هر چند زخم کاری روی سرم شدی
اما علاج این دل زخمی ترم شدی
ای تیغ حاجتم که روا شد ولی بدان
تیری به قلب غم زدۀ دخترم شدی
از آن زمان که شاخه یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است ولی جای آن طناب
برروی دست و گردنت انگار مانده است
آنقدر زخم ضربه دشمن عمیق هست
زینب برای بستن آن زار مانده است
نالۀ تو نالۀ بیزمزمه
خانۀ تو خانۀ بیفاطمه
چشم به دیوار و به در دوختی
سوختی و سوختی و سوختی
ای به مقام از همه بالاترین
رهبر در جامعه تنهاترین
دوست تو، دشمن تو ناسپاس
تا صف محشر همهجا ناشناس
با چه گُنَه پور مرادی شتافت
فرق تو را چون جگر ما شکافت
سوز درونت به فلک تاب داد
خون سرت آب به محراب داد
کُشتۀ توحید و عدالت شدی
فُزتُ بِرَب گفتی و راحت شدی
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
کعبه می رفت در دل محراب
لحظۀ گریۀ اذان شده بود
کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود
شور افتاد در دل زینب (س)
پی بابا دلش روان شده بود
در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود
شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود
خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم ،مهمان استخوان شده بود
سایه ای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود
ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید خون فشان شده بود
در نجف سینه بی قرار از عشق
گفت "لا یمکن الفرار" از عشق
مرد بي فاطمه به روي لبش
آيه هاي وداع مي خواند
آسمان را نگاه مي كند و
درد او را كسي نمي داند
آه بابا به چهره ات اصلاً،زخم ودرد و وَرم نمی آید
چه کنم من شکاف زخم سرت،هرچه کردم به هم نمی آید
می رود سمت مسجد کوفه
تا که با عشق بی حساب شود
می رود تا محاسن خورشید
بین محراب خون خضاب شود
نه نسیمم که به هر کوه و چمن سر بزنم
نه کبوتر که به هر بام و دری پر بزنم
ازازل داشته ام یک دل و دادم به یکی
نیستم عاشق اگر جز در دلبر بزنم
نه در خانه ببندد که براند ز درم
نه گذارد که جز این در، در دیگر بزنم
گاه بگشوده، در رحمت و راهم داده
گاه در بسته که من بار دگر در بزنم
دل سبو، دیده بود جام و سرشکم باده
ساقی ام او شده از دست که ساغر بزنم؟
عهد و پیمانم از آغاز همین بود، همین
که دم از آل علی تا دم آخر بزنم
وای اگر پا به سر خوان معاویّه نهم!
دست دادند که بر دامن حیدر بزنم
دست من بشکند و پای من از کار افتد
گردری غیر در آل پیمبر بزنم
"میثمم" پیروی از میثم تمّار کنم
مگر از دار تولای علی سر بزنم
(سازگار)
این جزر و مد چیست که تا ماه می رود؟
دریای درد کیست که در چاه می رود؟
این سان که چرخ می گذرد بر مدار شوم
بیم خسوف و تیرگی ماه می رود
گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است
یک لحظه مکث کرده به اکره می رود
آبستن عزای عظیمی است کاین چنین
آسیمه سر، نسیم سحرگاه می رود
امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان
یا آفتاب روی زمین راه می رود
در کوچه های کوفه صدای عبور کیست؟
گویا دلی به مقصد دلخواه می رود
دارد سر شکافتن فرق آفتاب
آن سایه ایی که در دل شب راه می رود
شاعر : قیصر امین پور
مرا درتن بود تا جان،علی گویم علی جویم
چه در پیدا چه در پنهان,علی گویم علی جویم
به کامم تا زبان باشد، زبان تادر دهان باشد
به هر لفظ و به هر عنوان، علی گویم علی جویم
نخواهم جز علی دینی، نه جز آئینش آئینی
به هردم از سر ایمان، علی گویم علی جویم
زمهرش مست وحیرانم، غم وشادی نمی دانم
چه در باغ وچه در بستان,علی گویم علی جویم
