بحر طویل از حرم تا گودال
(بندپنجم)
اگر پیرو میثاق خداوند نمیبود به یک حمله آن حجت دادار نمیماند به جا یک تن از آن لشکر خونخوار به تسلیم خدا ماند ز پیکار که آن قوم ستمکار به او حمله نمودند به شمشیر شرر بار، یکی زد به جبین سنگ و یکی بر جگرش نیزه یکی بر دهنش تیر و یکی فرق ورا کرد جدا از دم شمشیر، فلک آتش توفنده شد و سخت برافروخت، ملک بال و پرش سوخت، قدر ریخت به سر خاک و گریبان قضا چون جگر خواجه لولاک شد از پنجه غم چاک و رسولان همه فریاد کشیدند و به تن جامه دریدند و به دندان جگر از خشم گزیدند ندا از طرف خالق دادار شنیدند که ای عالم ایجاد همه هست خدا نقش زمین شد، سر پیغمبر و زهرا و علی باد سلامت که شد از عرصه زین نقش زمین شمس امامت به خدا وجه خدا در یم خون کرد اقامت همه صحراست پر از گرگ و زنند از همه سو بر بدنش جنگ یکی نیزه فرو کرده به قلب و دگری دامن خود کرده پر از سنگ سنان رفته فرو در گلو و راه نفس بسته بر او تنگ الا خیل ملایک نگذارید که زهرا برود جانب گودال و ببیند که حسینش زده چون بسمل بیبال پر و بال به پرواز درآمده ز لبهای به خون شسته خود روح دعا را.
بحر طویل از حرم تا گودال
(بندششم)
هوا تیره و تار است، زمین قله نار است، فلک صاعقهبار است و شده چشمه خورشید پر از دود و در آن وادی خون گم شده یک مرکب بیصاحب و فریاد زند زینب و بالای بلندی نگهش جانب میدان و در آن سور و در آن حال به تعجیل رود شمر ستمگر سوی گودال زده دامن خود بر کمر و در کف او خنجر و رودرروی او بر سر و بر سینهزنان فاطمه اطهر و جبریل امین و حسن و حیدر کرار، بیایید و بسوزید و بنالید و ببینید که با چکمه زند شمر ستمگر ز ره کینه بر آن سینه که انداخته گل از اثر بوسه پیغمبر اسلام، الا خیل ملک فوج رسل خویش به مقتل برسانید، که خنجر ز کف شمر ستمگر بستانید خدایا چه شده دمبهدم از جانب گودال رسد ناله «ای وای حسین وای حسینا» به خدا خون زده فواره از آن حنجر صدپاره و قاتل به سر دست گرفتهست سری را که شبیه است به پیغمبر و خونش چکد از حنجر رویش به روی مادر و چشمش به سوی خواهر گردیده عیان واقعه محشر و دیدند سر نیزه همه شمس ضحی را.
غلامرضا سازگار
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وامداران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بینوایی
در آن بحرید کاین عالم کف اوست
زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورتهای عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق
که اصل اصل اصل هر ضیایی
✍️جلالالدین محمد بلخی(مولوی)
مرثیۀ قتلگاه تا روز یازدهم
فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ، وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ،... لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات
پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند،و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند، از پسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند،... بر صورت ها سیلی مى زدند و بصداى بلندشیون میزدند، و از اوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،و به سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند،
وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،
درهمان حال شِمرِملعون برسینه مبارکت نشسته،
وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ،
وشمشیرخویش رابرگلـویت سیراب مینمود،
قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ ،
بادستى مَحاسنِ شریفت را درمُشت میفِشرد،
ذابِـحٌ لَک َ بِمُهَنَّدِهِ ،
(وبادست دیگر)باتیغِ کشیده شده، سراز بدنت جدامى کرد،
قَدْ سَکَنَتْ حَوآسُّک َ،
تمامِ اعضاوحواسّت ازحرکت ایستاد،
وَ خَفِیَتْ أَنْفاسُک َ ،
نَفَسهاىِ مبارکت درسینه پنهان شد ،
وَ رُفِـعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُک َ ،
وسرِمقدّست برنیزه بالارفت،
وَ سُبِىَ أَهْلُک َ کَالْعَبیدِ ،
اهل وعیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند،
وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ ، فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیّاتِ ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ، یُساقُونَ فِى الْبَراری وَالْفَلَواتِ ، أَیْدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَعْناقِ ، یُطافُ بِهِمْ فِى الاْسْواقِ...
