eitaa logo
شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
224 دنبال‌کننده
175 عکس
20 ویدیو
0 فایل
خالقین کلمات نمی میرند♥️ @ms_asadyan
مشاهده در ایتا
دانلود
مولانا شمس را گفت: چه شد که به آرامش رسیدی؟ شمس پاسخ داد که وعده برا این شد که خودم را آرام کنم نه جهان اطرافم را. معجزه شد، جهان اطرافم نیز آرام گشت... ☘️ ما نیز چنین کنیم🙂 https://eitaa.com/sher_zad
قلم به اذن تو برداشتم که چاره کنم غم مدام دلم را و استخاره کنم نگاه سمت نجف ، سمت تو دوباره کنم به جلوه های نگاهت کمی اشاره کنم تویی که خلقت کون و مکان به خاطر توست تویی که حضرت باران همیشه زایر توست سروده است تو را از ازل خداوندت بهشت بوده از آغاز آرزومندت انیس فاطمه بوده است عطر لبخندت که سروران بهشتند هر دو فرزندت به حسن خلق یکی فوق مختصات بشر یکی چراغ ره و کشتی نجات بشر به پیش پای تو دریا چو قطره بیتاب است سحر به شوق وصالت همیشه بی  خواب است عطش کنار تو معنای روشن آب است کسی که مهر تودارد ز عشق سیراب است طواف کرده تو را کعبه با شعف هر شب به شوق میبردم خواب تا نجف هر شب نسیم مست هوای معطر تن توست و ماه اگر بدرخشد زچشم روشن توست هنوز دست یتیم جهان به دامن توست زبان هر قلمی الکن از سرودن توست جهان بخاطر روی تو افریده شده از عشق توست که در روح ما دمیده شده نیافریده خدا چون تو در جهان شاهی برای امر خلافت چقدر دلخواهی نبوده غیر رهت مستقیم تر راهی تویی که همدم و همراز خلوت چاهی گلوی چاه پر است از صدای گریه ی تو کسی نبوده چو شب آشنای گریه ی تو سحر به شوق تو سر می زند به خانه صبح گرفته از تو فقط آسمان نشانه صبح از ان زمان که تو رفتی از اشیانه صبح چقدر غصه نشاندی به روی شانه صبح بلند شو که یتیمان‌کوفه بی پدرند برای دیدن تو تا همیشه پشت درند هنوز بغض تو در گوش کهکشان جاریست ودرد های تو در سینه زمان جاریست هنوز نام  تو در متن هر اذان جاریست صدای گرم تو در قلب شیعیان جاریست هماره وصف تو را مصحف مبین گفته خدا زخلقت تو بر خود افرین گفته میلاد حضرت امیرالمومنین مبارک🎉🎉🎉 https://eitaa.com/sher_zad
جهنم است بدون تو خانه ام وقتی صدای گرم تو موسیقی جهانم نیست بهار می رسد اما حضور چشمانت میان سینه ی غمگین داستانم نیست تمام مردم این شهر مهربان هستند ولی شبیه تو در شهر مهربانم نیست هنوز نام تو را من به گریه می‌خوانم هنوز جز نفس آه بر زبانم نیست مرا ببخش که در جشن مهربانی تو به جز همین غزل خسته در توانم نیست برای شادی روحش صلواتی هدیه کنید لطفا😔🖤🖤🖤
برای پدران آسمانی تمام عمر دستت صرف شادی شد دست‌های تو مهربان بودند یکی بیشتر از دیگری و چهره‌ات مثل وقتی که گلدانی را آب می‌دهند زیبا بود مرگ با چهر‌ه‌ات چکار کرده با سینه‌ات که جای بازی من بود دیده می‌شدی چون ماه کوچه و بازار دیده می‌شدی چون شاخه‌ای که از آب بیرون می‌زند در تو انگار چیزی بود که برق می‌زد می‌دانستم می‌دانستم این بهار که بیاید تو را چشم خواهند زد پدرم برای تو چه بگویم بگویم زخمم آن‌قدر عمیق شده که می‌توان در آن درختی کاشت؟ بگویم غمینگم و مرگ کاری نمی‌کند دستت را بر شانه‌ام بگذار و مرگ را متوقف کن دارم می‌روم دارم نامم را از دهان دنیا خالی می‌کنم... https://eitaa.com/sher_zad
