eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
618 عکس
156 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
مراسم تدفین و ترحیم پیرغلام اهل بیت(علیهم‌السلام) حاج ابراهیم صدیق
یک نکتۀ جالب: عمر عقاب 70 سال است ولی به 40 که رسید چنگال هایش بلند شده وانعطاف گرفتن طعمه را دیگر ندارد..نوک تیزش کندو بلند و خمیده میشود و شهبال های کهنسال بر اثر کلفتی پر به سینه میچسبد وپرواز برایش دشواراست. آنگاه عقاب است و دوراهی: بمـیرد یـــــــا دوباره متولد شود. ولی چگونه ؟؟ عقاب به قله ای بلند میرود نوک خود را آنقدر بر صخره ها میکوبد تا کنده شودو منتظر میماند تا نوکی جدید بروید. بانوک جدید تک تک چنگال هایش را ازجای میکند تا چنگال نو درآید. و بعد شروع به کندن پرهای کهنه میکند. این روند دردناک 150 روز طول میکشد ولی پس از 5 ماه عقاب تازه ای متولد میشود که میتواند 30 سال دیگر زندگی کند. برای زیستن باید تغییر کرد. درد کشید. از آنچه دوست داشت گذشت. عادات و خاطرات بد را هرس کرد و دوباره متولد شد.
📚نکته اخلاقی: گوزنی بر لب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین، چند شکارچی قصد او کردند. گوزن گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نتوانست بگریزد. صیادان سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن با خود گفت: دریغ، پاهایم که از آن ها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند! 👇👇👇 بعضي وقتها در زندگي با چيزهایي مغرور مي‌شويم كه باعث سقوط ما مي‌شود.
⬅️مدرس: دکتر حاج مجید طاهری ✅هرهفته از ساعت18تا 21.30 ✴️تهران، میدان امام حسین(علیه السلام) ، کنارگذر اتوبان امام علی(علیه السلام) ، خیابان ثارالله غربی ، پلاک۱۱۱ 📚کانون فرهنگی ولایت📚
مراثی مطرح در مجالس ختم خادمان و مداحان اهل‌البیت(علیهم‌السلام) دو نوع است:1-اشاره به عنایات و بذل توجه مولایمان امام حسین(علیه السلام) 2-قتلگاه آن حضرت نمونه برای نوع دوم: چرا تو سر نداری ای سایۀ سر من باور نمی‌کنم تو هستی برادر من ای نور دیده دارم وضو ز اشک دیده تا آنکه بوسه گیرم از حنجر بریده جانم حسین حسین جان(2) جانم حسین حسین جان(2) از چه در خسوفی ای قرص ماه زینب ترسم که تو بسوزی از دود آه زینب خون خدا به چشم پر خون کنم نگاهت خواهد دلم بمیرم میان قتلگاهت جانم حسین حسین جان(2) جانم حسین حسین جان(2) از آتش فراغت از پای تا سرم سوخت بر حال خواهر تو دیشب دل حرم سوخت از بسکه ناله کردم یک ناله هم ندارم من باغبانم اما یک لاله هم ندارم جانم حسین حسین جان(2) جانم حسین حسین جان(2) شب تا سحر ز داغت از دیده خون فشاندم خواندم نماز شب من اما نشسته خواندم طفلان همه گرفتند برای تو بهانه آماده شد رقیه برای تازیانه جانم حسین حسین جان(2) جانم حسین حسین جان(2) بگو چرا که از خون رنگت زدند حسین جان چه گفته‌ای که آنها سنگت زدند حسین جان اینجا به خون نشسته ماه و ستارۀ من شد خاک قتلگاهت دارالزیارۀ من جانم حسین حسین جان(2) جانم حسین حسین جان(2) ✍️سیدمحسن حسینی منبع👇 (حسینی، 1383، 104-103) حسینی، سید محسن، (1383). شمیم حسینی، تهران:حسینی. ✅کلاسهای مداحی دکترمجیدطاهری(عمومی، خصوصی و حضوری،مجازی)تماس با شمارۀ:09905286200