من آن مرغ شب آویزم، به ذکر او سحر خیزم
همه شب با هزار افغان، علی گویم علی جویم
🌴بصورت« سه گاه حربی »خوانده می شود:👇
علی مرآت ربّ العالمین است
علی استاد جبریل امین است
علی سرّ خداوند مبین است
علی آیینۀ حقّ الیقین است
علی مولای اصحاب الیمین است
علی کلّ ولایت کلّ دین است
همین است و همین است و جز این نیست
کسی جز او امیرالمؤمنین نیست
👈علی جانم علی جانم علی جان(2)
علی ذکر و علی حمد و علی دم
علی بیت و مقام و رکن و زمزم
علی یعنی صراط الله اعظم
علی یعنی کتاب الله محکم
علی یعنی تمام دین آدم
علی یعنی امام کلّ عالم
علی در عالم خلقت یکی بود
محمّد (ص) هم به مهرش متّکی بود
👈علی جانم علی جانم علی جان(2)
تو در جسم نبی جانی علی جان
تو اصل اصل ایمانی علی جان
تو روح روح قرآنی علی جان
تو نوحِ نوح طوفانی علی جان
تو میزانی تو فرقانی علی جان
تو روز حشر ساطانی علی جان
لوای حمد در دست تو باشد
تمام حشر پابست تو باشد
👈علی جانم علی جانم علی جان(2)
تو جا بر دوش پیغمبر گرفتی
تو در از قلعۀ خیبر گرفتی
تو از عَمر دلاور سر گرفتی
تو چون جان مرگ را در بر گرفتی
تو از ختم رسل کوثر گرفتی
تو دل از انبیا یکسر گرفتی
تو قاتل را ز رأفت شیر دادی
تو خصم خویش را شمشیر دادی
👈علی جانم علی جانم علی جان(2)
تو روی خاک، معراج نمازی
تو بال طایر راز و نیازی
تو درد عالمی را چاره سازی
تو وقت جان فشانی پیشتازی
تو دل بشکسته گان را دلنوازی
تو بین انبیا نشکفته رازی
اگر چه با خلایق زیستی تو
خدا می داند و بس کیستی تو
👈علی جانم علی جانم علی جان(2)
به جز تو کیست با آن اقتدارش
زند وصله به کفش وصله دارش
فلک خورشید گردون خاکسارش
کند اشک یتیمی بی قرارش
فدای لطف و احسانت علی جان
که «میثم» شد ثنا خوانت علی جان
👈علی جانم علی جانم علی جان(2)
به نماز بست قامت كه نهد به عرش پارا
به خدا علي نبيند به نماز، جز خدا را
چو بگفت نام « الله» و ادا نمود « اكبر»
بگرفت هيبت حق همه ملك ما سِوي را
نَبًوُد زسجده خوشتر، به خدا قسم، علي را
كه خداي مي پسندد به سجود او دعا را
به نماز آخرينش چه گذشت؟ من ندانم
كه نداي دعوت آمد، شه ملك«هل اتي» را
شب تار از اين مصيبت، بدريد سينه خود
اثرات اين سحر شد همه جاي آشكارا
چه گذشت يارب آن دم به دل غمين زينب؟
چو بديد غرفه در خون،سر و روي مرتضي را
زشهادت علي شد چو تمام صبر زينب
چه كند اگر كه بيند شهداي كربلا را؟
زگناه خود به محشر چه غمت بود «حسانا»
كه ولاي او كشاند بسوي بهشت ما را
--------------
👈مرثیه های عاطفی👇
امام عزیزمون علی (ع) می دونست اگر برود بچه ها پس از او بی بابا می شوند می دونست اگر برود پس از او شیعه امامش را از دست می دهد؛ لذا روزهای آخر وصیت ها را می فرمود و با همه وداع می کرد، تا اینکه صبح نوزدهم رسید وقتی خبر شهادتش را آوردند خانوم زینب(س) اومد بابا را با سر و روی خونی به آغوش کشید؛ دو روز هم مهلت بود تا دلش آمادۀ فراق شود؛
اما ای حسینی ها! دلها بسوزد برای مظلوم کربلا، صبح عاشورا بعداز اینکه حسین(ع) وداع کرد زینب هرچه منتظر شد خبری نیامد، شاید فکر می کرد مثل صبح نوزدهم مثل بابا، اگرچه با سرو روی خونی ولی داداش برمی گرده ، خواهره دیگه،دلش شور می زنه خدایا بابام وقت سحر، تشنه نرفت ولی بمیرم داداشم وقت رفتن تشنه بود نکنه اتفاقی بیفته اینها رحم ندارند خدایا دیگر برایش یاری نمانده بچه هایش را جلوش تکه تکه کردند ،گلو بریدند ،خدایا داداشم داغدیده است باید به او دلداری بدهند اینها چکار دارند می کنند مگر یک مرد چقدر طاقت داره؟ در همین حال ناگهان صدای ذوالجناح از پشت خیمه بلند شد آمد نگاه کرد مهلت نمی دادند می خواستند زودتر سرحسینش را ازتن جدا کنند وبروند جایزه بگیرند؛ آخه نامردا مهلت بدهید جلوی چشمای یه خواهر جلوی چشمای زن و بچه که کسی را سر نمی بُرند –لااله الا الله- حالا که سر بریدیدحالا که بدنش را پاره پاره کردید چرا روی بدنش اسب تاختید؟-الا لعنة الله علی القوم الظالمین-
