ای خدا را اسم اعظم یا علیّ بن الحسین
وی تنت روح مجسّم یا علیّ بن الحسین
ای دمیده از دمت روح خدایی از ازل
بر تن حوّا و آدم یا علیّ بن الحسین
ای مناجات شبت در آسمان بخشیده روح
بر تن عیسی بن مریم یا علیّ بن الحسین
صفحه صفحه سیر کردم در کلامت یافتم
مصحفی زآیات محکم یا علیّ بن الحسین
مصحف نورانیت تنها زبور اهل بیت
خود زصد داود اعلم یا علیّ بن الحسین
میتواند با دل مرده کند کار مسیح
هر که از مدحت زند دم یا علیّ بن الحسین
آسمان هشت مهری و مهِ سه آسمان
دُرّ سه، بی انتهایم یا علیّ بن الحسین
آدم و جنّ و ملک، حور و پری هر صبح و شام
مدحتت خوانند با هم یا علیّ بن الحسین
نجل مکّه، پور طاها، زاده ی سعی و صفا
جان کعبه قلب زمزم یا علیّ بن الحسین
گر دو عالم را به یک سائل ببخشی از کرم
پیش احسانت بود کم یا علیّ بن الحسین
آفرینش از همان آغاز سیرِ خویش را
کرده با ذکرت منظّم یا علیّ بن الحسین
جنّت رویت پر از گل بوسۀ خون خدا
باغ حسنت سبز و خرّم یا علیّ بن الحسین
بعد تسبیح الهی ذکر خلقت مدح توست
از زمین تا عرش اعظم یا علیّ بن الحسین
روح، خود را تا نسازد مُحرم میقات نور
نیست در کوی تو مُحرم یا علیّ بن الحسین
از ملک بگرفته تا جنّ و بشر تا وحش و طیر
سائل کوی تو، من هم یا علیّ بن الحسین
هشت فرزندت چو شخص حضرتت والامقام
خود چو آبائت مکرّم یا علیّ بن الحسین
دوست دارم تا زمین بوس غلامانت شوم
قد کنم چون آسمان خم یا علیّ بن الحسین
دوست دارم تا قیامت عمر گیرم از خدا
هر دم از مدحت زنم دم یا علیّ بن الحسین
دوست دارم ناقه ت در کوچه های شهر شام
پا گذارد روی چشمم یا علیّ بن الحسین
دوست دارم سیل سیل و بحر بحر و موج موج
بر تو ریزم اشگ ماتم یا علیّ بن الحسین
دوست دارم با سرشک دیده در بازار شام
خون زساق پات شویم یا علیّ بن الحسین
هیچکس نشنیده گردد بر جراحات بدن
حلقه ی زنجیر مرهم یا علیّ بن الحسین
هیچکس نشنیده شادیّ و دف و چنگ و رباب
دور توحید مجسّم یا علیّ بن الحسین
هیچکس نشنیده جای لاله بر مهمان کنند
خار و خاکستر فراهم یا علیّ بن الحسین
با که گویم شامیان آتش به فرقت ریختند
جای عرض خیر مقدم یا علیّ بن الحسین
با عزای تو مدینه گشت یکسر کربلا
تازه شد داغ محرّم یا علیّ بن الحسین
داغ هجده یوسفت بر لاله ی دل بس نبود
سوختی از آتش سَم یا علیّ بن الحسین
آنچه با تو در مسیر شام شد غیر از خدا
کس نمی داند مسلّم یا علیّ بن الحسین
✍️غلامرضاسازگار
نوحۀ امام سجاد(علیه السلام)
زهر کین عاقبت دادی از غصه نجاتم
من عزادار آن تشنۀ شط فراتم
روز و شب نوحه خوانم دیده گریان
پدرم کشته شد با کام عطشان
آه و واویلتا آه و واویلا
زخم هفتاد و دو غصه روی جگرم بود
بسته در پیش اهل حرم بال و پرم بود
بر سر ما زدند سنگ از روی بام
جگرم خون شده ، الشام الشام
آه و واویلتا آه و واویلا
ای خدا غم روی غم زده به دل شراره
بوریایی کفن شد به جسم پاره پاره
یاد دفنش شده سوز و گدازم
سر نبوده که رو به قبله سازم
آه و واویلتا آه و واویلا
✍️میثم مؤمنی نژاد
زمینه
من باغبانم اما
گلهایم از جفا سوخت
