eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
763 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ای حسین جانم ای حسین جانم برایت شور ناب آورده ام شورشی جانانه از حالی خراب آورده ام سوز بسیاری به عشق تو شده پر دردلم در خروش چشم هایم جوی آب آورده ام در شبی زیبا ولی لبریز آه کربلا ناله های پر زغم در وقت خواب آورده ام چون خبر دارم زطفل شیر خواره ای دریغ من پیامی از دل داغ رباب آورده ام گفته بودی کیست؟ای مردم ! مرایاری کند از دیار کوفه ی نادان جواب آورده ام خون تو دریای اشک من شده ای نازنین از برایت سینه و دل را کباب آورده ام ای حسین جانم زدشت لاله های نینوا من به عشق بوی تو عطر و گلاب آورده ام از نوای پر زسوز و ماتم دشت بلا شعرهای آشنا در صد کتاب آورده ام در هوای عشق و جانبازی حدیثی دلربا از لب تشنه به زیر آفتاب آورده ام آن چنان تنهایی ات آتش زده جان و دلم دردوچشم خویش اشکی بی حساب آورده ام داستان های فراوان از زمین خون وغم همره تن های بی سر با شتاب آورده ام گفته بودند از وفا و با تو بیعت ها بشد لیک اخبار از جفای پر عذاب آورده ام در میان کنج میدان ای دریغا جام اشک از دوچشم ذوالجناح خوش رکاب آورده ام قصه ی جانبازی یاران نازت را کنون با نوای خوش به ایام شباب آورده ام آب را بستند و لب تشنه شهیدت کرده اند داستان ها از دل دشت و سراب آورده ام (دلنشین) من ! شب و روزم شده دراشک وآه لیک با عشق پر از شور تو تاب آورده ام 📜@sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان جالب شاعر شعر معروف «مکن ای صبح طلوع» 📜@sheraneh_eitaa
💬 | متن پیام: سلام به خون غلطید یک بانو که آزادی ست آیینش دخیل عاشقی بسته به پای عزت دینش به وقت شرعی مغرب گل امید می کارد به محراب عبادت جبهه ای از عشق می ساید حرم شاهچراغ و زائری از جنس خاکی ها عروجی باکبوترها به سوی شهر پاکی ها بگو حافظ گلاب ناب از بطن گلی آرد وسعدی از گلستانش حنوطی ناب بردارد شده شیراز سکوی پریدن تا خدا آباد وطن، ناموس، بیگانه، ،هدف آری زن آزاد یکی شیطان قسم خورده که حرمت هم نمی داند خباثتهای حیوانی به شر و شور می بارد چه تخمی از عداوتها نشانده در دل این خاک نشانده بغض و کینه در دل جانی یک سفاک حرم بغض اش شکست و لاله ها پر پر به هر سویی نشسته پنجه ی نحسی به قصد صید گیسویی خشاب ننگ وحشی خو به نقش عشق میدوزد و قلب عالم امکان از این رفتار می سوزد حرم صحرای عاشورا به هر سو یک گلی پرپر و قاتل تیر آخر را به کینه می زند بر سر در این بستر مسلمانی تن آزاد می خواهد در این امنیت زخمی وطن آباد می خواهد گناهش چیست آن مادر که چادر بر سرش دارد!؟ امانت های عفت زیر آن بال و پرش دارد شعار زن شعار زندگی از شیعه می جوشد خود شیطان لباس تنگ بر اندام می دوزد شهادت اوج آزادی ست خوشا بر حال عشاقان شهادت نامه می خوانند کنار حضرت جانان 📜@sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از ده شاعر برتر جهان پنج تن فارسی‌زبان هستند. ‌‌‌ 📜@sheraneh_eitaa
خراسان می دهد بوی مدینه گرفته دُرّی از کوی مدینه خراسان کربلای دیگر ماست مزار زاده ی پیغمبر ماست خراسان راز دل ها با رضا داشت چه شب هایی که ذکر یا رضا داشت خراسان! کو امام مهربانت؟ چه شد با او ز مامون در میانت خراسان را سراسر غم گرفته در و دیوار آن ماتم گرفته خراسان داغ دل بر سینه دارد ز مامون، سینه ی او کینه دارد دریغا! میهمان در خانه کشتند چه تنها و چه مظلومانه کشتند امامِ اِنس و جان را زهر دادند به تهدید و به ظلم و قهر دادند ز نارِ زهرِ دشمن، نور می‌سوخت سراپا همچو نخل طور می‌سوخت ز جا برخاست با رنگ پریده غریبانه، عبا بر سر کشیده گهی بی تاب و گه در تاب می‌شد شبیه شمع روشن آب می‌شد میان حجره ی در بسته می‌سوخت نمی زد دم ولی پیوسته می‌سوخت ز هفده خواهر والا تبارش دریغا کس نبودی در کنارش دلش دریای خون، چشمش به در بود امیدش دیدن روی پسر بود به خود پیچید و تنها دست و پا زد جوادش را، جوادش را صدا زد به توس آمد به آنی از مدینه جوادش در حضورش شد قرینه پسر حاضر به بالین پدر شد پدر از شوق او حالش دگر شد جوادش را گرفت آقا در آغوش درونش می گداخت از زهرِ پر جوش بزد بوسه به آرامی جبینش پسر اشکش به روی نازنینش پدر رو سوی آن خونین جگر کرد صدایش را کمی آهسته تر کرد جوادش رو به بابا مستمع شد ز اسرار امامت مطلع شد پدر چون شمع سوزان آب می‌شد پسر هم مثل او بی تاب می‌شد پدر می‌گشت قلبش پاره پاره پسر با گریه می‌کردش نظاره پدر آهسته چشمان خودش بست پسر گویی که جانش رفته از دست پسر از پرده ی دل ناله سر داد پدر هم جان در آغوش پسر داد 📜@sheraneh_eitaa
