نور الله الصمد شد جلوه گر از عرش اعلا
از وجود او خدای لَم یَزل «مَنَّ عَلَینا»
ز یُمن مقدمش، جهانی شد رفیع
دلم پر میزند، سوی خاک بقیع
امام باقر مدد
ربِّ صلِ علی محمد ، محمدٍ و آلِ محمد
زادۀ مدینۀ علم و شکافندۀ علمست
بندۀ ربّ علیم و آفرینندۀ علمست
مدینه گل فشان، ز عِطر و بوی او
علی ابن الحسین، ببوسد روی او
امام باقر مدد
ربِ صلِ علی محمد ، محمدٍ و آلِ محمد
از رسول خاتم آورده تحیّت بر تو جابر
ربنا صلِ علی سَیدنا حضرت باقر
محبت بر تو دین ، محمد بر تو نام
ز ما بر تو درود ، ز ما بر تو سلام
امام باقر مدد
ربِ صلِ علی محمد ، محمدٍ و آلِ محمد
(میثم مؤمنی نژاد)
ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم
بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم
بر علم مصطفی باب تو بود باب
وآن خانه را تو بام، یا باقرالعلوم
در بزم تشنگان از بادههای فضل
پر گشته از تو جام، یا باقرالعلوم
با احتجاج تو، اسلام آورد
ترسا به کوه شام، یا باقرالعلوم
خود راسخون علم، تعلیم دیدهاند
نزد تو ای امام، یا باقرالعلوم
هم حوزههای علم، هم حلقههای درس
گیرند از تو وام، یا باقرالعلوم
مهر تو از ازل، نور تو تا ابد
فیضت علی الدوام، یا باقرالعلوم
در بزم علم و دین، پیوسته میرود
نامت به احترام، یا باقرالعلوم
ای حضرت کریم ای فضل تو عمیم
وی رحمت تو عام یا باقرالعلوم
قرآن ناطقی، عین الحقایقی
ما جمله تشنه کام، یا باقرالعلوم
خورشید شیعهای، زهرا ودیعهای
ظِلّ تو مستدام یا باقرالعلوم
(محمد سعید میرزایی)
نام تو هر شب، ببرم بر لب، هنگام راز و نیازم
بده از جامت، که شده نامت، هر لحظه ذکر نمازم
گل پیغمبر، ثمر حیدر، جان و جانانۀ زهرا(2)
گل داداری، محرم یاری، زیبا مرآت خدایی
تویی آئینه، مه دیرینه، ای یار کرببلایی
گل پیغمبر، ثمر حیدر، جان و جانانۀ زهرا(2)
به گدای خود ز نِدای خود جانی تازه بده مولا
ز عطای خود ز صفای خود جام کوثر بده بر ما
گل پیغمبر، ثمر حیدر، جان و جانانۀ زهرا(2)
(محمدعلی شهاب)
مرغ دلم، کشیده پر، به کوی تو، کند سفر
تا که عزیز فاطمه، دمی مرا کند نظر
مدینه بارگاه تو، چشم ملک به راه تو
هر دو جهان، ستارهای به گِرد روی ماه تو
ماه شبستان منی صفای بستان منی
همه چو خار راه تو گل گلستان منی
(باقرآل مصطفی)4
به گوشه گوشۀ دلم حک شده نقش نام تو
کمند آرزوی تو کشد مرا به دام تو
ذکر من و ترانهام نغمۀ عاشقانهام
عشق تو زندگیِ من یاد خوشت بهانه ام
خلقت من برای تو هستی من ولای تو
باقر آل فاطمه وجود من فدای تو
(باقرآل مصطفی)4
تو قبله گاه هر دلی کشتی عشق و ساحلی
به هر چه مه روی جهان تو بهترین شمایلی
دو عالم از برای تو سجده کند به پای تو
نه ما و اهل آسمان عاشق تو خدای تو
هستی همیشه دلبرم ای سایۀ روی سرم
تاج سرم نیلوفرم ای یار از جان بهترم
(باقرآل مصطفی)4
(ابراهیم حسنی)
برخیز نگارا که بهار طرب آمد
عید عجم و جشن نشاط عرب آمد
از کثرت انوار یکی روز و شب آمد
پایان جمادی شد و ماه رجب آمد
ماهی که شود ملک جهان خُلد مُخلد
از یمن قدوم دو علی و دو محمد
بر اهل ولا عید مؤیّد شده امشب
در جلوه رخ داور سرمد شده امشب
لبخند عیان بر لب احمد شده امشب
میلاد همایون محمد شده امشب
در دامن خورشید، عیان قرص قمر شد
فخر دو جهان سید سجاد پدر شد
امشب صدف بحر ولایت گهری زاد
