eitaa logo
شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
225 دنبال‌کننده
174 عکس
20 ویدیو
0 فایل
خالقین کلمات نمی میرند♥️ @ms_asadyan
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خوبان پارسی‌گو
خوبان پارسی‌گو بخشندگان عمرند 📍@khobaneparsigoo
جشنواره ملی شعر و نماهنگ مژده وصل تا پایان دی‌ اثر می‌پذیرد 👇 https://ana.ir/fa/news/947772 @mozhde_vasl
ما خسته ایم خسته از امتحانات الهی و غیر الهی🤕😀
من و جام می و معشوق الباقی اضافات است.😬
نمک گیر خودت کردی اگرچه آب دریا را به دستت میکنی تقسیم با ما نان و خرما را گشوده گوشه ی چشمت گره های دو دنیا را که هر چه کورتر بهتر تو وا کردی گره ها را حبیب جان دل های پر از امیدواری ها چراغ روشن دلتنگی شب زنده داری ها شده چشم رجب روشن از انوار دو عین تو جهانی ریزه خوار سفره ی نان جوین تو کریمان خاک روب صحن و فرش کاظمین تو که هر کس را که مدیونیم باشد زیر دین تو که نامت هرکجا بردیم سائل می‌شود پیدا کلید ذکرها ...حل المسائل می‌شود پیدا گشوده دست هایت سفره های روزی دل را چه شیرین می‌کند حل ...بردن نام تو مشکل را به این در بسته امید آن که خواهد رزق کامل را به دنبال تو می‌گردد دلش منزل به منزل را شلوغی دل بی تاب ها در صحن معلوم است ولی حاجت روایی با کریمان امر محتوم است رضا بخشنده و ابن الرضا بخشنده تر باشد ولی شوق زیارت هم پسر را هم پدر باشد که( کلٌّ نورُ واحد)ها ازین هم بیشتر باشد به هر صحنی گذارم پای آنجا چشم تر باشد قسم دادیم بر جان جوادش حق صحبت را پسر شد واسط فیض و روا کردند حاجت را امام بهترین شب از شب حاجت روایی ها دو بال روشن دل در شبستان رهایی ها مضیف ات خاطرات کاظمین و قند و چایی ها شفا بخش تمام دردها و بی دوایی ها دخیل یا جواد العالمت بستیم محفل را به این سائل نوازی ها روا کن کار این دل را @aboajor
ارغوان شاخه‌ی همخونِ جدا مانده‌ی من آسمانِ تو چه رنگ است امروز...؟ هوشنگ ابتهاج☘️
مولانا شمس را گفت: چه شد که به آرامش رسیدی؟ شمس پاسخ داد که وعده برا این شد که خودم را آرام کنم نه جهان اطرافم را. معجزه شد، جهان اطرافم نیز آرام گشت... ☘️ ما نیز چنین کنیم🙂 https://eitaa.com/sher_zad
قلم به اذن تو برداشتم که چاره کنم غم مدام دلم را و استخاره کنم نگاه سمت نجف ، سمت تو دوباره کنم به جلوه های نگاهت کمی اشاره کنم تویی که خلقت کون و مکان به خاطر توست تویی که حضرت باران همیشه زایر توست سروده است تو را از ازل خداوندت بهشت بوده از آغاز آرزومندت انیس فاطمه بوده است عطر لبخندت که سروران بهشتند هر دو فرزندت به حسن خلق یکی فوق مختصات بشر یکی چراغ ره و کشتی نجات بشر به پیش پای تو دریا چو قطره بیتاب است سحر به شوق وصالت همیشه بی  خواب است عطش کنار تو معنای روشن آب است کسی که مهر تودارد ز عشق سیراب است طواف کرده تو را کعبه با شعف هر شب به شوق میبردم خواب تا نجف هر شب نسیم مست هوای معطر تن توست و ماه اگر بدرخشد زچشم روشن توست هنوز دست یتیم جهان به دامن توست زبان هر قلمی الکن از سرودن توست جهان بخاطر روی تو افریده شده از عشق توست که در روح ما دمیده شده نیافریده خدا چون تو در جهان شاهی برای امر خلافت چقدر دلخواهی نبوده غیر