eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
618 عکس
156 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره المائدة قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ [114] عيسى بن مريم گفت: بار خدايا، اى پروردگار ما، براى ما مائده‌اى از آسمان بفرست، تا ما را و آنان را كه بعد از ما مى‌آيند عيدى و نشانى از تو باشد، و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى‌دهندگان هستى. (114) ♦️نکته: یکی از معانی عید، آنچه انسان را از غم و اندیشه رها می نماید است که مداحان به مراتب، این کار را با بهترین روش الهی که یاد اهل البیت(علیهم السلام) و البته همانا مائده ای از آسمان است انجام می دهند.《عیدتان مبارک》 https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عید است به سجدگاه، دلبند ببین در بال قنوت خود خداوند ببین یک ماه، شکفته گشته‌ای با افطار فطر است خداوند به لبخند ببین ✍️مجیدطاهری 10فروردین1404 عید سعید فطر بر شما ره یافتگان ضیافت الهی مبارک باد. 🌹🌟🌷🌸🌺 ♦️اشعارمجیدطاهری https://eitaa.com/joinchat/3851813558C9b3f122bc2
دردا كه ماه رحمت حق باز هم گذشت با آن كه لحظه لحظۀ او مغتنم گذشت درهای مغفرت به روی ما گشوده بود مهمانی خدا به وسعت جود و كرم گذشت شب های قدر او چقدر با شكوه بود ساعات غرق عفو گنه دمبدم گذشت برخرمن گناه من آتش كشيد دوست باآن كه ديد معصيتم از رقم گذشت دست مرا گرفت خدا و نجات داد وقتي زپا فتادم و آب از سرم گذشت ای دل بهوش باش پس از ماه مغفرت ماهی كه می زدند گنه را قلم گذشت هركس نبُرد بهره ازاين چشمۀ زلال باوركنيد زندگی اش درعدم گذشت درعيد فطر خوان كرم چيده می شود گر ماه رحمت و كرم ذوالكرم گذشت يارب به وصل يار،سروری به ما ببخش اين روزهای هجر كه با درد و غم گذشت همسايۀ رضاست «وفایی» و می سرود اوقات خوب ما همه در اين حرم گذشت ✍️سیدهاشم وفایی منبع:کتاب سجاده‌های نور(1395) ، مشهد:نشرسلسلة‌الذهب و نورالکتاب، ص48
رباعی یک ماه اگر خدا خدا می‌کردیم ما بهر ظهور تو دعا می‌کردیم ای کاش نماز عید فطر خود را در پشت سر تو اقتدا می‌کردیم ✍️سیدهاشم وفایی منبع:کتاب سجاده‌های نور(1395) ، مشهد:نشرسلسلة‌الذهب و نورالکتاب، ص49.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رباعی گفتیم به اهل بیت و قرآن «آری» بر سید و سالار شهیدان « آری» بر خواری و ذلت و حقارت ها «نه» جمهوری اسلامی ایران «آری» ✍️سیدمهدی موسوی(زائر)
شعر «رفتن» رفتیم و هر چه بود به عالم گذاشتیم دنیا و ماتمش همه با هم گذاشتیم قطع نظر ز حاصل ده روزۀ جهان این منزل خراب مسلّم گذاشتیم چرخ زمانه چون نکند هفته‌ای وفا دست از شمار این درم کم گذاشتیم گل رنگ ما نداشت گذشتیم از سرش می بی‌تو خوش نبود هماندم گذاشتیم در غم سفید کرده کشیدیم زیر خاک موی سیاه را که به ماتم گذاشتیم رفتیم چون «فغانی» ازین انجمن برون عیش جهان به مردم بی‌غم گذاشتیم ✍️بابافغانی شیرازی
این غزل زیبا از صائب، مناجات گونه‌ای محزون و سوزناک است که برای مجالس مناجات و دعا و ختم، مناسب به نظر می‌رسد: کوثرِ بیداربختی، دیدۀ گریان ماست گَردۀ صحرای محشر، سینۀ سوزان ماست هر که دارد قطرۀ اشکی، ز ما دارد نظر هر که دارد آه گرمی، از دل سوزان ماست وجد ما ذرات عالم را به رقص آورده است هر کجا سرگشته ای یابید، سرگردان ماست هر که را با ما سر دعوی‌ست، میدان است و گوی! داغ سودا نقطۀ بسم الَهِ دیوان ماست با گلستانی که ما را آشنایی داده اند آسمان ها سبزۀ بیگانۀ بستان ماست شور محشر، میهمانِ زخم ما، امروز نیست مدتی شد این نمکدان بر کنار خوان ماست چون فَلاخَن بر شکم، سنگ از قناعت بسته ایم سنگ اگر در پلۀ روزی بُوَد، دوران ماست عمر ما چون موج، دایم در کشاکش می رود روزیِ ما چون صدف هر چند در دامان ماست ما چو طفلان، تن به شغل خاکبازی داده ایم ورنه گوی آسمان ها در خم چوگان ماست در ریاض ما نروید سرو اقبال بلند بخت خرم، سبزۀ بیگانۀ بستان ماست دست ما در بند چین آستین افتاده است ورنه تیغ کهکشان در قبضۀ فرمان ماست نیست آیین تکلف شیوۀ ارباب فقر هر که روزی از دل خود می خورد مهمان ماست برگ عیش کوچه گردانِ جنون، در باغ نیست چون شوند آزاد طفلان، فصل گلریزان ماست گر دل ما کعبۀ غم نیست صائب از چه روی روی غم هر جا که باشد در دل ویران ماست؟ (صائب تبریزی) کلاسهای مداحی دکترمجیدطاهری(عمومی، خصوصی و حضوری،مجازی)تماس با شمارۀ:09905286200
برای مادر افسوس که آن مادر پُر مهر و وفا رفت با رفتن او روشنی دیدۀ ما رفت از قافلۀ مانده در این وادی اسرار او بار سفر بست و به دیدار خدا رفت در حیرتم از او که سرآمد به وفا بود آهسته از این مجمع آشفته چرا رفت؟ گویی که به تنگ آمده بود از غم دوران دلخسته از این دارِ فنا سوی بقا رفت آهنگ جدایی زد و در گوشۀ غمگین عمر منِ غمگین همه در شور و نوا رفت حافظ به من آموخت دعا را گَهِ هجران «عمریست که عمرم همه در کار ِ دعا رفت» درمان نشود درد دل «داور» مسکین زیرا که از این غمکده مبنای شفا رفت ✍️داود بیدق داری