خم ابروی تو سر مشق کدام استاد است
که خرابات دلم در پی او آباد است
خم ابروی تو را دیدم و رفتم به سجود
صید را زنده گرفتن هنر صیاد است
#شهریار #شعر #غزل
📜 @sheraneh_eitaa
شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست
وین جان به لب رسیده در بند تو نیست
گر تو دگری به جای من بگزینی
من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست
#سعدی #شعر
شبتون منور به نور خدا❄️
📜 @sheraneh_eitaa
از مشرق نگاهِ تو خورشید میدمد
صُبحی که با تو میشود آغاز دیدنیست
#فاضل_نظری #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
در بحر عشق !! گر همه جویای ساحلند
ما کشتی وجود!! به طوفان سپردهایم...
#مهدی_اخوان_ثالث #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
افتاده و بی ریاست آدم برفی
همبازی بچه ها ست آدم برفی
ذهنش تهی از دروغ و نیرنگ و بدیست
به به که چه با صفاست آدم برفی
#محمدعلی_ساکی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزااش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحمت بیمحل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی
آن چه دیدی بهتر از پیکار من
تا شدی تو سست در اشکار من
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست
تا چنان برقی نمود و باز جست
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید
در دل و جان شعلهای آمد پدید
آن چه دیدی برتر از کون و مکان
که به از جان بود و بخشیدیم جان
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود که داند کیستی
در مروت ابر موسیی به تیه
کآمد از وی خوان و نان بیشبیه
ابرها گندم دهد کان را بجهد
پخته و شیرین کند مردم چو شهد
ابر موسی پر رحمت بر گشاد
پخته و شیرین بی زحمت بداد
از برای پختهخواران کرم
رحمتش افراخت در عالم علم
*↓ادامه دار↓*
تا چهل سال آن وظیفه و آن عطا
کم نشد یک روز زان اهل رجا
تا هم ایشان از خسیسی خاستند
گندنا و تره و خس خواستند
امت احمد که هستید از کرام
تا قیامت هست باقی آن طعام
چون ابیت عند ربی فاش شد
یطعم و یسقی کنایت ز آش شد
هیچ بیتاویل این را در پذیر
تا در آید در گلو چون شهد و شیر
زانک تاویلست وا داد عطا
چونک بیند آن حقیقت را خطا
آن خطا دیدن ز ضعف عقل اوست
عقل کل مغزست و عقل جزو پوست
خویش را تاویل کن نه اخبار را
مغز را بد گوی نه گلزار را
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شمهای واگو از آنچ دیدهای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
صانع بی آلت و بی جارحه
واهب این هدیههای رابحه
صد هزاران می چشاند هوش را
که خبر نبود دو چشم و گوش را
باز گو ای باز عرش خوششکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم تو ادراک غیب آموخته
چشمهای حاضران بر دوخته
آن یکی ماهی همیبیند عیان
وان یکی تاریک میبیند جهان
وان یکی سه ماه میبیند بهم
این سه کس بنشسته یک موضع نعم
چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز
در تو آویزان و از من در گریز
↓↓**ادامه دار**↓↓
سحر عین است این عجب لطف خفیست
بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست
عالم ار هجده هزارست و فزون
هر نظر را نیست این هجده زبون
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس سؤ القضا حسن القضا
یا تو واگو آنچ عقلت یافتست
یا بگویم آنچ برمن تافتست
از تو بر من تافت چون داری نهان
میفشانی نور چون مه بی زبان
لیک اگر در گفت آید قرص ماه
شب روان را زودتر آرد به راه
از غلط ایمن شوند و از ذهول
بانگ مه غالب شود بر بانگ غول
ماه بی گفتن چو باشد رهنما
چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
چون تو بابی آن مدینهٔ علم را
چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب
تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد
بارگاه ما له کفوا احد
هر هوا و ذرهای خود منظریست
نا گشاده کی گود کانجا دریست
تا بنگشاید دری را دیدبان
در درون هرگز نجنبد این گمان
چون گشاده شد دری حیران شود
مرغ اومید و طمع پران شود
غافلی ناگه به ویران گنج یافت
سوی هر ویران از آن پس میشتافت
تا ز درویشی نیابی تو گهر
کی گهر جویی ز درویشی دگر
سالها گر ظن دود با پای خویش
نگذرد ز اشکاف بینیهای خویش
تا ببینی نایدت از غیب بو
غیر بینی هیچ میبینی بگو
#شعر #مولانا #امام_علی #مثنوی
📜 @sheraneh_eitaa
کمالالدین شیرعلی بنایی حالی هروی با نام اصلی علی بن محمد معمار بنایی(درگذشتهٔ ۸۹۱ خ./۹۱۸ ق) از شاعران و قصیدهسرایان توانای سده نهم خورشیدی (اواخر سده نهم و اوایل سده دهم قمری) است. وی در طول زندگی دو تخلص شاعری برگزیده است؛ یکبار دیوانی با تخلص «بنایی» سرودهاست و در پایان زندگی نیز با تخلص «حالی» به پاسخگویی برخی از غزلهای سعدی و حافظ پرداختهاست. اما بیشتر او را با نام «بنایی» میشناسند.
#معرفی_شاعر #بنایی
📜 @sheraneh_eitaa
باز عروس چمن جلوه گري سـاخت كـار
ورنه عروسـانه چيسـت گـل زده گـرد عـذار
گرنفكندست گل عكس در آب ازچه روست
گـــاه تماشـــا در آب ديـــده بلبـــل چهـــار
نوبــت آن شــد كــه بــاز از عمــل ناميــه
نقـش گـل آيـد بـرون از پـي صـوت هـزار
شاخ گل زرد ديدنرگس و يك غنچه كند تـا بــه ســر نــاخنش بــاز كنــد طفــل وار ...
#شعر #بنایی #قصیده
📜 @sheraneh_eitaa
او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
#سعدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | سرگذشت عجیب یک شاعر چیرهدست، کمال الدین بنایی
#فرزند_ایران
📜 @sheraneh_eitaa