eitaa logo
شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
225 دنبال‌کننده
170 عکس
20 ویدیو
0 فایل
خالقین کلمات نمی میرند♥️ @ms_asadyan
مشاهده در ایتا
دانلود
به من نگاه کرد و گفت: تو بارانی! هر جا بروی آن‌جا را - حتی اگر خشک‌ترین نقطه‌ی زمین- سبز می‌کنی. به خودم نگاه کردم، کویر بودم و از شکاف دست‌هایم، هزاران ریشه‌ی غمگین و تشنه، بیرون زده بود... ╭┈────────────「🖌📖」 📚 ╰─┈➤https://eitaa.com/sher_zad
زندانی دو چشم توام تا همیشه من وا کرده است زخم غمی در دلم دهن بعد از تو مانده روی تن خانه خنده ات مانده است عطر داغ تنت روی پیرهن حالا منم که از تو به تو میبرد پناه در گیر و دار وسوسه های یکی شدن اینبار هم به رسم بد بی عدالتی پیروز میشوی تو در این جنگ تن به تن من کرم کوچکی که به پروانه میرسم از پیله های مهر خودت بر تنم بتن تو سرزمین مادری من اگر شوی جان میدهم به شوق در آغوشت ای وطن
بی سبب نیست که یادآور تنهایی هاست آه از آیینه که از خاطر افسرده پر است ╭┈────────────「🖌📖」 📚 ╰─┈➤https://eitaa.com/sher_zad
‌ نکته‌ای در باب ارتباط با آدم‌ها از جناب سعدی، اونجا که میگه: دشمن چو از همه حیلتی فرو مانَد سلسلهٔ دوستی بجنبانَد پس آنگه به دوستی کارهایی کند که هیچ دشمن نتواند. ╭┈────────────「🖌📖」 📚 ╰─┈➤https://eitaa.com/sher_zad
سوره ی عشق را تلاوت کرد اول صبح شاعری تنها دست بر سینه واژه ها گفتند السلام علیک یا مولا السلام علیک یابن النور تو که خورشید زاده ای آقا حتم دارم که بیت هایم را تو به من هدیه داده ای اقا تو که در باغ لطف دستانت عطر گل های یاسمن داری عسکری هستی و به روی دلت مُهری از غربت حسن داری سامرا تشنه ی حضورت بود کوچه مشتاق با شما بودن ای که از برکت قدم هایت چشم های عراق شد روشن تو به اعجاز بودنت بردی سردی و ظلمت زمستان را خوب دل بسته ی خودت کردی میله های سیاه زندان را با نفس هات روح صحرا سبز رودها با دم تو دریا شد با کرم های دست بسته ی تو گره از کار بسته ها وا شد یازده مرتبه تو را خورشید یازده مرتبه تو را باران هر سپیده طواف کرده تو را یازده بار مرد زندانبان شعر من عاقبت به خیر شده چون که وصف تو بر زبان من است در پناه تو ام و میدانم سایه ات بر سر جهان من است
السلام علیک یا صاحب الزمان بده به باغچه ها لذت بهار شدن را به چشم پنجره ها غرق انتظار شدن را به ابرهای پر از بغض سرد فرصت باران به چشمه ها بچشان شوق آبشار شدن را به شاخه های دلم هی جوانه پشت جوانه به ریشه های تنم با غمت دچار شدن را به گونه های پر از زخم‌گریه گوشه ی چشمی به واژه های پر از مهر تو قطار شدن را به کوله بار زمین یک بغل شکوفه و بردار تو از غرور زمانه جریحه دار شدن را بریز در رگ هر روزمان شراب طهوری بگیر از سر هر ذره ای خمارشدن را که کوچه کوچه ببندیم ریسه های دعارا و لحظه لحظه بخواهیم بی قرار شدن را خدا کند که نمیرم و باغرور ببینم که در رکاب تو یک لحظه مهزیار شدن را
🍀آقا ردای سبز امامت مبارکت 🍀
رو به شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ https://eitaa.com/sher_zad
امشب ساعت ۲۱ سرزمین شعر
هدایت شده از " ققنوس". مرضیه موفق
عاطفه سادات عزیزمون با 99 امتیاز به مرحله بعدی راه یافت.
