در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم
ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم
ما را خبر از خویش بی خود کرده اما تو
اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم
تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگ
ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم
از ابتدا هم تو شهید زنده ای بودی
سهم تو شد آخر شهادت سید ابراهیم
دیدار با تو بار دیگر آرزوی ماست
دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم
✍علیرضاقزوه
«خیال میکنم این بغض ناگهان شعر است
همین یقین فروخفته در گمان شعر است
همین که اشک مرا و تو را درآوردهاست
همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است
همین که میرود از دست شهر، دست به دست
همین شقایق بینام و بینشان شعر است»
✍سعید بیابانکی
با عناد و ناجوانمردی و با تحریم ما
دشمنت هرگز نخواهد دید ترس و بیم ما
«تا شهادت با ولایت» راه و رسم کوثریست
مادر سادات فرمود این روش تعلیم ما
زخم بر زخم است آری، داغ بر داغ است آه
آری اما عاقبت غم میشود تسلیم ما
میرسد مردی که بار آسمان بر دوش اوست
میکند دنیا بهاری جاودان تقدیم ما
روز میلاد علی موسی الرضا جان سالهاست
روز پرواز کبوتر بوده در تقویم ما
در میان کوههای کشورت آسودهای
آه، ابراهیم، ابراهیم، ابراهیم ما
✍نغمه مستشارنظامی
عطر نفس پاک شهیدان بودی
تو معنی واقعی انسان بودی
تا آخر عمر شانه بر شانه دوست
دلداده خورشید خراسان بودی
✍ایرج قنبری
کوچ سیمرغ غمِ مانده به پیشانی ماست
قوتِ غم غالب این چند صباح دلهاست...
ما همان قصه پر غصه صبریم ولی
درد این بار گلوگیرتر و باز عزاست
کاش میشد که بُت این خبر سنگین را
میشکستی به حضورت و زمان برمیگشت...
چشمها منتظر و باورمان رو به فریب
منتظر تا که بگویند: «رئیسی برگشت!»...
آری این بار خدا رأی بزرگی به تو داد
انتخابش شدی و واسطه ات آقا بود...
عید میلاد کریمش شد و آماده شدی
فرصتی بهتر از این روز برای تو نبود...
مرگ پیش تو حقیر است خودت می دانی...
جگر شیر و سفر، عشقِ تو بردوش گرفت
«آسمان بار امانت نتوانست کشید»
کوه این بار تو را سخت در آغوش گرفت...
✍سیده کوثر حسینی
هرچه صدا کردیم: "ابراهیم! "
اسم تو حتی برنگشت از کوه
آنقدر روحت بیقراری کرد
جسم تو حتی برنگشت از کوه
اردیبهشت اردیجهنم شد
هر صفحهی تقویم را سوزاند
این بار آتش سرد شد اما
وقتی که ابراهیم را سوزاند
گشتیم دنبال پر و بالت
گفتند دیگر وا نخواهد شد
جز بالگرد سوخته چیزی
پیدا نشد، پیدا نخواهد شد
تو کوه دردی بودی و رفتی
ای کوه درد! ای کاش برگردی
آن بالگرد ای کاش برگردد
با بالگرد ای کاش برگردی
چشم انتظار دیدنت گشتند
حتی شهیدان خدایی هم
آن سو "بهشتی" بیقرار تو
آن سوتر انگاری "رجایی" هم
این ملت دردآشنا، دیروز
در شادی و غم انتخابت کرد
ای انتخاب مردم ایران!
حالا خدا هم انتخابت کرد
✍رضا یزدانی
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
☘به یاد امام☘
با آنكه آبديدۀ درياى طاقتيم
آتش گرفته ايم كه غرق خجالتيم
امروز اگر به سايۀ راحت نشسته ايم
مديون استقامت آن سرو قامتيم
ديرى است چشمها همه مبهوت آن لب است
عمرى است سر سپردۀ آن خال وحدتيم
اين دستها ادامۀ دست وفاى توست
امروز اگر بزرگتر از بى نهايتيم
ما بى تو چيستيم ؟ چه مى دانم اى عزيز
ما هيچ نيستيم , سرا پا حقارتيم
باشد كه دست دوست تسلايمان دهد
ما را كه تا هميشه قدح نوش حسرتيم
رونق فزاى ميكده عشق , بعد از اين
تا صبح وصل تشنه جام ولايتيم
✍علیرضا قزوه
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
🌿امام دل🌿
آرام دل که با دل آرام دیده بست
آرام ما ربود و دل عالمی شکست
آن سرو قامتی که قیامش قیامتی است
از پای اوفتاد و جهان در غمش نشست
باور کنم که نیست دگر بین ما امام
باور کنم که رفت امید دلم زدست
ای شب شکن بتاب از آن سوی آسمان
آتش فکن به جان سیاهان شب پرست
مادر نزاد چون تو که با دست اقتدار
تیغ آورد برون زکف زنگیان مست
آرام زی به باغ جنان با ضمیر شاد
تا صبح حشر دست خدا یار نهضت است
از رشته رشته کفنت خیزد این پیام
گر بین خلق نیست خمینی خدای هست
«میثم» دوباره خواب به دشمن حرام شد
همسنگر امام وصی امام شد
✍غلامرضاسازگار
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
سالروز جانگداز ارتحال حضرت امام خمینی (ره) و شهدای۱۵خرداد تسلیت باد.