یا دخت حسن فاطمه، زیبا پسری زاد
در خانۀ خورشید ولایت قمری زاد
یا بار دگر آمنه پیغامبری زاد
این است که دو فاطمه را نور دو عین است
پور دو علی باشد و نجل حسنین است
این گوهریکدانۀ دریای عقول است
در مکتب دین دوستیاش اصل اصول است
ماه دو علی مهر دل آرای رسول است
فرزند حسین است و عزیز دو بتول است
مولای همه عبد خداوند مقام است
تا حشر امام است امام است امام است
این محور دین اختر تابندۀ علم است
در قلب زمان نور فزایندۀ علم است
آرندۀ علم است و نمایندۀ علم است
گویندۀ علم است و شکافندۀ علم است
در کنیه ابوجعفر و باقر شده نامش
پیغمبر اسلام فرستاده سلامش
دشمن به عداوت خجل از کثرت خیرش
فرقی نکند گاه کرامت خود و غیرش
جبریل امین گم شده در وادی سیرش
شیرینی جان قصۀ شیرین عُزیرش
علم همه یک قطره ز دریای کمالش
دیوانه شود عقل به توصیف جمالش
ای گوهر شش بحر و یم هفت دُرِ ناب
ای سائل انوار رخت مهر جهانتاب
بی مهر تو طاعات، چو نقش آمده بر آب
خاک قدم طفل دبستان تو اقطاب
فرزند پیمبر پدر هفت امامی
هم فرش مکان هستی و هم عرش مقامی
(حاج غلامرضا سازگار)
#فتنه
#نهم_دی
فتنه زهری است که در جام عسل ریخته اند
باطلی محض که آنرا به حق آمیخته اند
فتنه دامی است که باز است اعوذ بالله
سر این رشته دراز است اعوذ بالله
باز شیطان پی اغوای خواص آمده بود
سبز شد بر سر راه و به تقاص آمده بود
عده اى در عقب قافله غافل ماندند
به خطا رفته و در خطهء باطل ماندند
سبزهء مزبله همرنگ چمن مى آمد
رنگ سبزی که از آن بوی لجن می آمد
از چپ و راست پی فتنه به راه افتادند
این میان عده ای از چاله به چاه افتادند.
..
دسته ای پای علمها به سر و سینه زدند
عده ای بی سر و پا، سنگ به آیینه زدند
دشمن دین که خودش غرق به گمراهی بود
باز از آب گل آلود پی ماهی بود
دل ما زخمى یک عده نمك نشناس است
بر روى مسأله فتنه ولی حساس است
پای دین مردم دلداده به میدان بودند
خودشان یکتنه شورای نگهبان بودند
تا چنین ملت و قانون اساسی داریم
دیگر از مکر اجانب چه هراسی داریم
اصل، قانون اساسی است، بلی باید گفت
شکر اصل صد و ده، ناد علی باید گفت
خشم این طائفه تبدیل به طوفان شده بود
هر دل منقلبی عازم میدان شده بود
انقلاب از نفس سینه زنان احیا شد
مشتها تا که گره خورد گره ها وا شد
گویی آنروز به بین الحرمین آمده اند
یا که بر یاری عباس و حسین آمده اند
نوحه خوان گفت در آن بین به آهی جانکاه:
"هر که دارد عطش کرببلا بسم الله"
در همه حادثه ها حصن حصین است حسین
آسمانی است که بر روی زمین است حسین
تا ابد دين خدا در كنف عباس است
علم صبر و بصیرت به کف عباس است
غير توحید دگر درس ندارد شیعه
جز خدا از احدی ترس ندارد شیعه
قل هوالله احد، سوره اخلاص بخوان
سورهء ناس، "من الجنة و الناس" بخوان
کید ابلیس ضعیف است خدا می داند
شتر فتنه نحیف است خدا می داند
عاقبت چاه کن فتنه خودش در چاه است
آخرین حب که رود از دل انسان جاه است
نارفیقان که فراتر ز حد ارفاق شدند
عاقبت محضر آقا همگی عاق شدند
درس از اینهمه غیرت نگرفتند چرا!؟
نه دی آمد و عبرت نگرفتند چرا!؟
حصر لطفی است که بعضی پی جبران آیند
نه که با نامه ای از ننگ به پایان آیند
نه دی گفت نبایست که غافل باشیم
نکند ختم بر این غائله قائل باشیم
نه دی هجده تیر است بصیرت باید
فتنه همواره خطیر است بصیرت باید