○●♡●○ حق تعالی با بایزید گفت که "یا بایزید چه خواهی؟" گفت: "‎خواهم که نخواهم." 🔸 برگرفته از کتاب فیه مافیه مولوی https://eitaa.com/sher_zad
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
دربارهٔ شهریار سیدمحمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، شاعر پارسی‌گوی آذری‌زبان، در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در بازارچهٔ میرزا نصرالله تبریزی واقع در چای‌کنار چشم به جهان گشود. در سال ۱۳۲۸ هجری قمری که تبریز آبستن حوادث خونین وقایع مشروطیت بود پدرش او را به روستای قیش قورشان و خشکناب منتقل نمود. دورهٔ کودکی استاد در خاستگاه پدری و در آغوش طبیعت و روستا سپری شد که منظومهٔ حیدربابا مولود آن خاطرات است. او تحصیلات خود را در مدرسهٔ متحده و فیوضات و متوسطهٔ تبریز و دارالفنون تهران گذراند و وارد دانشکدهٔ طب شد. سرگذشت عشق آتشین و ناکام او که به ترک تحصیل وی از رشتهٔ پزشکی در سال آخر منجر شد، مسیر زندگی او را عوض کرد و تحولات درونی او را به اوج معنوی ویژه‌ای کشانید و به اشعارش شور و حالی دیگر بخشید. وی سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگی شاعرانهٔ پربار در ۲۷ شهریور ماه ۱۳۶۷ هجری شمسی درگذشت و بنا به وصیت خود در مقبرة‌الشعرای تبریز به خاک سپرده شد. ۲۷ شهریور، روز شعر و ادب فارسی روز بزرگداشت شهریار
هدایت شده از yosefpoor.ir
دل من به مهرِ ماهی شده گرم و دیده روشن که برای دیدن او، کشد آفتاب گردن ره مدحتش ندانم، غزلی مگر بخوانم که نشسته خود به جانم، نه غزل؛ میِ مطمطن «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را» نرسد به درک نامت قلم هزار چون من شود از رطب لبالب، لب باغبان شباشب اگر از علی بگوید به صنوبرِ سترون هله تشنه حقیقت! نفسی برآر دستی به شراب متّقینش که روایتی‌ست متقن «دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین» قدمی بنه به کویی که کلیم نشنود «لَن» «نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت» به مقام طور ایمن منم آن کلیمِ الکن شدم آن زمان دچارش که سرود شهریارش «برو ای گدای مسکین، درِ خانۀ علی زن» به ضریح او رسیدی نظری به حال ما کن که دخیلِ آه خود را زده‌ام گره به آهن به علی بگو غمت را نه به خلقِ بی مدارا «چه خوش است شهریارا! غم دل به دوست گفتن» 🥇برگزیده بخش ویژه جایزه ادبی شهریار ۱۴۰۳ / تبریز https://eitaa.com/yosefpoor_ir
شعر از همیشه مهربان‌تر است هیچ‌کس به شعر، شک نمی‌کند با امیدِ شعر زندگی نکن شعر می‌کُشد، کمک نمی‌کند  
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
به دردی تازه، دردی کهنه را باید مداوا کرد که شکل دیگر دردند درمان‌های امروزی
میلاد پیامبر مهرو رحمت گرامی 🍀🍀🍀 درخت تشنه ی باران و کویر تشنه ی دریا بود بهار واژه ی غمگینی به روی ساحت لبها بود تب خزان زده دنیا را ،نسیم در دل طوفان حبس بنفشه تشنه گل دادن میان دامن صحرا بود پرید پلک زمین و بعد به روی نور بغل وا کرد از آسمان خبری امد ،که راه روشن فردا بود ستاره ها همه دل بستند به جلوه های نگاهی نو سپیده غرق قنوتی با دو دست گرم تمنا بود وزید سمت حرا عطرت ،و کوه عاشق نامت شد نزول سوره ی لبخندت برای شهر تسلا بود اذان سبز حضورت را به گوش ظلمت شب خواندی میان روح زمان جاری طنین اشهد ان لا ..