و در غُل و زنجیر آهنین برفراز جهازِشتران دربند شدند، گرماى (آفتابِ) نیمروز چهره هاشان را مى سوزاند ، درصحراها وبیابانها کشیده میشدند، دستانشان به گَردَنها زنجیر شده، در میان بازارها گردانده میشدند...
📙بخشی از زیارت ناحیۀ مقدسه
شهادت امام سجاد(علیه السلام)
دریا به دیدۀ تر من گریه می کند
آتش ز سوز حنجر من گریه می کند
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
ریزد سرشک دیدۀ اکبر به نوک نی
اینجا به من برادر من گریه می کند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
رأس حسین بر همه سر می زند ولی
چون می رسد برابر من گریه می کند
ای اهل شام پای نکوبید بر زمین
کاینجا ستاده مادر من گریه می کند
تا روز حشر هر که به گُل می کند نگاه
بر لاله های پرپر من گریه می کند
زنهای شام هلهله و خنده می کنند
جایی که جدّ اطهر من گریه می کند
✍️غلامرضاسازگار
مدح و مرثیۀ امام سجاد(علیه السلام)
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچین خلوت تو با خدای تو
ای چشم آسمان و زمین مانده خیرهوار
بر شور و جذبههای تو در سجدههای تو
ای دیدن قتال غم انگیز کربلا
حُزنِ همیشه ساخته از ماجرای تو
یک روز بود واقعۀ کربلا، بلی
یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو
ای وارثِ پیمبر و حیدر که اختران
بر آفتاب فخر کنند از ولای تو
محراب را به وقت مناجات تو ، همه
افتاده لرزهها به تن از های های تو
ای یک نیای تو به نَسَب، مفخر عرب
وی محور عجم به حَسَب یک نیای تو
ای زینت تمامی پرهیزیان به زهد
وی زیور تمام دعاها، دعای تو
در مدح تو، ترانۀ توحید سردهد
هرچند نیست زمزمۀ من، سزای تو
✍️حسین منزوی
ای خدا را اسم اعظم یا علیّ بن الحسین
وی تنت روح مجسّم یا علیّ بن الحسین
ای دمیده از دمت روح خدایی از ازل
بر تن حوّا و آدم یا علیّ بن الحسین
ای مناجات شبت در آسمان بخشیده روح
بر تن عیسی بن مریم یا علیّ بن الحسین
صفحه صفحه سیر کردم در کلامت یافتم
مصحفی زآیات محکم یا علیّ بن الحسین
مصحف نورانیت تنها زبور اهل بیت
خود زصد داود اعلم یا علیّ بن الحسین
میتواند با دل مرده کند کار مسیح
هر که از مدحت زند دم یا علیّ بن الحسین
آسمان هشت مهری و مهِ سه آسمان
دُرّ سه، بی انتهایم یا علیّ بن الحسین
آدم و جنّ و ملک، حور و پری هر صبح و شام
مدحتت خوانند با هم یا علیّ بن الحسین
نجل مکّه، پور طاها، زاده ی سعی و صفا
جان کعبه قلب زمزم یا علیّ بن الحسین
گر دو عالم را به یک سائل ببخشی از کرم
پیش احسانت بود کم یا علیّ بن الحسین
آفرینش از همان آغاز سیرِ خویش را
کرده با ذکرت منظّم یا علیّ بن الحسین
جنّت رویت پر از گل بوسۀ خون خدا
باغ حسنت سبز و خرّم یا علیّ بن الحسین