-------------------
هر چند زخم کاری روی سرم شدی
اما علاج این دل زخمی ترم شدی
ای تیغ حاجتم که روا شد ولی بدان
تیری به قلب غم زدۀ دخترم شدی
-------------------------
از آن زمان که شاخه یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است ولی جای آن طناب
برروی دست و گردنت انگار مانده است
آنقدر زخم ضربه دشمن عمیق هست
زینب برای بستن آن زار مانده است
--------------------------
نالۀ تو نالۀ بیزمزمه
خانۀ تو خانۀ بیفاطمه
چشم به دیوار و به در دوختی
سوختی و سوختی و سوختی
ای به مقام از همه بالاترین
رهبر در جامعه تنهاترین
دوست تو، دشمن تو ناسپاس
تا صف محشر همهجا ناشناس
با چه گُنَه پور مرادی شتافت
فرق تو را چون جگر ما شکافت
سوز درونت به فلک تاب داد
خون سرت آب به محراب داد
کُشتۀ توحید و عدالت شدی
فُزتُ بِرَب گفتی و راحت شدی
---------------------------
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
کعبه می رفت در دل محراب
لحظۀ گریۀ اذان شده بود
کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود
شور افتاد در دل زینب (س)
پی بابا دلش روان شده بود
در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود
شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود
خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم ،مهمان استخوان شده بود
سایه ای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود
ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید خون فشان شده بود
در نجف سینه بی قرار از عشق
گفت "لا یمکن الفرار" از عشق
--------------------------
مرد بي فاطمه به روي لبش
آيه هاي وداع مي خواند
آسمان را نگاه مي كند و
درد او را كسي نمي داند
-------------------------
آه بابا به چهره ات اصلاً،زخم ودرد و وَرم نمی آید
چه کنم من شکاف زخم سرت،هرچه کردم به هم نمی آید
-----------------------------
می رود سمت مسجد کوفه
تا که با عشق بی حساب شود
می رود تا محاسن خورشید
بین محراب خون خضاب شود
-----------------------
ای در سفینۀ دو جهان ناخدا علی
ممسوس در حقیقت ذات خدا علی
یار و برادر و وصی و نفس مصطفی
باب نبوتی و ابوالاولیا علی
در بدر،بدرِ بدری و در قدر، قدرِ قدر
هم هل اتی است مدح تو هم لافتی علی
خون مطهر تو زپیشانی ات چو ریخت
بخشید تا ابد به شهادت بقا علی
السّلامُ عَلَیکَ یا اَمینَ اللهِ فی اَرضِه وَ حَجّتَهُ عَلی عِبادِه اَلسّلامُ عَلَیکَ یا اَمیرَالمُؤمِنین[1]
زخم سرت همین که به شمشیر خنده زد
شمشیر ناله زد ز جگر گفت یا علی
فهمید داغ فاطمه را نیست التیام
شمشیر داد، زخم دلت را شفا علی
ا...ی مظلوم...
وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ(شعراء،227)[2]
اللّهم صَلّ علی مُحمّد وآل مُحمّد وعَجّل فرجَهم
پروردگارا لحظه به لحظه بر علم و عمل نیک ما بیفزا !
خداوندا درمسیر خود بهترین راهنمایان را بما عطا کن
خدايا ما را به علمي كه مورد رضايت و پسند تو است توفيق ده !
پروردگارا راه ما را در راه دست يابي به علم هموار فرما !
خداوندا درِگنج هاي علم را به روي ما بگشا !