بود مسیر بکر نجاتی تو ،بهاری از صلواتی تو خدا در آینه ی چشمت شبیه معجزه پیدا بود یتیم مکه نه! با مهرت پدر برای جهان بودی حجاز بی گل روی تو یتیم خانه ی دنیا بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نفس کشیدی و در روح دین دمیده شدی در آسمان نگاه خدا کشیده شدی تو صادقانه ترین صبح با سخاوت شهر دلیل روشنی قلب هر سپیده شدی رئیس مذهب نوری و راه و رسمت نور که قبل جلوه ی خورشید آفریده شدی دو دست گرم خدایی که با لطافت و مهر به شوق بر سر هر سایلی کشیده شدی تو بعد حضرت خاتم مدینه العلمی حدیث عشقی و از هر زبان شنیده شدی مرور روضه مادر چقدر پیرت کرد چقدر حضرت آیینه قد خمیده شدی شمیم عطر بهشت از مدینه می آید نفس کشیدی و در روح دین دمیده شدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟧🟥🟧🟥 ❇️ فراخوان شرکت در جشنواره ملی شعر و نماهنگ «مژده وصل» دانشگاه آزاد اسلامی استان خراسان رضوی 🔻محورهای جشنواره: 🔸زیارت جامعه کبیره 🔸غیبت و ظهور امام زمان(عج) 🔸سیره حکومتی امام زمان(عج) 🔸انتظار و ویژگی‌های منتظران 🔸نگرش مهدوی و موعودباوری در ادیان و مذاهب 🔻قالب های آثار: 🔸شعر و تصنیف 🔸قطعه ادبی و دلنوشته 🔸نماهنگ و پادکست 🔹مهلت ارسال آثار: اول دی ماه 1403 🔹تارنمای شرکت در جشنواره و ارسال آثار: emamat.iau.ir 🔻دبیرخانه جشنواره: 05136630248 09153129008 🔻پاسخگویی مجازی در پیام رسان ایتا: @azmoon63 🔻کانال اطلاع رسانی جشنواره: https://eitaa.com/mozhde_vasl ستاد برگزاری جشنواره ملی شعر و نماهنگ «مژده وصل» دانشگاه آزاد اسلامی خراسان رضوی
هدایت شده از علی سمرقندی
‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‌‎‍ ‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‌‎•••┈✾~🍂~✾┈••• تلخ است که لبریز حقایق شده است زرد است که با درد موافق شده است عاشـق نشـدی وگرنه می فـهمیدی پاییز بهاری‌ست که عاشق شده است ‎‌‌‎‌‌ 🌱 @alisamarqandi 🦋
🍂🍂پاییز می رسد که مرا مبتلا کند🍂🍂 به رقص آمده  پیراهن خزان در باد سکوت کرده ولی ساعت زمان در باد به پایکوبی این برگها حسادت کن به  شادمانی.این یاس نیمه جان در باد هنوز پنجره ای را که با تو خندیدم به چشم های خودم میدهم نشان در باد هنوز سرخی پاییز گونه هایت را به رغم رفتن تو میدهم امان در باد هنوز پرچم این عاشقانه ها بالاست شبیه روسری ام میخورد تکان درباد به گریه امده ام تا به خنده برگردم از امتداد شب سخت امتحان در باد دوتا عروسک کوکیِ گم شده در مه دوتا پرنده بی دان و آشیان درباد دو استکان ترک خورده روی میز اتاق دو بغض یخ زده وا میکند دهان در باد همیشه باد خبرهای تازه ای دارد شبیه مرگ همین مرگ ناگهان در باد میان این همه تنهایی بلاتکلیف به رقص آمده روح زن جوان در باد https://eitaa.com/sher_zad🍂
این طفلکی قشنگ رو که دیدم اولین چیزی که در ذهنم جرقه زد این بود پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی ست... همین قدر غم انگیز
دلم گرفته‌است دلم گرفته‌است به ایوان می‌روم و انگشتانم را بر پوست کشیده‌ی شب می‌کشم چراغ‌های رابطه تاریک‌اند چراغ‌های رابطه تاریک‌اند کسی مرا به آفتاب معرّفی نخواهدکرد کسی مرا به میهمانیِ گنجشک‌ها نخواهدبرد پرواز را به‌ خاطر بسپار پرنده مُردنی‌ست 
غم می رود از خانه و لبخند می آید در کوچه ها بوی خوش اسپند می آید یک قاصدک حالا خبر های خوش آورده از فرط این شادی زبانم بند می آید بعد از هزاران ساعت دلواپس غمگین آرامشی بی مثل و بی مانند می آید در شهر موج غیرت و مردانگی جاریست این کاروان از سینه ی اروند می آید سال جدیدم را کنارش جشن میگیرم چون روز های آخر اسفند می آید امروز تشییع هزاران لاله ی سرخ است دارد پدر از کربلای چند می آید