در بین خیمه ها سوخت واویلا
من حجت خدایم
که حرمتم شکستند
دستم ز کینه بستند واویلا
غربتم با اشک و خون شد تفسیر
دست و پایم بسته شد در زنجیر
من غریبم آه و واویلتا
با اذن من در عالم
گردد خورشید و افلاک
می روید لاله از خاک واویلا
اما باید ببینم
میخورد ظالمانه
ناموسم تازیانه واویلا
دیده ام با خاطری افسرده
کاروانی همه سیلی خورده
من غریبم آه و واویلتا
کی میرود ز یادم
بوسه بر جسم بی سر
دفن آن پاره پیکر واویلا
با بوریا شده جمع
آن زخم بی شماره
آن جسم پاره پاره واویلا
دیده ام با داغ بی اندازه
روی زخمش جای نعل تازه
من غریبم آه و واویلتا
✍️میثم مؤمنی نژاد
عهدنامۀ حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)
آفرینش را چو فتح الباب شد
نور احمد مهر عالم تاب شد
رُست از او نور امامان وفی
شد بُروج سیر آن نورِ صفی
پس برآمد نور پاک فاطمه
آن مبارک فاتحت را خاتمه
نور و ظلمت چون بهم آمد قرین
این از آن رنگی پذیرفت آن از این
پس ندا آمد زاوج کبریا
با گروه انبیا و اوصیا
کای گروه مُنهیانِ با شکوه
این سیه روئی که شوید زین وجوه؟
برنیامد این ندا را کس مُجیب
جز قتیل حق، حبیب بنُ الحبیب
آن خلیل حلم و ایوبِ بلا
نوح طوفان و حسین کربلا
گفت حق کای شافع خُرد و بزرگ
این شفاعت راست شرطی بس سُتُرگ
بایدت در راه دین ای مقتدا
کرد جان بهر گنهکاران فدا
شست از فرزند و مال و عز و جاه
دست تا باشی ضعیفان را پناه
تشنه لب باز آی بیرون از فرات
دِه هزاران خضر را آب حیات
منجی افتادگان در چَه توئی
خون بدست آور که ثارُ الله توئی
غرقه درخون با تن صدپاره باش
بر گناه مجرمان کفاره باش
کاین سیه روئی ز افراد بشر
می نشوید غیر آب چشم تر
گفت آنشاه سریرِ ارتضا
کانچه گفتی جمله را دارم رضا
ترک مال و ترک جان و ترک اهل
چون توئی جانان بسی سهل است سهل
من خود از خود نیستم زانِ توام
مر چه گوئی بنده فرمان توام
باده ام خونست و ساقی دست عشق
مست عشقم مست عشقم مست عشق
پس سپرد آنعهد ز آن بزم بلا
عاشقانه راند سوی کربلا
✍️نیرتبریزی
گلچین از 66بیت مثنوی
نیرتبریزی، محمدتقی، (1386). دیوان نیرتبریزی، با مقدمه،تصحیح و تعلیقات بهروز ثروتیان، تهران:بینالملل،ص51-49.
دلیل آنکه میگوییم امام حسین(علیه السلام) هزار و نُهصد، زخم و جراحت خورد چیست؟
⬅️اول اینکه جراحاتی که به امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا وارد شده است طبق روایات علامۀ مجلسی در بحارالانوار(ج10ص77) و شیخ عباس قمی در ترجمۀ نفس المهموم(ص451) تا هزار و نُهصد زخم نقل شده است. بعضی شنوندگان میگویند از کجا معلوم که این عدد صحیح باشد، آیا رفتهاند از روی بدن آن حضرت شمردهاند؟ آیا ممکن است هزار و نهصد زخم را در یک بدن شمرد؟
👈پاسخ میدهیم: همانطور که آن ده نفر رفتند و از ابن زیادِ ملعون، برای پایمالِ سم اسب نمودنِ بدن مطهر امام حسین(علیه السلام) جایزه طلب نمودند(بحار،ج10ص89) شاید هزار و نهصد ملعون نیز رفته باشند از ابن زیاد (لعنة الله علیه) طلب جایزه نموده باشند که تعداد زخمهایی که زدند به شمارۀ تعدادشان در تاریخ ثبت شده باشد.