مدّاحان سنگربانان ولایت ---------- در قلّه ای از معرفت پیداست مدّاح در اعتقادش کوهِ پا بر جاست مدّاح هیئت بهشت دائم روی زمین است اینجا مقیم جَنًّةُ الْمأوا ست مدّاح در روضه ی رضوانِ هیئت چون در آید زیباتر از سرسبزیِ طوباست مدّاح فریاد او وقفِ عزای اهل بیت است آئینه دار گلشن طاهاست مدّاح سربازی از سربازهای جبهه ی نور تنها طریق نور را پویاست مدّاح خود را به دنیا کی فروشد مادح عشق جایی که جاهش برتر و والاست مدّاح لبریز از شور و شعور و عشق باشد شور و شعور و عشق را معناست مدّاح بهر دفاعِ از ولایت سینه چاک است یعنی که در این عرصه چون دریاست مدّاح در خطّ گلگون ولایت رهرو حق در حفظِ سنگرهای دین کوشاست مدّاح باشد نشان افتخار او به عالَم تنها غلام حضرت مولاست مدّاح باشد ارادتمند درگاه حسینی در این ارادت واله و شیداست مدّاح در کُلُّ اَرْضٍ کربلا خود را ببیند یعنی دلاور مرد بی پرواست مدّاح تن زیر بار ذلّت دونان نداده ست آزاده ای در عرصه ی دنیاست مدّاح آزادگی را از حسین آموخته او قالوا بَلیٰ را در بلا جویاست مدّاح وقتی که می خواند حسینم وا حسینا دریایی از احساس عاشوراست مدّاح وقتی که می گوید ز سقّای علمدار لب تشنه ی یک جرعه از سقّاست مدّاح وقتی که می خواند امان از اشک زینب گریان برای زینب کبراست مدّاح دارد به لب ها نغمه ی یَابْنَ الْحَسَن را در انتظار مهدی زهراست مدّاح از ما نباشد آن که غیر حق بگوید هر جا حقیقت رخ نمود آنجاست مدّاح "یاسر" به بازار ولا حق می فروشند تنها خریدار چنین کالاست مدّاح ✍🏻محمود تاری "یاسر"
سالروز تخریب بقیع گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر پریشان است احوال من از حالی پریشان تر مزار جانشینیان نبی را بی نشان کردند و می دانند خود را از مسلمانان مسلمان تر گمان ذره ها خاموشی خورشید بود اما نفهمیدند بیش از پیش می گردی فروزان تر ولی می بینم این بدکارها از کار خود روزی پشیمانند این دنیا و آن دنیا پشیمان تر دلت آرامگاه پنج جنت آفرین باشد بهشتی را ندیدم از بهشت تو گلستان تر تو را قدری نهان است ای زمین خاکی یثرب ولیکن در وجود خاکی ات قدریست پنهان تر رسیده زائری بی جان که جان گیرد ز دیدارت چه می بیند که برمی گردد از پیش تو بی جان تر تو می باری به حال زائر و زائر به حال تو تو از دل می شوی ویران تر و دل از تو ویران تر برایت خواب ها دیدیم روزی آستانت را بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان تر نقد: در بیت چهارم،《 آن دنیا 》باید اصلاح گردد؛ زیرا نام عالم دیگر را 《دنیا》 نگذاشته اند.
غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع! خرابه‌های تو، باغِ‌ بهشتِ ماست، بقیع! تو هم چو فاطمه در شهر خویش تنهایی غریبی و، همه کس با تو آشناست، بقیع! اگر چه روی به کعبه نماز می‌خوانیم تو قبله دلِ مایی، خدا گواست، بقیع! به آن چهار امامی که در بغل داری برای ما حَرَمت مثل کربلاست بقیع! به یاد چهار پسر، در کنار چار مزار هنوز ناله اُمُّ البنین به پاست، بقیع! علی نگفت، به جان علی قسم، تو بگو که قبرِ گمشدۀ فاطمه کجاست بقیع؟ هنوز نالۀ زهراست از مدینه بلند هنوز لرزه بر اندامِ مجتبی‌ست بقیع! قوی‌ترین سندِ غربت علی در تو عِذار نیلیِ ناموسِ کبریاست، بقیع! ✍حاج غلامرضاسازگار
آتش بزن ای غم تمام پیکرم را لبریز کن از خون، دل و چشم ترم را ای آه و ناله راه بغضم را بگیرید تا پنجۀ بغضی نگیرد حنجرم را خانه خرابم کرد سیل اشک ، وقتی کردم نظاره تربت پیغمبرم را بگذار تا از غربت زهرا  بکوبم بر پنجره های بقیع او سرم را ای کاش چون پروانه ای در ماتم او آتش بسوزاند همه بال و پرم را اینجا چرا گلچین به گل زد تازیانه این غم شراره زد دل غم پرورم را هرگز نمی بخشم تو را شهر مدینه من در کجا جویم مزار مادرم را آتش مزن بردفتر شعر «وفائی» ای اشک غم، رنگین نمودی دفترم را ✍سیدهاشم وفایی
ای مدینه جلوگاه کبریا ای تجلی گاه انوار خدا ای مدینه ای تو مُشکوی بهشت عطر خاکت خوشتر از بوی بهشت ای زمینت لاله زار اهلبیت ای امین و راز دار اهلبیت ای حریمت قبله گاه اهل دل ای نسیمت با رگ جان متصل ای به گِردَت کعبه ی  دل در طواف خفته در تو اسوه ی  شرم و عفاف در تو خورشید نبوت خفته است درتو ناموس ولایت خفته است نقش هستی نقشی از ایوان توست آب و باد و خاک سرگردان توست ای گلستان گل و آلاله ها ای نیستان تمام ناله ها ای وصیتنامه ی درد علی نخل هایت دست پرورد علی ای مدینه جانِ جان ما توئی آیه های صبر را معنا توئی ناله های مرتضی در گوش توست هستی او خفته درآغوش توست لب گشا از محنت زهرا بگو از غم و درد علی با ما بگو فاش کن آن گوهر ناسفته را راز های گفته و ناگفته را گر که عمری سخت پابند توام چون «وفائی» آرزومند توام ✍سید هاشم وفایی
قبرهای بی ضریح خادمش ابر است و باران، قبرهای بی ضریح زائرش خاک است و طوفان، قبرهای بی ضریح صحن آن بسیار جامع، صحن آن بسیار پهن صحن آن دشت و بیابان قبرهای بی ضریح می شود پرسید داغ، از سنگ های آن حدود ظهرهای داغ و سوزان، قبرهای بی ضریح بادها از بس که اینجا خاک بر سر می کنند حالتی دارد پریشان، قبرهای بی ضریح حضرت ام البنین و حمزه و بنت اسد بی ضریحی شد فراوان قبرهای بی ضریح نیمه شب ها در غبار غربت بی زائری می رسد مردی شتابان، قبرهای بی ضریح! غیر شمع چشم های حضرت صاحب زمان فاقد شمع و چراغان، قبرهای بی ضریح اشک هایم در می آید بغض ها سر می کشد پای هر بقعه در ایران، قبرهای بی ضریح کاشکی از کعبه سنگی، از نجف هم آجری کاش کاشی از خراسان قبرهای بی ضریح کاش سنگی، دود اسپندی، چراغی، پرچمی مثل گلزار شهیدان قبرهای بی ضریح کاش زهرا هم همین اندازه قبری ساده داشت بگذریم از بیت پایان قبرهای بی ضریح! ✍ایوب پرندآور