی انسانی
مدح و مرثیۀ امام صادق (علیه السلام)
وزن عروضی:فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ای چراغ دانشت گیتی فروز
تا قیامت پیشتاز علم روز
آفرینش را کتاب ناطقی
اهل بینش را امام صادقی
این شعار ما به هر بام و دریست
اهل عالم مذهب ما جعفریست
همچنان نخلی کزو ریزند برگ
داد آزارت عدو تا پای مرگ
پیش چشم مصطفی خصم پلید
تا سه نوبت تیغ بر رویت کشید
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
#نوحه
امام صادق(علیه السلام)
سبک حاج اکبر ناظم
----------
شیخُ الْائمه گشته مسموم کین
مدینه شد با غم و محنت قرین
سینه ها در نواست
مدینه کربلاست
ماتمسرا شد بیت صادق
شد کشته آن قرآن ناطق
بقیة الله ، آجرک الله
شهر مدینه شهر ماتم شده
بار دگر ماه مُحرّم شده
دل به غم مبتلاست
مدینه نینواست
شد قلب عالمی پریشان
موسی بن جعفر گشته نالان
بقیة الله ، آجرک الله
یارب تویی شاهد که ظالمانه
آورده هجمه دشمنش به خانه
زد شرر بر دلش
بر دل و محفلش
آتش گرفته خانه ی او
بام و در کاشانه ی او
بقیة الله ، آجرک الله
آن که بُوَد عزّت و جاهش رفیع
شد پیکرش نهان به خاک بقیع
دل شده سوی او
زائر کوی او
ماییم گَرد تربت او
گریه کُنان غربت او
بقیة الله ، آجرک الله .....
**
#سبک_حاج_اکبر_ناظم
✍حاج_محمود_تاری «یاسر»
.
#نوحه
#زمینه
شده غرق غم، دل هر عاشق
السلام علی، جعفر صادق
تو فصل غم، اسم تو مثل صبح بهاره
برای ما، شیعۀ تو بودن افتخاره
امام علم و جهاد
دلت شکسته از غمهای زهرا
بانی روضۀ شب عاشورا
شیعه نبود اگر نبودی آقا
آقا جان2
«غریب مدینه امام صادق»...
راز این غربت نشد آخِر فاش
جلو چشمام بود حرمی ای کاش حرمی ای کاش
بقیع هنوز آینۀ غربت امامه
دلهای ما منتظر روز انتقامه
بیا ای امام زمان
آتش زدند شبونه اون نامردا
خانۀ مولای مارو واویلا
امام صادق زیر لب گفت تنها
یا زهرا یازهرا
امان از اون آتش و کوچه و بلوا
تجسم روضۀ حضرت زهرا 2
«غریب مدینه امام صادق»
شب تنهایی شب غربت شد2
که از این دنیا آقا راحت شد آقا راحت شد
بدون تو غریبه درس حدیث و قرآن
یتیم شدند ابوبصیر و هشام و صفوان
مدینه شون کربلاست
آن آقایی که یار مظلومها بود2
پناه و ملجأ همه دنیا بود
ولی تو شهر خودش هم تنها بود
واویلا واویلا
بخدا با اشکای چشمها می سازیم
یه روزی ضریح تو آقا می سازیم2
«غریب مدینه امام صادق»
منتسَب به شماست شرف و ایمان2
به تو مدیونند همۀ ایران همۀ ایران
برای ما حدیث تو اصل ماجرا شد
نگاه تو مذهب رسمیه عاشقها شد
به نور تو روشنیم
شاگرداتو ببین جوانمردا رو
شهیدای غریب این صحرارو
دسته گلای مکتب زهرارو
یازهرا یازهرا
فقط اون شهیدا که عشق و خریدند
به کلاس درس تو آقا رسیدند2
«غریب مدینه امام صادق»
شاعر: فرشته سادات حسینی
نوحه خوان:حاج میثم مطیعی
به منبر میرود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمهٔ اسلام بردارید
مبادا از قلمها جا بیفتد واژهای اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی، جام بردارید
«سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید
الا ای شاعران! چشمان او آرایهٔ وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید
نسیم صبح صادق میوزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید
به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که میگوید
غلام خستهام خفته، قدم آرام بردارید
اگر فرمان او باشد، نباید پلک بر هم زد
به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید
«رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...»
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید
به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجوییست
کفن باید به جای جامهٔ احرام بردارید
اگر در گوش نوزادی اذان میخواند، میفرمود
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید
میان شعلهها آیات ابراهیم میسوزد
میان گریه ختم سورهٔ انعام بردارید
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
هدایت شده از محمد قولی میاب (کوثر)
بنام خدا ۳۰ / ۱۴۰۲/۲
میلاد حضرت معصومه،کریمه ی خاندان
عصمت و طهارت بر شیعیان عالم
و دوستدارانش مبارک باد
🌹 «گل از گل...🌹
از قم دری به باغ جنان باز می شود
یا از جنان دری به جهان باز می شود
بو ی بهشت می وزد از جانب حرم
زنگار غصه از دل و جان باز می شود
خون فسرده در رگ من جوش می زند
راه گرفته در شریان باز می شود
اشکم به شوق طو ف حرم میشودروان
بغض گلویم از هیجان باز می شود
طبعم بجوشش آمده یارب چه حکمتی
ست؟
ا ینجا برای شعر زبان با ز می شود!
د ل های خسته اذن مسرت گرفته اند
پر ها ی بسته بر طیران با ز می شود
د یگر حیات در نظرم تنگ و تار نیست
د ر چشم من زمین و زمان باز می شود
ا ینجابه قد ر تنگی دل می توان گریست
سرچشمه های ا شک روان باز می شود
د ر زا د روز حضر ت معصومه ی کریم
ا ز قم دری به سمت جنان باز می شود
از حر مت حریم تو ا ی ملجأ شریف
با ب ا مید پیر و جوا ن با ز می شود
درجشن توکه حال قم وجمکران خوشست
گل ا ز گل امام زمان(عج) باز می شو د
بر «کوثر» و روانی طبعش نظر کنید
چند ی ست د فترم نگران باز می شود
محمد قولی میاب «کوثر» 🌺