رهت مستقیم تر راهی تویی که همدم و همراز خلوت چاهی گلوی چاه پر است از صدای گریه ی تو کسی نبوده چو شب آشنای گریه ی تو سحر به شوق تو سر می زند به خانه صبح گرفته از تو فقط آسمان نشانه صبح از ان زمان که تو رفتی از اشیانه صبح چقدر غصه نشاندی به روی شانه صبح بلند شو که یتیمان‌کوفه بی پدرند برای دیدن تو تا همیشه پشت درند هنوز بغض تو در گوش کهکشان جاریست ودرد های تو در سینه زمان جاریست هنوز نام  تو در متن هر اذان جاریست صدای گرم تو در قلب شیعیان جاریست هماره وصف تو را مصحف مبین گفته خدا زخلقت تو بر خود افرین گفته میلاد حضرت امیرالمومنین مبارک🎉🎉🎉 https://eitaa.com/sher_zad
جهنم است بدون تو خانه ام وقتی صدای گرم تو موسیقی جهانم نیست بهار می رسد اما حضور چشمانت میان سینه ی غمگین داستانم نیست تمام مردم این شهر مهربان هستند ولی شبیه تو در شهر مهربانم نیست هنوز نام تو را من به گریه می‌خوانم هنوز جز نفس آه بر زبانم نیست مرا ببخش که در جشن مهربانی تو به جز همین غزل خسته در توانم نیست برای شادی روحش صلواتی هدیه کنید لطفا😔🖤🖤🖤
برای پدران آسمانی تمام عمر دستت صرف شادی شد دست‌های تو مهربان بودند یکی بیشتر از دیگری و چهره‌ات مثل وقتی که گلدانی را آب می‌دهند زیبا بود مرگ با چهر‌ه‌ات چکار کرده با سینه‌ات که جای بازی من بود دیده می‌شدی چون ماه کوچه و بازار دیده می‌شدی چون شاخه‌ای که از آب بیرون می‌زند در تو انگار چیزی بود که برق می‌زد می‌دانستم می‌دانستم این بهار که بیاید تو را چشم خواهند زد پدرم برای تو چه بگویم بگویم زخمم آن‌قدر عمیق شده که می‌توان در آن درختی کاشت؟ بگویم غمینگم و مرگ کاری نمی‌کند دستت را بر شانه‌ام بگذار و مرگ را متوقف کن دارم می‌روم دارم نامم را از دهان دنیا خالی می‌کنم... https://eitaa.com/sher_zad
هدایت شده از فاضل نظری
« " اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است؛ جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن ! " » - فاضل نظری
پلکی به هم بزن تو به این شعر جان بده اندوه خواهرانه ی خود را نشان بده با گریه های روشن چشمت رسول غم هفتادو دو ستاره به این کهکشان بده از چشمه محبت دستت کمی امید به ضجه های العطش کودکان بده بر نیزه میبرند سر ماه را به شوق این قصه را به روی لب روضه خوان بده از درد واژه های تو خون چکه میکند برخیز و باز کاخ ستم را تکان بده حالا قیامت است که در خطبه ات به پاست حالا به دشمنان پشیمان امان بده پشت زمین شکسته از این سوگواره ها میسوزد آفتاب زداغ ستاره ها وقتی گلوی باغ پر از زخم خنجر است حال و هوای ثانیه ها گریه اور است میجوشد از زبان تو مرثیه های درد زیبایی نگاه تو اما مصور است صبر از نگاه نافذ تو زاده میشود اما خروش زینبی ات ارث حیدر است باغ حیا حقیقت مستور کوه صبر دختر همیشه آینه روی مادر است از خاطرات کوچه نه! بگذار بگذریم کرببلا ادامه ی غمنامه ی در است در تنگنای فتنه سکوت برادرت در خطبه های اشک تو یک داغ دیگر است زخم عمیق کرببلا روی شانه ات روی دلت قصیده ی گلهای پرپر است با دست بسته ات به اسارت کشیده ای تیغ زبان برنده تر از تیغ خنجر است تکبیر را اگر چه که با دست بسته خواند زینب نماز آخر خود را نشسته خواند