سرود ولادت امام جواد(علیه السلام)
از حق منادی، با شور وشادی، این خوش خبر داد
شاخۀ طوبی، نخل تولا، بار و ثمر داد
این عید مولود، این جشن مسعود، بادا مبارک(2)
با این ولادت، از حق عنایت، بر ماسِوا شد
گیتی فروزان، از نور روی، ابن الرضا شد
این عید مولود، این جشن مسعود، بادا مبارک(2)
بیت رضا شد، با این تجلی، روشن تر از طور
بر گرد مهدش، شد آشکارا، نورٌعلی نور
این عید مولود، این جشن مسعود، بادا مبارک(2)
عروس زهرا، دست گلی را، دارد به سینه
مولود پاکی، داده صفا بر، شهر مدینه
این عید مولود، این جشن مسعود، بادا مبارک(2)
✍️محمد موحدیان
ولادت امام جواد (علیه السلام)
شور
نهمین نوح رسیدهست شود سرور شهر
با همین عمر کمش سایه شود بر سر شهر
نهمین نور دمیدهست زمین بی تاب است
پسر حضرت ارباب خودش ارباب است
نهمین جود رسیدهست گداها شادند
خبر آمدن عشق به هم میدادند
چه کسی جود و کرم این همه بی حد دیده؟
سومین دفعۀ دنیاست محمّد دیده
نور چشم پدری بعد چهل سال رسید
و چهل سال پدر طعنۀ بسیار شنید
آخرین شام از این چلّۀ تار آمده است
ماهی از دامن خورشید به بار آمده است
آمده بار امامت بکشد بر دوشش
یاوه گویان همه ساکت و پدر مدهوشش
علم از درک مقامات پسر جا مانده
دهن شهر از این معجزهها وا مانده
خردسالست ولی مثل پدر تابیدهست
تکۀ آینه ای رو به روی خورشیدست
دهم ماه رجب آمده خورشید نهم
حالت شهر شده مثل شب سیزدهم
مژده دادند مریدان که مراد آمده است
نهمین حیدر کرار، جواد آمده است
یکی یک دانه شدی دلبر بابا شدهای
خوش به حال دل رعیت که تو آقا شدهای
بس که هر بیت نشانی ز حضورت دیده
در دل مثنویام شوق غزل پیچیده
زلف بر باد بده، من که دلم بر باد است!
ناز بنیاد کن این مشتریات آمادهست
سرم از بابت بیعانه نثار قدمت
در ره عشق شما سخت ترین هم سادهست
تو جواد بن رضا بنده غلام بن غلام
هر که در خانۀ تو گشته غلام آزادهست
خاک نعلین شما اوج کمالات منست
اعتباری هم اگر هست نگاهت دادهست
پر زده مرغ خیالم پیِ اوج آمده است
زیر پاهای شما خسته شدهست افتادهست
آسمان حرمت مثل خراسان آبیست
آبی کاشیات از گنبد گوهرشادست
پنجرههای ضریحت سوی مشهد بازست
پشت هر پنجره یک پنجرۀ فولادست
کاش یک بار بیفتد گذرم سمت شما
چه مسیریست مسیر سفرم سمت شما
هر قدم راه رسیدن به تو بوسیدنی است
بعد شش گوشه دوتا گنبدتان دیدنی است
✍️داود رحیمی
ولادت امام جواد (علیه السلام)
شور
ای دُر نـورانیِ ده بحر نـور
وی نهمین حجتِ ربّ غفور
آینـۀ قبـلۀ هفتم: جـواد
نور دل حجت هشتم: جواد
کنیۀ زیبای تـو ابن الرضا
محمدی یـا علی مرتضی؟
کعبۀ ارکان حرم کیست؟ تو
قبلۀ اربـاب کرم کیست؟ تو
ماه رخت، مصحف آیات حق
واسطـۀ کل عنـایـات حق
دست تـو دست کرم کبریا
صحن و رواقت حرم کبریا
ارض و سماوات به تو متکی
بـوده امـام همه از کودکی
علم، بوَد نقش گل روی تـو
جود، گدایی بـه سر کوی تـو
با سخن تـو شده احیای علم
هر نفس توست مسیحای علم
طور، تجلی گـه انـوار تـو
نـور، متاع سر بـازار تـو
روی خدا، روی دل آرای تو
چشم رضا، محو تماشای تو
چون تو کسی عابد و معبود نیست
بـا برکت تـر ز تو مولود نیست
تو پسر فاطمهای یا جواد!
قبلۀ جان همهای یـا جواد!