باران که بدشت دل ما باریده است
از مرحمت محمّد و لطف علی است
[1] ابتدای زیارت امین الله که روایت شده از جابر از امام محمد باقرA که امام زین العابدین ع به زیارت امیرالمؤمنین ع آمد و نزد قبر آن حضرت، ایستاد و گریست و گفت...(مفاتیح الجنان، زیارت مطلقۀ امیرالمؤمنینA)
[2] بخش آخر آیه
بسم رب النور
به نام خداوند جان و خرد
که دل را به سمت علی می برد
به نام خداوند شور و شعف
که دل شد معطر به عطر نجف
به نام خداوند عشق و شعور
که از مهر حیدر مرا داده نور
به نام خداوند فرد و صمد
که در سایه ی حیدرم تا ابد
به نام خداوند شب های راز
که با مهر حیدر منم سرفراز
به نام خداوند نخل و رطب
که جز نام مولا ندارم به لب
به نام خداوند عدل و شرف
که من ذره ام در هوای نجف
به نام خداوند سجاده ها
که داده علی را به دلداده ها
به نام خداوند تسبیح و ذکر
که با عشق حیدر به ما داده فکر
به نام خداوند شمع و سحر
که بخشیده بر ناله ی شب اثر
به نام خداوند محراب و خون
به آن روی از خون سر لاله گون
به نام خداوند اشک یتیم
به آن فرق از تیغ دشمن دو نیم
به نام خداوند سوز و گداز
به آن چهره ی غرق خون در نماز
به نام خداوند هستی فزون
به آن رستگار به محراب خون
ندارم به جز یاد او همدمی
جدا از ولایت نگردم دمی
..........
محمود تاری "یاسر"
طبیبا وا مکن زخم سرم را
مسوزان قلب زینب دخترم را
طبیبا کارم از درمان گذشته
که آتش آب کرده پیکرم را
طبیبا نسخه ننویسی که باید
اجل بر چیند امشب بسترم را
ببند آنگونه فرقم را که در قبر
نبیند فاطمه زخم سرم را
در و دیوار مسجد بود شاهد
که من گفتم اذان آخرم را
من آن یارم که شستم در دل شب
تن خونین تنها یاورم را
درود زندگی را گفتم آنروز
که زد در کوچه قنفذ همسرم را
شکاف زخم و ضعف تن به من داد
نوید وصل حی داورم را
از آن سوزم که امشب گوید آن پیر
کجا برده فلک نان آورم را
به (میثم) داده ام سوزی که گوید
سخن های دل غم پرورم را
(سازگار)
ای خواب به چشمی که نمیخفت بیا
ای خنده به آن غنچه که نشکفت بیا
دیوار و در کوفه زبان شد که مرو
امّا چه کنم فاطمه میگفت بیا
علی انسانی
این شعر توسط خود ایشان (همینگونه) در بیت رهبری خوانده شده است
ابیات کاربردی جهت مرثیه👇
—----------------------------------
تیغ قاتل که جبین تو شکست
کمر امّ بنین تو شکست
خیز و چشم ترِ عبّاس ببین
گریۀ مادر عبّاس ببین
—---------------------------------—
تو که در هر دلی بُوَد حرمت
تو که قاتل خِجل شد از کرمت
به نوای دل ِشکستۀ تو
به جبین به خون نشستۀ تو
به صدای دعا و زمزمه ات
به حسین و حسن به فاطمه ات
وقت مردن بیا به دیدارم
به خدا من فقط تو را دارم
—------------------------------------—
وجودم نخل ِ از غم بارور بود
تمام حاصلم خون جگر بود
به جان فاطمه آنکه مرا کشت
نه تیغ ابن ملجم ، میخ ِدر بود
—---------------------------------------
آیینۀ دل ، شکستۀ توست
محراب ، به خون نشستۀ توست
از فُزتُ بِربّ توست معلوم
راحت شدی ای امام مظلوم
👈نوحۀ شب نوزدهم
شد داغ دل از حد فزون،آه و واویلا آه و واویلا
محراب و مسجد لاله گون آه و واویلا آه و واویلا
گویم با چشم ِ تر،یا حیدر یا حیدر
مظلوم علی مظلوم علی یا علی مولا...
با اشک و شور و زمزمه، آه و واویلا آه و واویلا
مهمان شود بر فاطمه، آه و واویلا آه و واویلا
ناله ی پیغمبر،یا حیدر یا حیدر...مظلوم علی ..
چشمان مولا بسته شد،آه و واویلا آه و واویلا
فرق سرش شکسته شد،آه و واویلا آه و واویلا
چون لاله شد پرپر،یا حیدر یا حیدر...مظلوم علی ...