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
✅ راهبردی ترین جملهٔ مقام معظم رهبری در حرم امام خمینی(ره)
🇮🇷 امام خامنهای (حفظه الله) در حرم امام(ره) : «هرکس به ایران علاقه دارد، هرکس منافع ملی را دوست دارد، هرکس بدنبال حل مشکلات کشور است و بدنبال جایگاه با عزت ایران در نظم نوین پیش روست، باید برای ترویج " ایمان و امید" در کشور تلاش کند. توصیهٔ من تقویت ایمان و امید است. تلاش دشمن متوجه اینستکه ایمان را تضعیف و شعلهٔ امید را در دلها خاموش کند» ١۴٠٢/٣/١۴
#امام_خامنه_ای
#رهبرمعظم_انقلاب
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
#ترکیب_بند
#امام_خمینی_ره
حرم در قلب ما داری خمینی
قبایی از بقا داری خمینی
زیارتگاهی از خاک شهیدان
به آغوش خدا داری خمینی
حریمت نیست در ابعاد دنیا
حرم در ماوَرا داری خمینی
ازعرفانت به خاطرخواهیِ دوست
ره آورد شِفا داری خمینی
کشش از جذ°به ی قرب الهی
نسیم آشنا داری خمینی
دل ما را مراد و مقتدایی
همیشه هادی و فرمانروایی
دلت ممسوس با راه خدا بود
وجودت معدن صبر و رضا بود
سَرِ آزادگی و ایستادن
نگاهت بر حسین سرجدا بود
یزیدان زمان در لرزه چون بید
کلامت رعد بر قوم دغا بود
ابوذرها و سلمان ها مطیعت
به پایت فوج یاران جان فدا بود
دل و جان بازوی خط نبردت
شهید زنده در فکر وفا بود
"اَعِدّوا مَااستَطَعتم" پیشه ی ماست
"رِباطَ الخَیل" در اندیشه ی ماست
فقاهت یکه تاز روزگارت
فقیهان تا همیشه رهسپارت
شدی بنیانگذار انقلابی
که بوده آرزوهای تبارت
پدربودی همه مستضعفان را
سبکبالانِ عالم بی قرارت
به دلها کاشتی شوق رهایی
چه درها بازشد از اعتبارت
ندانستیم روح الله بودی
چه کم بردیم از فیض جوارت
ره آوردت برای ما کدام است؟
به درگاه خدا شُرب مدام است
همه مائیم مدیون قیامت
بنایی استواریم از نظامت
چنان افراشتی پرچم به عالم
که دنیا هست محو اهتمامت
جهانِ خواب را بیدارکردی
به هشیاری گرفته التیامت
همه ادیان و مذهب ها به وحدت
رهین و خاک بوس انسجامت
فراگیراست از معماری ات دین
ز حُسنِ مطلع و حُسنِ خِتامت
امامَین نظام اینجاست حاکم
دو سَید سایه گستردند قائم
یکی مسندگذار دولت یار
یکی شد رهبر سر°خطّ ِ دیدار
یکی مرجع به رجعت گشته مهمان
یکی مرجع به راه حق وفادار
یکی فرمانده ی میدان و جانباز
یکی رزمنده ی با عزم و ایثار
یکی دیوار را پایه گذارد
یکی بر دوش دارد ثِقل دیوار
یکی در دایره شد مرکز آن
یکی ترسیم گر مانند پرگار
به کشتیِ خمینی ناخدایی ست
که از سیدعلی بهتر به آن نیست
مجیدطاهری
۱۴خرداد۹۹
@ostadtaheri
شعر روز دحوالارض
25ذیقعده
#دحوالارض
راه جان و راه جانان گشت طی
جامِ دَحْوُ الْاَرْضْ شد لبریز مَیْ
دستِ حق آورده نور پاک را
گسترش میداد اینجا خاک را
هرچه میبینید از آنِ خداست
کُلِّ هستی تحتِ فرمانِ خداست
میرود از خاکْ آبِ چشمهها
میدرخشد آفتابِ چشمهها
از افق مِهرِ خداوندی دمید
شد ز دَحْوُ الْاَرْضْ بِیْتُ الَّه پدید
روز دَحْوُ الْاَرْضْ روز نعمت است
روز مِهر و روز لطف و رحمت است
بود تقدیر خداوندِ مُبین
تا گذارد پایْ انسان بر زمین
از عنایات خداوندِ جهان