گرچه این فتنهء پیچیده به پایان آمد
از در دوستی این مرتبه شیطان آمد
دست شیطان چدنی دستکشش مخمل بود
در سرش نقشهء صد فتنهء لا ينحل بود
نقشهاش نقش بر آب است خدا می داند
وعدهاش عین سراب است خدا می داند
فتنه های دگری دشمن اگر در سر داشت
هشت ما را نه دی در گرو نه نگذاشت
خون هر عاشق دلداده به جوش است هنوز
بانگ "هیهات من الذله" به گوش است هنوز
اين وسط مثل علی راست و چپ نشناسیم
بر روی مسالهء فتنه بسی حساسیم
نه دی ماه حضور شهدا را دیدیم
بلکه بالاتر از آن دست خدا را دیدیم
باز هم عطر حضور شهدا می آید
"سالها می گذرد حادثه ها می آید"
باید از هجر امام و شهدا داد کشم
"انتظار فرج از نیمهء خرداد كشم"
✍️سید محمدرضا یعقوبی آل
🏴بیست و نهم جمادی الثانی، سالروز رحلت حضرت ام کلثوم، دختر گرامی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(سلام الله علیهم اجمعین)
بانوی آزاده و ظلم ستیز را تسلیت عرض مینماییم.🏴
ای دختر خورشید و دریا اُمِّ کُلثوم
ای جان حیدر ، جان زهرا اُمِّ کُلثوم
ای دختر وارستۀ زهرای اطهر
وی دختر والای مولا اُمِّ کُلثوم
با بردن نامت معطّر می شود دل
ای عطر کوثر ، عطر طوبا اُمِّ کُلثوم
ای نور چشم بوتراب آن باب هستی
ای زادۀ اُمِّ اَبیها ، اُمِّ کُلثوم
مانند زینب می درخشی در ولایت
ای گوهر گنج ولا یا اُمِّ کُلثوم
ای چارمین فرزند مهر و ماه ، ای گل
ای روشنای بزم طاها اُمِّ کُلثوم
در مکتب حیدر زده زانو همه عمر
پروردۀ دامان زهرا اُمِّ کُلثوم
ای چادرت آئینه دار عفت تو
تابان ز تو خورشید تقوا اُمِّ کُلثوم
ای با حجاب خویش بوده حافظ دین
ای دین حق را کرده احیا اُمِّ کُلثوم
ای بانوی سجّاده و اشک و عبادت
ای بانوی مُهر و مصلّا اُمِّ کُلثوم
درس فداکاری تو دادی بانوان را
ای بوده در این جاده پویا اُمِّ کُلثوم
ای مَرهَم هر زخم بر قلب شکسته
دردم ز تو گردد مداوا اُمِّ کُلثوم
ای غرق احسان تو هر سائل در اینجا
ما و تو و امروز و فردا اُمِّ کُلثوم
دوری ز تو یعنی جدایی از ولایت
مهر تو در دلها تولّا اُمِّ کُلثوم
جان منِ بشکسته دل، با شهپر عشق
بگرفته در کوی تو مأوا اُمِّ کُلثوم
آزادگی جزء مرامت بود بانو
ای ایستاده پیش اعدا اُمِّ کُلثوم
هرگز نرفتی زیر بار ظلم و ذلّت
نگشوده ای باب تمنّا اُمِّ کُلثوم
می دانمت بانوی گلگون شهادت
می خوانمت بانوی نجوا اُمِّ کُلثوم
بانوی صبر و استقامت ، بانوی مهر
ای در مصیبت ها شکیبا اُمِّ کُلثوم
غم روی غم دیدی ولیکن صبر کردی
ای بانوی صبر و مدارا اُمِّ کُلثوم
از کودکی غم دیده ای تا روز آخر
غم دیده ای آری به دنیا اُمِّ کُلثوم
یک روز در شهر مدینه داغ مادر
روزی به کوفه داغ بابا اُمِّ کُلثوم
یک طشت دیدی پاره های یک جگر را
یک طشت دیدی رأس گل را اُمِّ کُلثوم
در کربلا در کاروان عشق بودی
آنجا که بر نی رفته سرها اُمِّ کُلثوم
همراه دیگر داغداران ، لاله ها را
بر روی نی کرده تماشا اُمِّ کُلثوم
لب تشنه در کرب و بلا مانند زینب
خونین جگر از داغ سقّا اُمِّ کُلثوم
از خطبه های آتشین و ظلم سوزت
ظالم شده رسوای رسوا اُمِّ کُلثوم
در هم شکستی کاخ بیداد و ستم را
بی هیچ بیم و هیچ پروا اُمِّ کُلثوم
دیدی شهادت را تو احیای کرامت
دیدی اسارت را تو زیبا اُمِّ کُلثوم
تا قلب «یاسر» می شود لبریز ماتم
اشکش دهد آن را تسلّا اُمِّ کُلثوم
**
✍️محمود تاری «یاسر»