🌺 آقا طلوع صبح‌امامت مبارکت 🌺 بر مسند امامت، اقامت مبارکت 🌺 این واژه‌ی امام که میراث مرتضاست 🌺 گردید اضافه اولِ نامت مبارکت 🌹سالروز آغاز امامت حضرت مهدی صاحب الزمان ارواحنا فداه مبارک باد. 📜@sheraneh_eitaa
دوشنبه های حسن عشق دیگری دارد💚 حسن به گردن دل حق دلبری دارد ابهت نبوی از وقار او پیداست نگاه باغضبش جنس حیدری دارد شاعر: 📜@sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁☕️ صبح شد ... چشم بگشای که خورشید شِکُفت ... باز کن پنجره را با دمِ صبح ، باید از خانه‌ی دل گَرد پریشانی رُفت ! 👤 📜@sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مُحمّد را نكو همسر خدیجه عزیز قلب پیغمبر خدیجه‏ یقین باشد، پس از زهرا و زینب بود از هر زنى برتر، خدیجه‏ پناه امتى بود و نبى را به روز بى كسى، یاور، خدیجه‏ 👤شاعر: ... پیامبر مهربانی‌ها: 🌱 هیچکس برای من خدیجه نمی‌شود 🎉 ۱۰ ربیع الاول، سالروز ازدواج پیامبراکرم(ص) و حضرت خدیجه(س) خجسته و فرخنده باد💞 📜@sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁☕️ رباعی چیست ؟ رُباع در لغت به معنی چهارگان و هر چیزی است که چهار جزء داشته باشد. به همین ترتیب، رباعی یا چهارتایی یکی از قالب‌های شعر فارسی است که چهار مصراع دارد. بسیاری رباعی را یک قالب شعری ایرانی خالص می‌دانند. 📜@sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁☕️ علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایه همارا دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من بخدا قسم خدا را بخدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سرچشمه بقا را مگر ای سَحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین درخانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیرتست اکنون به اسیر کن مدارا بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علم کند بعالم شهدای کربلا را چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که میتواند که بسر برد وفا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت چه پیامها سپردم همه سوزدل صبا را چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چو نای هردم ز نو ای شوق او دم که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا 📜@sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁☕️ زندگی موسیقی گنجشک هاست زندگی باغ تماشای خداست زندگی یعنی همین پروازها، صبح ها لبخندها، آوازها... 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سید محمدحسین بهجت تبریزی (زاده ۱۲۸۵ - درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است. پدرش «حاج میرآقا بهجت تبریزی» نام داشت که در تبریز وکیل بود. شهریار دوران کودکی را -به علت شیوع بیماری در شهر- در روستاهای قایش قورشاق و خشگناب بستان‌آباد سپری نمود. پس از پایان سیکل (راهنمایی) در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. روح پاک شهریار، این شاعر آزاده، در بامداد ۲۷ شهریور ۱۳۶۷، به سوی بارگاه پروردگارش پر کشید. جسم خسته و نحیف او، با احترامی کم نظیر، بنا بر وصیتش در مقبرة الشعرای تبریز به خاک سپرده شد که مدفن بسیاری از شاعران و هنرمندان آن دیار است. اما بدون شک، شعرهای او و آهنگ صدای گیرایش که همراه با موضوعات تغییر می‌کرد و شنونده را کاملاً دگرگون می‌ساخت و قیافه آرام او، همچنان در خاطر همه مردم این مرز و بوم، زنده و جاوید خواهد ماند. شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- نیز تبحر داشته‌است. اما بیشتر از دیگر گونه‌ها در غزل شهره بود و از جمله غزل‌های معروف او می‌توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابی‌طالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشته‌است. 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁☕️ ‏من تُحِب، ليس نصفك الآخر، ‏هو أنت لكن في مكان آخر..! و آن کسی را که دوست داری، نيم دیگر تو نیست او تویی اما جایی دیگر..!💕 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁☕️ دردِ عشقی کشیده‌ام که مَپُرس زهرِ هجری چشیده‌ام که مَپُرس گشته‌ام در جهان و آخرِِ کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس آن چنان در هوایِ خاکِ دَرَش می‌رود آبِ دیده‌ام که مپرس من به گوشِ خود از دهانش دوش سخنانی شنیده‌ام که مپرس سویِ من لب چه می‌گَزی که مگوی لبِ لعلی گَزیده‌ام که مپرس بی تو در کلبه ی گداییِ خویش رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس همچو حافظ، غریب در رَهِ عشق به مَقامی رسیده‌ام که مپرس 📜@sheraneh_eitaa