مرثیۀ شب نهم
ولایتپذیری فرد، زمانی مشخص میشود که مولایش چیزی از او بخواهد که باب میلش نباشد. در کربلا هم آقا قمر بنی هاشم صبر کردند، زیرا ابا عبدالله اجازه میدان رفتن به حضرت ابوالفضل علیهالسلام نداده بود. برای یک مرد شجاع و اهل نبرد و جنگ، سخت است، اما حضرت ابوالفضل علیهالسلام آمد خدمت برادر و عرض کرد: «یا اخی هل مِن رُخصه؟» آیا به من اجازه میدهی؟ دیدند ابا عبدالله شروع کردند به گریه. عباس علیهالسلام را دوست داشت، فرمود: «یا اخی کنتُ العلامه من عسکری و مجمعِ عددنا.» برادر! شما علمدار لشکر منی. اینجا جملهای فرمود که خیلی دل را میسوزاند: «عمارتنا تنبَعثُ إلی الخراب.» برادر! تو بروی خانههای ما خراب میشود. حضرت عباس علیهالسلام در جواب فرمودند: «قد ضاقَ صدری مِن حیاةالدنیا.»
کار به جایی رسید که عباس علیهالسلام از اسب به زمین افتاد. امام حسین علیهالسلام سراسیمه بالای سر عباس آمدند، فرمودند: «اَلانَ انکَسرَ ظهری و انقطعَ رجایی و قلّت حیلتی.» برادر پشتم شکست و بیچاره شدم.
برادر جان! بچه ها منتظر آب هستند. بلند شو برادر...برادر....
حاجتمندها صدا بزنند یا اباالفضل...
منبع:پایگاه تخصصی مسجد(باویرایش و حذف و اضافه)
تا ماهِ رخ، از خون خضاب کردی
خود را فدای آفتاب کردی
دریا ز لب های تو آب میخواست
والله، دریا را جواب كردى
هم بحر را آتش زدی ز آهت
هم آب را از شرم، آب کردی
روزی که جانها بسته بود بر آب
تو تشنگی را انتخاب کردی
ناخورده آب از بین آتش و خون
بر رفتن خیمه شتاب کردی
آنقدر اشک افشاندی از گل چشم
تا مشک را غرق گلاب کردی
دستت ز تن در پای دوست افتاد
با لشکر دشمن خطاب کردی:
"واللّه ان قطعتموا یَمینی
انّی اُحامی اَبداً عَن دینی"
(غلامرضاسازگار)
📌کانال شعر، سبک و نکات مداحی
https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
شب دهم
اگر در زمان امام حسین علیهالسلام مردم بصیرت داشتند، از شناخت امام مفترضالطاعة غافل نمیشدند، شاید یکی از عواملی که باعث شد مردم آن زمان در مقابل امام زمان خویش بایستند، نداشتن این مقوله بود. البته افراد کمی بودند که بصیرتی نافذ داشتند و دور شمع امام زمان خویش جمع شدند و از امام تنها و غریب خود جانانه دفاع کردند. تک تک اصحاب سیدالشهدا علیهالسلام معرفتشان آنقدر بالا بود که منتظر شهادت بودند. شبی مثل امشب ابا عبد الله علیهالسلام در خیمه تنها نشسته بود، و شمشیرش را اصلاح مینمود و بر خود مرثیه میکرد، و به زمانه خطاب مینمود:
یا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلٍ کَمْ لَکَ بِالْإِشْراقِ وَ الْأَصیلِ
«ای زمانه! اف بر تو باد! چه قدر مردمان صالح متقی و دوستان باوفا را به کشتن دادی! امام سجاد علیهالسلام میفرماید: این اشعار را چند مرتبه تکرار کرد، پس مقصودش را دانستم و گریه گلویم را گرفت، ولی خود را نگاه داشتم، فهمیدم بلا نازل خواهد شد، اما عمهام زینب علیهاالسلام، تا این ابیات را شنید، سراسیمه نزد ابی عبد الله علیهالسلام آمد و گفت: ای وای، کاش مرده بودم برادر! ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان!
