eitaa logo
شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
225 دنبال‌کننده
171 عکس
20 ویدیو
0 فایل
خالقین کلمات نمی میرند♥️ @ms_asadyan
مشاهده در ایتا
دانلود
ای عشق! سیلاب‌هایت را بفرست تا در نبردی احساسی غرق شویم هوا مساعد است و خورشید، سلاحمان را تیز می‌کند! ای عشق! در جنگ با تو جز شکست، هدفی نداریم! پیروز باش که تنها تو برنده‌ای ای پیروزمند و سرود ستایش را از قربانیانت بشنو پیروز باش ای عشق و به آغوشِ ما شکست خوردگان بازگرد!
هوا هوای زمستان چشمهای تو بود حواس پنجره پرت برو بیای توبود اگر چه آینه دلتنگ عشوه هایت نیست بهانه گیری گلدان ولی برای تو بود چقدر دل نبریدیم از هم آهسته چقدر طاقت من طاق ماجرای تو بود  ببند روسری ام را که موی مشکی من اسیر وسوسه ی لمس دستهای تو بود کنار هر غزل از منزوی که میخواندم خیال خام من ساده مبتلای تو بود بخو ان دوباره برایم که  خوب میفهمم تب مدام غمی را که در صدای تو بود
به سر بستم اگر با شوق سربند شهیدان را به سر هم میدهم در پای باورهایشان جان را گرفتم دست های بیعتم را سمت مظلومان که حتی مرگ هم از من نگیرد عهد و پیمان را چه باک از گرگ های تشنه خون همچو اسراییل شهادت بیشتر کرده ست مردان رجز خوان را بگو بیرون کند این فکرهای خام را از سر که این آشوب ها خالی نخواهد کرد میدان را بخوان منظومه های تلخ هر روز فلسطین یا بیاور پیش چشمت باز هم اندوه لبنان را برای گریه ی بیروت مرهم باش بی پروا کمی آرام کن بغض بلندی های جولان را به پا خیز ای مسلمان شعله های خشم را بردار بسوزان ریشه های سست جنگل های عصیان را رسیده لحظه ی فتح الفتوح لشکر سجیل که اینجا آه مظلومان به پا کرده ست طوفان را شب اندوه طی خواهد شد و در صبح آزادی به نیکی باز خواهد برد دنیا نام ایران را.
اگر از تو درباره‌ی غزه پرسیدند... بگو به آنها در آنجا شهیدی است که شهیدی آن را حمل می‌کند و شهیدی از وی عکس می‌گیرد و شهیدی او را بدرقه می‌کند و شهیدی بر وی نماز می‌خواند
آن‌چه را عاشقانه دوست می‌داری، بیاب، و بگذار تو را بکُشد. بگذار خالی‌ات کند، از هرچه هستی. بگذار بر شانه‌هایت بچسبد، سنگینت کند، به سوی یک پوچی تدریجی. بگذار بکشدت و باقیمانده‌ات را ببلعد. زیرا هر چیزی تو را خواهد کشت، دیر یا زود. اما چه بهتر که آن‌چه دوست می‌داری، بکشدت. بوکوفسکی
انسان‌ها آفریده شده اند که به آنها عشق ورزیده شود و اشیا ساخته شده‌اند که مورد استفاده قرار بگیرند؛ دلیل آشفتگی‌های دنیا این است که به اشیا عشق ورزیده می‌شود و انسان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند.
اى لحظات‌ خوش كه هنوز از راه نرسیده‌اید، آيا نمی‌شود راه كوتاه‌ترى در پیش بگیرید؟ قبل‌ از اینكه دل‌هایمان فرتوت شوند؟
نیازی به دارو نیست! ما مردمانی خوشبخت هستیم؛ تک تک درد هایمان با دردی دیگر به فراموشی سپرده میشود.
