eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
618 عکس
156 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق(علیه‌السلام) از قول جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌فرمايند: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله‌علیه وآله وسلم) يَقُولُ إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنِّي اسْمُهُ اسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً؛» رسول خدا(صلوات‌الله‌علیه) به من فرمود: تو مردى از خاندان مرا درك می‌‏كنى، كه نامش نام من و شمائل او شمائل من است، می‌‏شكافد دانش را شكافتنى. الكافى، ج‏۱، ص۴۷۰
غمگین زمین، گرفته زمان، تیره‌گون هواست امروز روز گریه و امشب شب عزاست تا خوشه‌های بغض، گل گریه می‌دهند از تنگنای سینۀ ما ناله‌ها رهاست در سوگ آفتاب مدینه، به سوز و آه با صاحب‌الزمان دل ما نیز همنواست داغی‌ست سینه‌سوز غم باقرالعلوم گر خون بگریَد از غم او آسمان رواست... هم وارث تمامی اوصاف حیدر است هم مخزن تمامی اسرار مصطفاست ذکرش امیدبخش دلِ هرچه ناامید نامش شفادهندۀ هر درد بی‌دواست ای روح آسمانی از این داغ جانگداز فریاد خاک امشب تا عرش کبریاست سوزی که قطره قطره تو را آب کرد و سوخت این زهر نیست بلکه همان داغ کربلاست ای جان ما فدای غم غربت بقیع قبرت بقیع نیست که در سینه‌های ماست... امشب هزار پنجره دل گریه می‌کنیم با غربت بقیع، دل شیعه آشناست شمعی به روی تربت پاک تو نیست... آه این‌جا مگر نه این‌ که مزار امام ماست تنها نه از غم تو مدینه عزا گرفت در بارگاه قدس کنون محشری به‌پاست امشب «خروش»! آن نفس حق که تا سحر دریای گریه را به خروش آورد کجاست؟ ✍️عباس شاه زیدی
منم سر چشمۀ علم الهی محمد اِبنِ زین العابدینم من از بابا و مادر هر دو منصوب به جد خود امیرالمؤمنینم غمی دارم که بین سینۀ من نمی‌گیرد تمام عمر پایان قسم خوردم همیشه تشنه باشم به یاد کشتۀ “مذبوح العطشان” گرفتم درس غم را از پدر من مصیبت دیده و درد آشنایم که او یعقوب دشت نینوا بود و من هم نیز نوح کربلایم همیشه پابه پایش گریه کردم میان روضه ها می رفت از حال به دستش دستمال گریه اش را خودم دادم قریب بر چهل سال خودم بودم کنار عمه زینب شرف را بین خاک و خون کشیدن “خودم دیدم ز بالای بلندی عزیز مصطفی را سر بریدن” لگد می خورد وقتی به دهانش به روی لب فقط ذکر خدا داشت سپاه نیزه دار از روی کینه به باغ پیکر او نیزه می کاشت سفر کردم کنار عمه هایم چهل منزل پیاده کوفه تا شام سرِ من هم شکسته چند باری ز دست سنگ‌زن ها از روی بام همه را بر طنابی بسته بودند یکی تا که زمین می‌خورد هربار همه با هم می افتادیم آن وقت به ما می‌زد سنان و زجر بسیار شده کابوس من هر شب خرابه نیامد بند عمه گریه هایش فقط می‌خواست بابا را ببیند سر آوردند جای آن برایش نشد غسل و کفن جسم کبودش در آخِر مثل بابای غریبش سه ساله بود اما جای صد سال غم و درد و مصیبت شد نصیبش ✍️محمد داوری باحذف یک بند
دریغ از لاله‌های پَرپَر من زِ هفتاد و دو خونین اخترِ من دریغ از آن عزیزانی که خفتند به خون در پیش چشمان ترِ من خودم دیدم سر پاک حسینم جدا شد پیش چشم مادر من خودم دیدم که در خون دست و پا زد به روی دستِ بابا اصغرِ من خودم دیدم یکی باپیرهن شد ز تیر و نیزه جسم اکبرمن خودم دیدم که پامال خزان شد گلِ من یاسِ من نیلوفرِ من خودم دیدم که هجده سر، چو خورشید همه گشتند بر گِرد سرِ من خودم دیدم که سرها گریه کردند بر احوال دل غم‌پرور من خودم دیدم که افتاد از سر نِی سر محبوبِ از جان بهتر من به آن بلبل که در شام خرابه دل شب پَر زد و رفت از برِ من بخوان این بیت را (میثم) هماره ز سوز سینۀ پر آذر من گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند ✍️غلامرضا سازگار (سازگار، 1379، 437) سازگار، غلامرضا، (1379). نخل میثم 2، قم:حق بین.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جنایتکارها از ره رسیدند کنار قتلگه خنجرکشیدند خداداند که پیش چشم زهرا سرفرزند زهرا را بریدند کنار سفرۀ مهمانی خود سرمهمان به نوک نیزه دیدند شهیدان سینه از غم چاک کردند ملائک جامۀ ماتم دریدند فتاده باغبان در دامن خاک به زیر خار گل‌ها آرمیدند بیابان در بیابان در بیابان دویدند و دویدند و دویدند ز گوش آل عصمت گوشواره کشیدند و کشیدند و کشیدند تمام نخل‌ها از این مصیبت خمیدند و خمیدند و خمیدند یتیمان دم به دم زخم‌ زبان‌ها شنیدند و شنیدند و شنیدند تمام سروها از پا نشستند تمام یاس‌ها درخون تپیدند بنال از بهر آن دردانه (میثم) که با سیلی صدایش را بریدند ✍️غلامرضاسازگار (سازگار، 1397، 336) سازگار، غلامرضا، ( 1397). نخل میثم6، تهران:حسین فتحی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمده ذی الحجه و افتاده ام یاد منا من شدم عمری اسیر خاطرات کربلا در لوای علم، کارم روضه خوانی بوده است چند سالم بوده که قدم کمانی بوده است باقرم، آنکس که پیرم کرده اند از کودکی موقع دشنام، سیرم کرده اند از کودکی گرچه بر سجاده کار من دعا بوده فقط منبر من روضه های کربلا بوده فقط سوختم چون پیکرم تشییع شد با یا حسین سوختم چونکه نرفتم زیر دست و پا حسین! زهر، کاری شد ولی با جان من کاری نداشت دور و اطرافم کسی تب یا که بیماری نداشت دومین مردی که در زنجیر می آمد منم هی زمین می‌خورد و گاهی دیر می آمد منم زیر پایم آبله با خار می بینم هنوز آنقدر شلاق خوردم تار می بینم هنوز دور من در خیمه آتش بود، اما آب نه چشم من می رفت دنبال نی اما خواب نه سوختم اما نه با این زهر! بلکه در حرم سوختم تا گفت عمه در حرم، کو معجرم؟ در اسارت، هیچ چیزی بدتر از این غم نبود دورمان بودند این و آن ولی مَحرم نبود دورمان بودند بسکه دزدهای گردنه عمه از هرکس که آمد خورد سیلی یک تنه غربت آن عصر عاشوراست می‌سوزانَدَم غارت خلخال از پاهاست می‌سوزانَدَم پای آن عهدش مرا هم می کِشد آخر حسین نوحه ام امشب شده؛ ای کشتۀ بی سر حسین ✍️رضا دین پرور