❌دقت شود، دو نوحۀ آخر👆 دارای تشابه و تفاوتهایی در آهنگ هستند.❌
به مناسبت اول اردیبهشت و روز بزرگداشت سعدی، این اشعار که در مداحی کاربرد داشته و دارد پیشنهاد میشود👇👇👇
از این غزل، بیشتر دو بیت اول خوانده میشود:
👈 در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
👈بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
👈به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
👈به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
✍️سعدی
این قصیده در ختم و مجالس ترحیم خوانده میشود. البته بعضی ابیاتش👇👇👇
👈خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست
👈پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
درخت قد صنوبر خرام انسان را
مدام رونق نوباوهٔ جوانی نیست
👈گلیست خرم و خندان و تازه و خوشبوی
👈ولیک امید ثباتش چنان که دانی نیست
دوام پرورش اندر کنار مادر دهر
طمع مکن که در او بوی مهربانی نیست
مباش غره و غافل چو میش سر در پیش
که در طبیعت این گرگ گلهبانی نیست
چه حاجت است عیان را به استماع بیان؟
که بیوفایی دور فلک نهانی نیست
کدام باد بهاری وزید در آفاق
که باز در عقبش نکبتی خزانی نیست؟
👈اگر ممالک روی زمین به دست آری
👈بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست
👈دل ای رفیق در این کاروانسرای مبند
👈که خانه ساختن آیین کاروانی نیست
اگر جهان همه کام است و دشمن اندر پی
به دوستی که جهان جای کامرانی نیست
👈چو بتپرست به صورت چنان شدی مشغول
👈که دیگرت خبر از لذت معانی نیست
طریق حق رو و در هر کجا که خواهی باش
که کنج خلوت صاحبدلان مکانی نیست
جهان ز دست بدادند دوستان خدای
که پایبند عنا، جز جهان ستانی نیست
👈نگاه دار زبان تا به دوزخت نبرد
👈که از زبان بتر اندر جهان زیانی نیست
👈عمل بیار و علم بر مکن که مردان را
👈رهی سلیمتر از کوی بینشانی نیست
👈کف نیاز به درگاه بینیاز برآر
👈که کار مرد خدا جز خدای خوانی نیست
مخور چو بیادبان گاو و تخم کایشان را
امید خرمن و اقبال آن جهانی نیست
مکن که حیف بود دوست بر خود آزردن
علیالخصوص مر آن دوست را که ثانی نیست
چه سود ریزش باران وعظ بر سر خلق
چو مرد را به ارادت صدف دهانی نیست
زمین به تیغ بلاغت گرفتهای سعدی
سپاس دار که جز فیض آسمانی نیست
بدین صفت که در آفاق صیت شعر تو رفت
نرفت دجله که آبش بدین روانی نیست
نه هر که دعوی زورآوری کند با ما
به سر برد، که سعادت به پهلوانی نیست
ولی به خواجهٔ عطار گو، ستایش مشک
مکن که بوی خوش از مشتری نهانی نیست
✍️سعدی
در این کتاب، گلچینی از حکایت های 《گلستان سعدی》 برای تمرین فصاحت و بلاغت مداحان آورده ایم، علاقمندان می توانند از این طریق، کتاب را تهیه نمایند:
@Taamaah
کشّی از زید شحّام نقل کرده که من و جماعتی از اهل کوفه در حضور امام صادق (علیهالسّلام) بودیم، جعفر بن عفّان بر امام وارد شد و امام او را نزد خودش خواند و به وی فرمود: ای جعفر، به من خبر رسیده که درباره امام حسین (علیهالسّلام) شعر سرودهای؟ ابنعفان در پاسخ امام عرض کرد: بلی، جانم به فدایت. حضرت فرمود: اشعارت را بخوان. او نیز اشعارش را که در رثای امام حسین (علیهالسّلام) بود، قرائت کرد تا اینکه اشک بر سر و صورت امام و حاضران مجلس جاری گشت. سپس حضرت فرمود: ای جعفر، ملایکه در این جلسه حضور دارند و اشعار تو را شنیده و گریستهاند، همانطور که ما گریه کردیم. خداوند بهشت را بر تو و هر کسی که بر حسین (علیهالسّلام) گریه کند یا شعری بگوید، واجب کرده و گناهانشان را میبخشد.
منابع:
طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۲۸۹.
استرابادی، محمد بن علی، منهج المقال، ج۳، ص۲۰۸.
مازندرانی، محمّد بن اسماعیل، منتهی المقال، ج۲، ص۲۵۴.
خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۴۹.
به نقل از ویکی فقه
هدایت شده از اشعارمجیدطاهری
نوحۀ امام صادق(علیه السلام)
ششم اختر از سپهر دین ظالمانه شد کشته از کینه
شرربار است این عزا یاران حال دل از غم میدرد سینه
واویلتا آه و واویلا آه و واویلا آه و واویلا
مدینه شد کربلایی دیگر، امامش کشته، شد عاشورا
به آشیان میزنند آتش با دلی خسته میبرند او را
واویلتا آه و واویلا آه و واویلا آه و واویلا
به زهرا گویید اگر خواهد زائرش گردد در بقیع آید
بسازد یک کلبه با افغان، گیرد او احزان، گریهها بارد
واویلتا آه و واویلا آه و واویلا آه و واویلا
همه شیعه از ستم کشته، زنده پیکرها، در خفا مدفون
به اعجاز آن سبط پیغمبر میزند از خانه قدم بیرون
واویلتا آه و واویلا آه و واویلا آه و واویلا
عزادار است عالمی از حالش خدا داند، هم مَلَک سوزد
توسلها کرده جبرائیل بر عطایش دیده به در دوزد
واویلتا آه و واویلا آه و واویلا آه و واویلا
به زهر آتش میزند منصور قلب پاکش را، شد دلش خسته
همه هستی بر دعایش محتاج و بر نورش بوده وابسته
واویلتا آه و واویلا آه و واویلا آه و واویلا
✍️مجیدطاهری
دوم اردیبهشت1404
♦️اشعارمجیدطاهری
https://eitaa.com/joinchat/3851813558C9b3f122bc2
نوحه ایستاده
شیخُ الْائمه گشته مسموم کین
مدینه شد با غم و محنت قرین
سینه ها در نواست
مدینه کربلاست
ماتمسرا شد بیت صادق
شد کشته آن قرآن ناطق
بقیة الله ، آجرک الله
شهر مدینه شهر ماتم شده
بار دگر ماه مُحرّم شده
دل به غم مبتلاست
مدینه نینواست
شد قلب عالمی پریشان
موسی بن جعفر گشته نالان
بقیة الله ، آجرک الله
یارب تویی شاهد که ظالمانه
آورده هجمه دشمنش به خانه
زد شرر بر دلش
بر دل و محفلش
آتش گرفته خانه ی او
بام و در کاشانه ی او
بقیة الله ، آجرک الله
آن که بُوَد عزّت و جاهش رفیع
شد پیکرش نهان به خاک بقیع
دل شده سوی او
زائر کوی او
ماییم گَرد تربت او
گریه کُنان غربت او
بقیة الله ، آجرک الله .....
**
✍🏻محمود تاری «یاسر»