مولا❤️ مگر که باز رُخت از پسِ نقاب در آمد؟ و یا که‌ دمیدست و آفتاب در آمد؟
از پنجره به پیاده‌رویِ مملو از جمعیّت نگاه کرد. گفت: می‌بینی؟ لباس‌هایی هستند که راه می‌روند، دروغ می‌گویند، عاشق می‌شوند، می‌میرند. کمتر لباسی آن بیرون است که درونش انسان وجود داشته باشد! به‌راستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است.🤔 از کتاب اثر
هم عکس تمام قد گرفتیم از مرگ هم فیلم مستند گرفتیم از مرگ مردیم و شناسنامه مان باطل شد ما بالاخره سند گرفتیم از مرگ @robaiiyat_takbait
ما اینجاییم🙂😊
خورشید، هر روز صبح به خاطر زنده بودن من و تو طلوع میکند. هرگز منتظر فردای خیالی نباش. صبحتون زیبا
حافظا تکیه بر ایّام چو سهو است و خطا من چرا عِشرتِ امروز به فردا فکنم
خبر بد اینکه: "هيچ چيز هميشگى نيست..." خبر خوب اینکه: "هيچ چيز هميشگى نيست..."
هدایت شده از فریضه
38.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ تیزر اولین نشست «فریضه» • گردهمایی شاعران انقلابی مشهد • مورخ دهم آبان‌ماه ۱۴۰۳ 📌 نشست شاعران انقلاب مشهد @farizeh_ir
دست هایت آنقدر ناتوان شدند که زندگی لغزید از بین انگشتانت و افتاد درست وسط دهان مرگ و یکباره تمام شد تمام مهربانی هایت ، تمام دردهایت که دیگر قرص ها هم زورشان به آنها نمی رسید خیالمان راحت شد که پایت تیر نمی کشد و سینه ات گر نمی گیرد اما غافل بودیم که قرار است هر لحظه دلتنگی تیر بکشد در وجودمان و تا مغز استخوانمان برود سینه مان گر بگیرد از نبودنت و راهی نداشته باشیم غافل بودیم که این تازه آغاز راه است و قرار است دنیا به ما سخت، سخت بگیرد و ما یکباره آنقدر بزرگ شویم که بتوانیم طاقت بیاوریم جای خالی ات را حالا هیچ جای دنیا امن نیست بغض های نا نجیب گلویم را به قصد کشت می فشارند گریه ام می اید اما به رویم نمیاورم که کم اورده ام از نبودنت که از قوی بودن خسته ام بدون تو دنیا جای ترسناکی ست اما دلم نمی اید برایت از درد این روزها بگویم من هنوز هم با دعای تو قدرت میگیرم برایم دعا کن بابا😭 به فاتحه ای مهمانش کنید .
به یاد خاطره تلخ ۱۶ آبان۱۳۹۸ که هر روز تکرار میشود ..... گرفته کنج اتاقت دلش برای تو حتما چقدر واژه ندارم برای از تو نوشتن دو چشم روشن عاشق که مانده روی نگاهت دو شمع مشکی غمگین کنار عکس تو روشن هوای خانه پر از عطر دستهای دعایت هوای کوچه پر از لحظه های باتو نبودن هنوز باتو نفس میکشم به لهجه ی باران و تازه شعله کشیده است خاطرات تو در من چگونه بعد تو با این هجوم غصه بسازم چگونه انس نگیرم به گریه های مطنطن.
آیین پایانی جشنواره شعر و داستان دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان 22آبان1403
هنوز داغ کهنه ای مرا به خانه میکشد هنوز شعله های فتنه ای زبانه میکشد هنوز صورت کبودِ در کسوف کاملت مرا به لحظه های درد تازیانه میکشد   ببین چگونه خواهرم پس از تو بی نوازشت به روی گیسوی غمش به بغض شانه میکشد سکوت کرده شهر  در جواب بی عدالتی غمت مرا به کوچه ها به این بهانه میکشد میان قحطی سحر ببین که آفتاب را به روی دوش ، آسمان چرا شبانه میکشد؟ صدای هق هقی مرا به سمت چاه میبرد پدر چگونه غربت تورا به شانه میکشد پس از گذشت سالها کسی درست مثل تو میان قتلگاه آه مادرانه می کشد
به من اجازه بده مادرت صدا بزنم به هر چه غیر تو اینبار پشت پا بزنم به من اجازه بده سر به زانویت هرشب و یا به دامن تودست التجا بزنم به دورچادر تو دائم الطواف شوم به اشتیاق دم از مروه و صفا بزنم بغل کنم به تبسم ضریح یادت را به گریه های شبم رنگی از دعا بزنم به شوق مهر تو یک عمر دختری کنم و شمیم عاطفه ات را به یاس ها بزنم برای غربت تو بی بهانه گریه کنم به کوچه های دلم پرچم عزا بزنم به من اجازه بده بین بغض فاطمیه سری به روضه ی جانسوز کربلا بزنم .
از این زاویه این همان است😎