eitaa logo
شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
224 دنبال‌کننده
167 عکس
20 ویدیو
0 فایل
خالقین کلمات نمی میرند♥️ @ms_asadyan
مشاهده در ایتا
دانلود
حافظا تکیه بر ایّام چو سهو است و خطا من چرا عِشرتِ امروز به فردا فکنم
خبر بد اینکه: "هيچ چيز هميشگى نيست..." خبر خوب اینکه: "هيچ چيز هميشگى نيست..."
هدایت شده از فریضه
38.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ تیزر اولین نشست «فریضه» • گردهمایی شاعران انقلابی مشهد • مورخ دهم آبان‌ماه ۱۴۰۳ 📌 نشست شاعران انقلاب مشهد @farizeh_ir
دست هایت آنقدر ناتوان شدند که زندگی لغزید از بین انگشتانت و افتاد درست وسط دهان مرگ و یکباره تمام شد تمام مهربانی هایت ، تمام دردهایت که دیگر قرص ها هم زورشان به آنها نمی رسید خیالمان راحت شد که پایت تیر نمی کشد و سینه ات گر نمی گیرد اما غافل بودیم که قرار است هر لحظه دلتنگی تیر بکشد در وجودمان و تا مغز استخوانمان برود سینه مان گر بگیرد از نبودنت و راهی نداشته باشیم غافل بودیم که این تازه آغاز راه است و قرار است دنیا به ما سخت، سخت بگیرد و ما یکباره آنقدر بزرگ شویم که بتوانیم طاقت بیاوریم جای خالی ات را حالا هیچ جای دنیا امن نیست بغض های نا نجیب گلویم را به قصد کشت می فشارند گریه ام می اید اما به رویم نمیاورم که کم اورده ام از نبودنت که از قوی بودن خسته ام بدون تو دنیا جای ترسناکی ست اما دلم نمی اید برایت از درد این روزها بگویم من هنوز هم با دعای تو قدرت میگیرم برایم دعا کن بابا😭 به فاتحه ای مهمانش کنید .
به یاد خاطره تلخ ۱۶ آبان۱۳۹۸ که هر روز تکرار میشود ..... گرفته کنج اتاقت دلش برای تو حتما چقدر واژه ندارم برای از تو نوشتن دو چشم روشن عاشق که مانده روی نگاهت دو شمع مشکی غمگین کنار عکس تو روشن هوای خانه پر از عطر دستهای دعایت هوای کوچه پر از لحظه های باتو نبودن هنوز باتو نفس میکشم به لهجه ی باران و تازه شعله کشیده است خاطرات تو در من چگونه بعد تو با این هجوم غصه بسازم چگونه انس نگیرم به گریه های مطنطن.
آیین پایانی جشنواره شعر و داستان دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان 22آبان1403
هنوز داغ کهنه ای مرا به خانه میکشد هنوز شعله های فتنه ای زبانه میکشد هنوز صورت کبودِ در کسوف کاملت مرا به لحظه های درد تازیانه میکشد   ببین چگونه خواهرم پس از تو بی نوازشت به روی گیسوی غمش به بغض شانه میکشد سکوت کرده شهر  در جواب بی عدالتی غمت مرا به کوچه ها به این بهانه میکشد میان قحطی سحر ببین که آفتاب را به روی دوش ، آسمان چرا شبانه میکشد؟ صدای هق هقی مرا به سمت چاه میبرد پدر چگونه غربت تورا به شانه میکشد پس از گذشت سالها کسی درست مثل تو میان قتلگاه آه مادرانه می کشد
به من اجازه بده مادرت صدا بزنم به هر چه غیر تو اینبار پشت پا بزنم به من اجازه بده سر به زانویت هرشب و یا به دامن تودست التجا بزنم به دورچادر تو دائم الطواف شوم به اشتیاق دم از مروه و صفا بزنم بغل کنم به تبسم ضریح یادت را به گریه های شبم رنگی از دعا بزنم به شوق مهر تو یک عمر دختری کنم و شمیم عاطفه ات را به یاس ها بزنم برای غربت تو بی بهانه گریه کنم به کوچه های دلم پرچم عزا بزنم به من اجازه بده بین بغض فاطمیه سری به روضه ی جانسوز کربلا بزنم .
از این زاویه این همان است😎
آستانه مبارکه حضرت یحیی بن موسی بن جعفر
‌ به ‌نور ‌بیا؛ وگرنه ‌تاریکی‌ تو را لمس‌ خواهد‌ کرد...!!
فرقی نمی کند  امروز هم  ما هر چه بوده ایم، همانیم. ما باز می توانیم هر روز ناگهان متولد شویم، ما  همزاد عاشقان جهانیم.