وَ سَیَعلَمُ الذین ظَلموا اَیّ مُنقَلبٍ یَنقَلبون
الا لعنة الله علی الظالمین
شب جمعه
شب زیارتی
شب زیارتی است و حرم صفا دارد
دلم هوای سحرهای کربلا دارد
عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد
هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟!
نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد
تنِ به روی زمین مانده، دیدنش سخت است
سرِ به نیزه، خودش روضه ای جدا دارد
✍️محمد جواد شیرازی
گلچین ابیات
مناجات
الهی این من این جرم و خطایم
رهم دادی، مکن دیگر رهایم
بگیر از من مرا، اما نه از خود
بسوز اما مساز از خود جدایم
تو را گم کردم و خود گشتهام گم
صدایم کن صدایم کن صدایم
به من گفتند از اول عبد «هو» باش
چه باید کرد من عبد هوایم
تو آن ربی که با عبدت رفیقی
من آن خارم که با گل آشنایم
گنه کردم، نکردم شرم از تو
نمیدانم کجا رفته حیایم؟
خجالت میکشیدم بازگردم
تو گفتی باز هم سویت بیایم
نبودم عبد تا عبدم بخوانی
نگویم بندهام، گویم گدایم
سیه رویم مگر از لطف و رحمت
بشـویی بـا غبـار کربـلایـم
✍️غلامرضا سازگار
خسته ام خسته کسی هست امانم بدهد؟
بین طوفان گنه راه نشانم بدهد
هر که افتاد زمین دست به دامان کسی است
من آلوده حسین است که جانم بدهد
شب جمعه است دلم کرببلا می خواهد
فقط ارباب تواند که توانم بدهد
دل من تنگ ضریح است حرم می خواهم
کیست تا کعبه ی شش گوشه نشانم بدهد
بوی سیب حرمش در همه جا پیچیده
ناله ی مادر او سوز و فغانم بدهد
مادرش گفت بنیَّ ذبحوکَ سحقوک
ناله اش شعله بر این سوز نهانم بدهد
پسرم تشنه تو را ذبح عظیمت کردند
داغ تو رعشه بر این قد کمانم بدهد
✍️مجتبی قاسمی
روح من سخت زمینگیر شده، کاری کن
از هوس بسته به زنجیر شده، کاری کن
پای طولِ اَملم توبه نکردم عمری
دل من از گنهم پیر شده، کاری کن
بس که دستم جلوی غیر دراز است، دلم
غافل از منشأ تأثیر شده، کاری کن
فکر تنهایی قبرم به سرم افتاده
مهربانا چه کنم؟! دیر شده، کاری کن
سال ها دوری از یوسف زهرا سخت است
دوری اش بغض گلوگیر شده، کاری کن
دل، گرفتار علی هست و خمار نجفش
زود با این دلِ تسخیر شده کاری کن
شب جمعه است، اجازه بده با گریه دلم
بشود طیب و تطهیر شده، کاری کن
ناله زد زینب کبری چه کنم یا جداه؟!
روضه هایت همه تفسیر شده، کاری کن
یاعلی... رفته ام از حال، ببین که پسرت
دفن در نیزه و شمشیر شده، کاری کن
آه، یا فاطمه... با خنجر کُندش قاتل
سوی گودال سرازیر شده، کاری کن
✍️محمد جواد شیرازی
بیچاره دلی که به محبت نتپیده است
یا در ره معشوق مشقت نخریده است
بیچاره کسی که شب جمعه شده اما
از گوشۀ چشمش نم غربت نچکیده است
"ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است"
خوشبخت کسی شد که به شکرانۀ این عشق
دامان حیا... پردۀ عصمت ندریده است
بگذار گدایت بشود کرب و بلایی
تا پیش همه باز خجالت نکشیده است
بنگر تو به زینب که پس از رفتنت آقا
قدّش ز غریبی و اسارت چه خمیده است
✍️محمد جواد شیرازی
گلچین ابیات