بعد تسبیح الهی ذکر خلقت مدح توست
از زمین تا عرش اعظم یا علیّ بن الحسین
روح، خود را تا نسازد مُحرم میقات نور
نیست در کوی تو مُحرم یا علیّ بن الحسین
از ملک بگرفته تا جنّ و بشر تا وحش و طیر
سائل کوی تو، من هم یا علیّ بن الحسین
هشت فرزندت چو شخص حضرتت والامقام
خود چو آبائت مکرّم یا علیّ بن الحسین
دوست دارم تا زمین بوس غلامانت شوم
قد کنم چون آسمان خم یا علیّ بن الحسین
دوست دارم تا قیامت عمر گیرم از خدا
هر دم از مدحت زنم دم یا علیّ بن الحسین
دوست دارم ناقه ت در کوچه های شهر شام
پا گذارد روی چشمم یا علیّ بن الحسین
دوست دارم سیل سیل و بحر بحر و موج موج
بر تو ریزم اشگ ماتم یا علیّ بن الحسین
دوست دارم با سرشک دیده در بازار شام
خون زساق پات شویم یا علیّ بن الحسین
هیچکس نشنیده گردد بر جراحات بدن
حلقه ی زنجیر مرهم یا علیّ بن الحسین
هیچکس نشنیده شادیّ و دف و چنگ و رباب
دور توحید مجسّم یا علیّ بن الحسین
هیچکس نشنیده جای لاله بر مهمان کنند
خار و خاکستر فراهم یا علیّ بن الحسین
با که گویم شامیان آتش به فرقت ریختند
جای عرض خیر مقدم یا علیّ بن الحسین
با عزای تو مدینه گشت یکسر کربلا
تازه شد داغ محرّم یا علیّ بن الحسین
داغ هجده یوسفت بر لاله ی دل بس نبود
سوختی از آتش سَم یا علیّ بن الحسین
آنچه با تو در مسیر شام شد غیر از خدا
کس نمی داند مسلّم یا علیّ بن الحسین
✍️غلامرضاسازگار
نوحۀ امام سجاد(علیه السلام)
زهر کین عاقبت دادی از غصه نجاتم
من عزادار آن تشنۀ شط فراتم
روز و شب نوحه خوانم دیده گریان
پدرم کشته شد با کام عطشان
آه و واویلتا آه و واویلا
زخم هفتاد و دو غصه روی جگرم بود
بسته در پیش اهل حرم بال و پرم بود
بر سر ما زدند سنگ از روی بام
جگرم خون شده ، الشام الشام
آه و واویلتا آه و واویلا
ای خدا غم روی غم زده به دل شراره
بوریایی کفن شد به جسم پاره پاره
یاد دفنش شده سوز و گدازم
سر نبوده که رو به قبله سازم
آه و واویلتا آه و واویلا
✍️میثم مؤمنی نژاد
زمینه
من باغبانم اما
گلهایم از جفا سوخت
در بین خیمه ها سوخت واویلا
من حجت خدایم
که حرمتم شکستند
دستم ز کینه بستند واویلا
غربتم با اشک و خون شد تفسیر
دست و پایم بسته شد در زنجیر
من غریبم آه و واویلتا
با اذن من در عالم
گردد خورشید و افلاک
می روید لاله از خاک واویلا
اما باید ببینم
میخورد ظالمانه
ناموسم تازیانه واویلا
دیده ام با خاطری افسرده
کاروانی همه سیلی خورده
من غریبم آه و واویلتا
کی میرود ز یادم
بوسه بر جسم بی سر
دفن آن پاره پیکر واویلا
با بوریا شده جمع
آن زخم بی شماره
آن جسم پاره پاره واویلا
دیده ام با داغ بی اندازه
روی زخمش جای نعل تازه
من غریبم آه و واویلتا
✍️میثم مؤمنی نژاد