هدایت شده از فاضل نظری
« " اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است؛ جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن ! " » - فاضل نظری
پلکی به هم بزن تو به این شعر جان بده اندوه خواهرانه ی خود را نشان بده با گریه های روشن چشمت رسول غم هفتادو دو ستاره به این کهکشان بده از چشمه محبت دستت کمی امید به ضجه های العطش کودکان بده بر نیزه میبرند سر ماه را به شوق این قصه را به روی لب روضه خوان بده از درد واژه های تو خون چکه میکند برخیز و باز کاخ ستم را تکان بده حالا قیامت است که در خطبه ات به پاست حالا به دشمنان پشیمان امان بده پشت زمین شکسته از این سوگواره ها میسوزد آفتاب زداغ ستاره ها وقتی گلوی باغ پر از زخم خنجر است حال و هوای ثانیه ها گریه اور است میجوشد از زبان تو مرثیه های درد زیبایی نگاه تو اما مصور است صبر از نگاه نافذ تو زاده میشود اما خروش زینبی ات ارث حیدر است باغ حیا حقیقت مستور کوه صبر دختر همیشه آینه روی مادر است از خاطرات کوچه نه! بگذار بگذریم کرببلا ادامه ی غمنامه ی در است در تنگنای فتنه سکوت برادرت در خطبه های اشک تو یک داغ دیگر است زخم عمیق کرببلا روی شانه ات روی دلت قصیده ی گلهای پرپر است با دست بسته ات به اسارت کشیده ای تیغ زبان برنده تر از تیغ خنجر است تکبیر را اگر چه که با دست بسته خواند زینب نماز آخر خود را نشسته خواند
هدایت شده از " ققنوس". مرضیه موفق
عصر شعر ویژه بعثت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله سه‌شنبه ۸ بهمن(هم زمان با عید بزرگ مبعث) ساعت ۳ عصر مکان: سه راه ادبیات، جهاد دانشگاهی، سالن فردوسی ✅شرکت برای عموم خانم‌ها و آقایان آزاد است.
☘️☘️عید بزرگ مبعث مبارک☘️☘️ نسیم نام محمد وزید در ملکوت ونور آمد و بارید در دل برهوت جهان به فصل جدیدی پر از شکوفه نشست بهار بودن او ریشه داشت در لاهوت خدا دمید در او روح‌کبریایی را به یمن آیه ی لولاک هست شد ناسوت بعید نیست که آدم به شوق دیدن او دل از بهشت برید و به خاک کرد هبوط دم محمدی اش زنده میکند مارا مسیح مانده از آیات روشنش مبهوت گره ز رنج بشر واکند به معجزه؟نه! به سجده های خشوع و به دست های قنوت پیام آور توحید و منجی انسان امین قافله ی وحی و پیک صلح و سکوت به وصف او همه سعی و صفای من باطل از ابتدا همه ی واژه های من باطل شروع میکنم این شعر را دوباره و بعد مدد بگیرم از آن چهارده ستاره و بعد شروع میکنم از ابتدا به اذن خدا به وصف مصحف روی تو شرح اعطینا به روی مأذنه نامت ترانه ی خوبیست چقدر صوت اذان عاشقانه ی خوبیست چکید از گل لبهای تو گلاب بهشت نگاه روشن تو شرح آفتاب بهشت دخیل نام تو بوده ست آسمان حجاز تو با تبسم هر صبح میکنی اعجاز گرفته بوی خدا مکه از دم نابت حرا نشسته در آغوش کوه بی تابت به دور کعبه نامت علی طواف کند به شوق هر شب قدر تو اعتکاف کند نگاه فاطمه معراج هر سپیده دمت امید قلب تو و التیام بغض و غمت به عمق جان من از جام خود شراب بریز درون سینه ی من واژه های ناب بریز منم که تشنه ی یک جرعه از می حسنم دخیل نام حسین و کسای پنج تنم .