این زمین گردید جای مردمان
این زمین را انبیا دادند نور
وز قدوم اولیاءاش یافت شور
نور خیل انبیا اینجا نشست
شور عشق اولیا در ما نشست
از جمیعِ انبیا و اولیا
سوی ما تابید نور مصطفی
مصطفی ختم رُسُل، خورشید عشق
آسمان را جلوه جاوید عشق
در نبی بنگر ز حق منشور را
آمد و آورد با خود نور را
این زمین چون وادی طور است طور
مکّه چون یثرب همه نور است نور
میدرخشد عشق در ارض و سما
در نجف چون کاظمین و سامرا
میدرخشد عشق دائم بر زمین
از مزار آفتابِ هشتمین
بعد هر سُوءُالْقَضا، حُسْنُ الْقَضا
بنگر ای دل بر زمین نینوا
عشق از کرب و بلا کرده طلوع
گشت دَحْوُ الْاَرْضْ از اینجا شروع
کربلا این سرزمین عاشقان
خاک او دُرِّ ثَمینِ عاشقان
کربلا این وادی عشق و جنون
ترجمان چشمهای لاله گون
کربلا تصویرِ مِصْباحُ الْهُدیست
کربلا زیباترین شهرِ خداست
کربلا این آرزوی اهلِ دل
خاک او شد آبروی اهلِ دل
✍️محمودتاری
گفتنی است، روز ۲۵ ذی القعده مصادف با «دحو الارض» است که خشکیها گسترده شده و زمین کعبه از زیر آبها بیرون آمده است، این شب و روز دحوالارض از ایام مهم عبادی در طول سال است.
شعر دحوالارض
👇👇
شنیدم چون ز رحمت، بعد افلاک
زمین را خلق کردی، ایزد پاک
زمین مکه را اول بنا کرد
سپس از آن، بنای شهرها کرد
به ذیقعده، به روز بیست و پنجم
شدی دریای رحمت، در تلاطم
ز خاک مکه، چون خلق جهان شد
ز فخرش، کعبه، سر بر آسمان شد
چو شد گسترده ز آن جا، خوان عامش
از آن گردید «دَحْوُ الاَرْض»، نامش
غرض؛ چون مکه آمد، بر سرِ فخر
گشودی از شرف، بر رخ، درِ فخر
که من اول زمینم، در زمانه
خدا را، در دل من، هست خانه
نه تنها، قبلهگاه خاکیانم
مَطاف و کعبۀ افلاکیانم
هنوزش این سخن اندر دهان بود
که کردی کربلایش، راه مسدود
که هان! ای مکه! تا کی ژاژخایی؟
کجا در رتبه، چون کرببلایی؟
تو گر هستی سرای رب ذوالمن
به هفتاد و دو تن، قربانگهم من
اگر زمزم تو را، آب حیات است
ولی در کربلا، آب فرات است
بنایت از خلیل، ار استوار است
مرا معمار، دستِ کردگار است
بود زُوّار او، از زائرت، بِه
سر خود را به پای زائرش، نِه
که اندر عرش جای زائر اوست
ببین جایش، به نزد حق، چه نیکوست
دعا در نزد قبرش، مستجاب است
که اجر زائرینش، بیحساب است
به اطراف ضریحش، جمع هستند
همه پروانۀ آن شمع هستند
زیارت میکنند آن تشنه لب را
ببین از زائرین، حال طلب را
به روز عید قربان، اجر زُوّار
بود اول ز من، تو آخر کار
خدا زُوّار این عرشْ آستان را
کند اول نظر، پس حاجیان را
سزد گر فخرها سازم به افلاک
که بگرفتم، به بر آن جسم صد چاک
در آن ساعت که عطشان شاه دینم
فتاد از خانۀ زین، بر زمینم
نبُد کس اندر آن دم یاور او
به جز غمدیده زینب، خواهر او
فغان زان دم که آن مظلومهۀ زار
حسین خویش را دیدی گرفتار
دو دست از بیکسی، بر سر نهادی
ز دیده، دُرّ اشک و خون، فُتادی
ز چاره، چون که دستش گشت، کوتاه
به سوی ابنسعد آمد به صد آه
که ای ظالم! چسان داری نظاره؟
شود جسم حسینم، پاره پاره
خوشا! اکنون به حال زائر او
که بگرفتند جا، در حائر او
الا «خوشدل»! لب از گفتار بربند
پریشانی زهرا را تو مپسند
✍️خوشدل تهرانی