زادۀ اکثم ز تـو خجلت زده
سینۀ مأمون ز تـو آتشکده
دادهای ای حجت پروردگار
پاسخ یک مسئله را سی هزار
مخزن عـلم ازلـی سینهات
عالَـم اسرار، در آیـینهات
ظرف وجود تو پر از علم غیب
نـور خدایـی و مُبرّا ز عیب
طلعت تـو آینۀ روی حـق
عالم غیبی، ولی از سوی حق
برتـری از اینـکه میان رهی
یک خبر از ماهی و مأمون دهی
عالم دانش همه پابست توست
دایرهای بین کف دست توست
خلق جهان را به درت التجاست
شأن شما "وَ مَن اَتاکُم نَجاست"
خیل مَلَک، عاشق تهلیل توست
وحی خدا زنده به تأویل توست
ای ملک و جن و بشر زائرت
وسعت مـلک ازلی، حائـرت
مظهر الطاف خدای مجید
از کرم و جود تـو نبوَد بعید
تا چو منی عقده ز دل وا کنم
در حرم قدس تـو نجوا کنم
خار اگر خار بـُوَد با گل است
زنده به آب و نفس بلبل است
"میثم" دلخسته از آنِ شماست
گر چه کم از برگ خزان شماست
✍️حاج غلامرضا سازگار
ولادت امام جواد (علیه السلام)
شور
شادی كلِ عباد است عباد است عباد
فتح ابوابِ مراد است مراد است مراد
شادی و شور، جهاد است جهاد است جهاد
عید میلادِ جواد است جواد است جواد
مظهر عفو رحیم است رحیم است رحیم
كه كریم بن كریم است كریم است كریم
حبّذا شمس ولایت قمرت بخشیدند
بصر نوری و نور بصرت بخشیدند
قرص خورشید به وقت سحرت بخشیدند
خود جوادی و جواد دگرت بخشیدند
گشته از فیض گلت بیت ولایت گلشن
دیدهات باد به دیدار محمد روشن
این پسر مظهر حسن احد دادگر است
این پسر خلق زمین را و زمان را پدر است
این پسر همچو پدر بضعة خیرالبشر است
این پسر از همه خوبان جهان خوبتر است
این پسر هستِ رضا هستِ رضا هستِ رضاست
همچو قرآنِ محمد به سر دستِ رضاست
این جواد است كه جود آمده جود از كرمش
خواهد ار جود كند ظرف وجود است كمش
جود آرد همه شب سجده به خاك قدمش
ماه و خورشید بود گرم طواف حرمش
هر طرف روی كند باز مه محفل ماست
حرمش كعبۀ جانها به حجاز دل ماست
حامد خالق و دردانۀ محمود است این
به جمال ازلی شاهد و مشهود است این
کنز مخفی ابد را در مقصود است این
گوهر هشت سپهر كرم و جود است این
صاحبان كرم و جود جوادش گویند
كعبۀ اهل دل و باب مرادش گویند
ای به هر لحظه دو صد جان و سرم قربانت
نیست چیزیم که گویم، هنرم قربانت
جان چه قابل كه ز جان خوبترم قربانت
پدرت گفت كه جان پدرم قربانت
تو به تن روح و به سر شور و به دل آرامی
رضوی روی، علی خوی و محمد نامی
كل هستی چو كف دست به پیش نظرت
دو مطیعند و غلامند، قضا و قدرت
هر كجا پای نهی علم بُوَد پشت سرت
پور اكثم زده زانوی تلمّذ به برت
به خدایی كه تو را داده چنین جاه و مقام
تو ولی نعمت مایی و امام بن امام
پور هارون ستمگر چو مقام تو شناخت
رنگ از چهره، قرار از دل و هوش از سر باخت
آتشی بود كه در شعلۀ نور تو گداخت
گوئیا قلب ورا نطق تو از كار انداخت
خبری تازه ز اسرار الهی گفتی
از هوا و مه و ابر و یم و ماهی گفتی
ای وجود تو همه شاهد یكتایی تو
قلم صنع كند فخر به زیبایی تو
ماه حیرت زدۀ حسن تماشایی تو
زنده هر مرده دل از فیض مسیحایی تو
رضوی ماه رضا جلوۀ تو در دل ماست
دست ما خالی و جود تو همه حاصل ماست
من كیام خاك گدایان سر كوی توام
خالیام از همه و پر ز هیاهوی توام
تشنهام تشنه ولی تشنه لب جوی توام
میثم بی سر و پایم كه ثنا گوی توام
گر چه قابل نبُوَد دم زدنم وقف شماست
قلم و طبع و زبان و سخنم وقف شماست
✍️حاج غلامرضا سازگار
My Recording8.MP3
زمان:
حجم:
2.8M
شور ولادت امام جواد(علیه السلام)
مدح امام جواد(علیه السلام)
ای ریخته نسیم تو گل های یاد را
سرمست کرده نفحۀ یاد تو باد را
افراشته ولای تو در هشت سالگی
بر بام آسمان عَلَم دین و داد را
خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر
بوسیده آستان امام جواد را
خورشیدِ بی غروب امامت که جود او
آراستهست کوکبۀ بامداد را
جود و سخا جواز تداوم از او ستاند
تقوا از او گرفت ره امتداد را
آن سر خط سخا که به جود و کرم زده
بر لوح آسمان رقم اعتماد را
بیرنگ کرده بددلی دشمنان او
افسانۀ سیاه دلی های «عاد» را
تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر
بوییم از امام نُهم عطر یاد را
وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم
عطر بهارِ وحدت و باغِ وِداد را؟
جز آستان جود و سخایت کجا برم
این نامۀ سیاهِ گناه، این سواد را؟
بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش
بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟
خط امان خویش به ما ده که بشکنیم
دیوارِ امتحانِ غِلاظ و شداد را
ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده ای
دلدادگان خسته دلِ نامُراد را
بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود
جدت امام ساجد زین العباد را
تا روز حشر یار غریبی شوی که بست
از توشۀ ولای تو زادالمعاد را
✍️حسین منزوی