پس بر صورت خود زد و گریبان چاک کرد و بى هوش افتاد. امام حسین علیهالسلام برخاست و خواهر را به هوش آورد و فرمود:
«خواهرجان! بدان که همۀ زمینیان میمیرند، پدرم امیرمؤمنان علیهالسلام از من بهتر بود، مادرم- فاطمه (سلام الله علیها)- از من بهتر بود. برادرم امام مجتبى علیهالسلام از من بهتر بود. [و با این وصف همه رخ در نقاب خاک کشیدند و به سراى باقى شتافتند و ما نیز باید برویم].
امام علیهالسلام، خواهر را تسلّى داد و به او فرمود: «اى خواهرم! تو را به خدا سوگند میدهم و بر آن تأکید میکنم که در مصیبت من گریبان خود را چاک مزن، و صورت خود را مخراش و پس از شهادتم فریاد و شیون و زارى بلند مکن.» على بن الحسین علیهالسلام میگوید: پس از این که عمّهام آرام گرفت، پدرم او را در کنار من نشانید.
اینجا زینب (سلام الله علیها)فقط خبر شهادت برادر را شنید؛ نتوانست طاقت بیاورد. اما خدا، چه صبری به اوداد آن وقتی که هرکس ضربهای به برادرش میزد...
از هر طرف به حسین حمله کردند، زرعة بن شریک ضربتی بر دست چپ آقا زد. دستان مبارک آقا را قطع کرد؛ضعف بر تمام بدن ابا عبدالله مستولی شده بود «فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِه
امام(علیه السلام) در حالى که ضعف از جنگ بر وى عارض گردیده بود، لحظه اى براى استراحت توقّف نمود.در همان حال سنگى از دشمن آمد و به پیشانى حضرت اصابت نمود، امام(علیه السلام) پیراهن را بالا زد تا خون پیشانى را باز دارد که تیرى سه شاخه و زهر آلود آمد و بر قلب مقدس امام(علیه السلام) نشست.
منبع:پایگاه تخصصی مسجد(باویرایش و حذف و اضافه)
📌کانال شعر، سبک و نکات مداحی
https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
شب یازدهم
ایمان ما نسبت به فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر وقتی مشخص میشود که در شرایطی که مشکلات وسختیها زیادست این کار را ترک نکنیم. شما ببینید؛ این بانویی که اسوه صبر و استقامت بودند، در آن شرایط اسفبار که از صبح روز عاشورا مصیبتهای فراوانی دیده است؛ داغ فرزندان خویش را دیده؛ با چشمهای خودش مشاهده کرده است که برادرانش را با چه وضعیتی کشتهاند؛ این زینبی که داغ 18جوان را دیده، امشب با چه مشکلاتی بچهها را جمع کرده!
دختران ابا عبدالله علیهالسلام را جلوی چشمش کتک زدهاند، با تمام این مصائب میبینید دست از امر به معروف برنداشت، چه خطبههای آتشینی خواند، در کوفه چه کرد!
میفرمود:
«يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَالْغَدْرِ وَالْخَذْل، أَلَا فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَلَا هَدَأَتِ الزَّفْرَةُ.»
ای اهل کوفه! ای اهل لاف زدن و خیانت و خذلان! اشک شما خشک نشود و ناله های شما تمام نشود.
اما کار به جایی رسید که لحن حضرت زینب عوض شد، روی برگرداند و شروع کرد با سر برادر صحبت کردن
یا هِلالاً لَمّا استَتَمَّ کَمالا *
غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا
ما تَوَهَّمتَ یا شَقیقَ فُؤادی
کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا
ای هلال ماهی که هنوز کامل نشده، ناگهان خسوف کرده وغروب نموده. ای پارۀ قلبم...
این را من بگویم: گمان نمیکردم سرت رو بالای نیزه ببینم... حسین ...
بگذار زبان حال بگویم: برادر جان هرکس رأس تو را به نیزه دید، آهی کشید و گفت: بیچاره مادرش!
برادر جان! حسین جان!
تو را با خشکی ِ لب ذبح کردند
به پیش چشم زینب ذبح کردند
تو را با سُمِّ مرکب زجر دادند
تو را چه نامرتب ذبح کردند
منبع:پایگاه تخصصی مسجد(باویرایش و حذف و اضافه)
📌کانال شعر، سبک و نکات مداحی
https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
نوحۀ زنجیرزنی1
شد حسین،شهید ِ/راه ِ دین و قرآن
بین قتلگه با/کام ِ خشک و عطشان
گرچه مانده در غربت/تن نداده بر ذلّت/ای مردم عالم...