باید پناه داد در این سینه جای عشق گنجشک های خسته ی بی آشیانه را
26.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زینب مرور میکند این داغ کهنه را در لحظه ی بریدن دل از برادرش 😭😭😭😭
ابری کبود گوشه ای از آسمان نشست دردی به جان مزرعه هوهو کنان نشست بازار گرم وسبز درختان کساد شد غم در دل شکسته هر باغبان نشست فصل شکوه خرمن‌گندم گذشته است لبخند داس بر تن  گل بی امان نشست در گیر و دار زردی پاییز با غرور امید بین خاک و علف ناگهان نشست باران گرفت و فرصت جولان به غنچه داد بر روی دشت جلوه ی رنگین کمان نشست صبح سلام سردی آبان بخیر شد بوی بهار در ریه های خزان نشست بر قامت زمین پر از اخم روزگار پیراهن قشنگ گل ارغوان نشست کام تمام شهر پر از شهد شوق شد لبخند روی چهره ی پیر و جوان نشست حالا سبد سبد گل دیدار و خاطره در دامن صمیمیت دختران نشست گرم است روح خانه در این روزهای سرد وقتی صدای شادی مادر در آن نشست_ تا از تن پدر بتکاند غبار را آمد کنار خستگی اش مهربان نشست یک سینی محبت و یک‌چای تازه دم آرامشی که در دل او بی گمان نشست تا پهن کرد بقچه گلدار عشق را در خانه عطر ناب گل زعفران نشست
‏خودت را بساز تا آدم امنی شوی، برای روزهایی که نمی‌شود به کسی پناه برد https://eitaa.com/sher_zad
حماقت بزرگی است که آدمی، به منظور برنده شدن در بیرون، در درون ببازد... 🫡
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم 🖤🖤🖤 سخت است روح خانه ات بیمار باشد غم های عالم بر دلت آوار باشد سخت است با دستان بسته پیش چشمت ریحانه ات بین در و دیوار باشد آتش بسوزاند پر پروانه ات را نیلوفر باغ نبی تب دار باشد ایکاش امشب وقت بر گشتن به خانه زهرا کنار فضه گرم کار باشد ایکاش جای آرزوی مرگ امشب روی لبش الجار ثم الدار باشد امشب نمازش را بخواند ایستاده حتی خدا همپای او بیدار باشد آرامش این شهر در دست قنوت اوست نفرین نباید پاسخ مسمار باشد افسوس تقدیر علی تنها شدن بود باید پس از این گریه در تکرار باشد وقتی کسی هم صحبت یک آسمان نیست یک چاه باید محرم اسرار باشد
🟧🟥🟧🟥 ❇️ فراخوان شرکت در جشنواره ملی شعر و نماهنگ «مژده وصل» دانشگاه آزاد اسلامی استان خراسان رضوی 🔻محورهای جشنواره: 🔸زیارت جامعه کبیره 🔸غیبت و ظهور امام زمان(عج) 🔸سیره حکومتی امام زمان(عج) 🔸انتظار و ویژگی‌های منتظران 🔸نگرش مهدوی و موعودباوری در ادیان و مذاهب 🔻قالب های آثار: 🔸شعر و تصنیف 🔸قطعه ادبی و دلنوشته 🔸نماهنگ و پادکست 🔹مهلت ارسال آثار: اول دی ماه 1403 🔹تارنمای شرکت در جشنواره و ارسال آثار: emamat.iau.ir 🔻دبیرخانه جشنواره: 05136630248 09153129008 🔻پاسخگویی مجازی در پیام رسان ایتا: @azmoon63 🔻کانال اطلاع رسانی جشنواره: https://eitaa.com/mozhde_vasl ستاد برگزاری جشنواره ملی شعر و نماهنگ «مژده وصل» دانشگاه آزاد اسلامی خراسان رضوی
بده به باغچه ها لذت بهار شدن را به چشم پنجره ها غرق انتظار شدن را به ابرهای پر از بغض سرد فرصت باران به سنگ ها بچشان شوق آبشار شدن را به شاخه های دلم هی جوانه پشت جوانه به ریشه های تنم با غمت دچار شدن را به گونه های پر از زخم‌گریه گوشه ی چشمی به واژه های پر از مهر تو قطار شدن را به کوله بار زمین یک بغل شکوفه و بردار تو از غرور زمانه جریحه دار شدن را بریز در رگ هر روزمان شراب طهوری بگیر از سر هر ذره ای خمارشدن را که کوچه کوچه ببندیم ریسه های دعارا و لحظه لحظه بخواهیم بی قرار شدن را خدا کند که نمیرم و باغرور ببینم که در رکاب تو یک لحظه مهزیار شدن را
ما به نظم تو خطایی نگرفتیم ای شعر! تو هم آداب پریشانی ما را بپذیر - فاضل نظری
هوا ،هوای زمستان چشم های تو بود ...
هرچند خسته ایم از این روزهای سرد یلدا بهانه ایست که دلگرممان کند