ای حسین حسین جانم3
حیّ لم یَزَل را/هنگام شهادت
روی خاک گودال/می نمود عبادت
او عبد خدا باشد/مصباح الهُدی باشد/ای مردم عالم...
ای حسین حسین جانم2
ای حسین حسین جان2
کارش از همان روز/تا به صبح محشر
هم امر ِ به معروف/هم نهی ِ ز مُنکر
بحر برکات است او/کشتی نجات است او/ای مردم عالم...
ای حسین حسین جانم2
ای حسین حسین جان2
در راه خدا و /اسلام و عقیده
در هجوم فتنه/شد سرش بریده
مثل لاله شد پرپر/مادرش زند بر سر/ای مردم عالم...
ای حسین حسین جانم2
ای حسین حسین جان2
بعد ِ او شده بر/عترتش جسارت
دختران ِ زهرا/می روند اسارت
زین مرثیه،واویلا/شمر و زینب کبری/ای مردم عالم
ای حسین حسین جانم2
ای حسین حسین جان2
✍️امیرعباسی
باویرایش
نوحۀ زنجیرزنی2
ذبیحُ العطشان، (قتیلُ العریان)2
(ای غریب کربلا مظلوم حسین جان)2
*هل من مُعینت، (دل پر شرر کرد)2
(قلب زینب را ز غم زیر و زبر کرد)2
*پرپر شدی چون، (لاله به صحرا)2
(خون جاری شد از جای بوسۀ زهرا)2
*در بین گودال، (با تو چه ها شد)2
(با لب ِ تشنه سرت از تن جدا شد)2
*هستی تو جان و (جانان زینب)2
(ای به نیزه قاری قرآن زینب)2
*در راه خدا، (ای سر بریده)2
(قامت خواهر تو شده خمیده)2
جواب ِ اشک ِ، (او ظالمانه)2
(داده شد با ضربه های تازیانه)2
✍️امیرعباسی
نوحۀ زنجیرزنی3
ای شهید راه ولا اباعبدالله
ای غریب کرب و بلا اباعبدالله
(جانم حسین جانم حسین ای حسین جانم)
ای بهشت اهل ولا کربلای تو
به قربان آن حرم با صفای تو
(جانم حسین جانم حسین ای حسین جانم)
لحظه به لحظه سر دهم از عشقت آوا
بابی انت و امی عزیز زهرا
(جانم حسین جانم حسین ای حسین جانم)
جان دادن در ره عشقت آرزوی من
(زنجیرزدن) برای تو آبروی من
(جانم حسین جانم حسین ای حسین جانم)
به یاد روضه های تو جان شده بر لب
زده به پای غم تو ناله ها زینب
(جانم حسین جانم حسین ای حسین جانم)
ای جسم پاره پاره ای، نور دو عینم
جوابم را بده آیا تویی حسینم
(جانم حسین جانم حسین ای حسین جانم)
✍️امیرعباسی
باویرایش
نوحۀ زنجیرزنی4
قبله ام باشد ماه روی تو ای حسین جان
لیلۀ قدرم تار موی تو ای حسین جان
منم طرفدارت ، دست علی یارت
خدا نگهدارت ، واویلا
حسین یابن الزهرا ، حسین یابن الزهرا
حسین یابن الزهرا ، حسین جان
******
یوسف زهرا سر بازارم می کشی تو
با وداع خود عاقبت من را می کشی تو
می بوسم رویت را ، هر تار مویت را
زیر گلویت را ، واویلا
حسین یابن الزهرا ، حسین یابن الزهرا
حسین یابن الزهرا ، حسین جان
******
قدری آهسته قدری آهسته ای دل آرا
تا بگیرم من بر سرت قرآن یابن الزهرا
بر مویت اسیرم ، دیگر از جان سیرم
من بی تو می میرم ، واویلا
حسین یابن الزهرا ، حسین یابن الزهرا
حسین یابن الزهرا ، حسین جان
******
دیده بگشا و خیمه هایت را کن نظاره
واکن از گوش دختران خود گوشواره
ای دین و ایمانم ، ای بهتر از جانم
بی تو نمی مانم ، واویلا
حسین یابن الزهرا ، حسین یابن الزهرا
حسین یابن الزهرا ، حسین جان
✍️سیدمحسن حسینی