مخدومقلی فراغی (مختومقلی هم نوشتهاند) (زادهٔ ۱۱۰۲ خورشیدی _ درگذشتهٔ ۱۱۶۹ یا ۱۱۷۶ خورشیدی) شاعر ترکمن است که از بزرگترین شاعران زبان ترکمنی و یکی از مهمترین شخصیتهای مردم ترکمن بهشمار میآید. وی در اشعار خود بیشتر به مسایل اجتماعی و سیاسی میپرداخت. مخدومقلی در سال ۱۱۰۲ هجری شمسی در روستای حاجیقوشان در شمال شرق گنبد کاووس به دنیا آمد. واژه مخدوم به معنی «خدمتکردهشده»، فرد دارای خدمتکار، و سرور است و قلی به معنای غلام؛ و مخدومقلی به معنای «غلام سرور».
برپایه برخی منابع محل تولد وی در منطقهای به نام گینگ جای نزدیک مراوهتپه بودهاست. پدرش دولت محمد آزادی از شاعران سرشناس قرن دوازدهم ترکمن و گوگلان و مادرش ارازگل از طایفه گوکلان، تیره گرکز بودند.
تحصیلات ابتدایی و زبانهای فارسی و عربی را نزد پدر خود آموخت، سپس برای تحصیل به مدرسه شیرغازی در خیوه رفت و پس از آن سفرهای دیگری نیز داشت؛ از جمله به بخارا و افغانستان و هندوستان.
او در جوانی عاشق دخترخالهٔ خود منگلی شده بود که نتوانست به او برسد، پس از کشته شدن برادر بزرگتر خود عبدالله در افغانستان که به درخواست احمد شاه درانی (بنیانگذار افغانستان فعلی) به آنجا رفته بود با بیوهٔ برادر خود به نام آق قیز ازدواج کرد و از او دو فرزند به نامهای بابک و ابراهیم داشت که هر دو در کودکی از دنیا رفتند.
بر پایهٔ برخی منابع مختومقلی در سال ۱۱۶۹ ه.ش در کنار چشمهٔ اباساری در دامنهٔ کوه سونگی داغ درگذشت. او را در کنار روستای آق تقه در ۴۰ کیلومتری غرب مراوهتپه (شمال شرق استان گلستان) و در جوار آرامگاه پدرش به خاک سپردند
#معرفی_شاعر #مختوم_قلی_فراغی
📜 @sheraneh_eitaa
بیلمزم هیچ هایسی دردینگ مبتلاسی دور کونگل
یا رب اول بی وفانینگ مدعاسی دئر کونگل
من ندانم این دل من بر چه دردی مبتلاست
یا رب او از بهر خود یک بی وفار آمد عاست
عشق دریا دئر دویبی یوق , هجران بیر اود پایانی یوق
عشقه میل اتگن بو اود لارغا یاناسی دئر کونگل
عشق بحر ژرف و هجران آتش بی انتهاست
هر که خواهد عشق او را سوز این اتش رواست
آتمئش اوزئن بیلمییب عشق اودینا پروانه دک
ایندی بیلمز چاره سئن کیم نه قبلاسی دئر کونگل
آنکه چون پروانه ناگه خود در آن آتش فکند
او ندادن چاره ساز , او چه باشد در کجاست
عیسی نینگ دمی ممال لقمان اویرده گنگ ولال
یا رب بو دردینگ بو محل نه ایش دواسی دئر کونگل
بی اثر آن جا دم عیسی ولقمان , گنگ ولال
ای خدا ع دیگر چه کاری بهر این دردش دواست
گر چه عشقینگ دردی دئر , دیوانا جانینگ آفتی
آشنا اهلی بو غمینگ دایم ایه سی دئر کونگل
گر چه بر دیوانه حالست , افت جان درد عشق
دردمند دایم است آنکه به این درد آشناست
ینچه محروم بینوالار , تاپدی اوندان نوا
منع ادن اوندان منی بختیم سیاهی دئر کونگل
بینوایان کثیری , یافتند از آن نوا
شومی بخت سیاهم , مانع من زان نواست
آغلاییب مختومقلی درگاهیگا عرض ایله گیل
نه اوچین کوپ اغلایان بیر گون گوله سی دئر کونگل
رو به درگاهش فراغـی , گریه کن با عرض حال
چون سر آخر خنده ای خوش , در پس این گریه هاست
#شعر #مختوم_قلی_فراغی
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | رباعی چیست؟
آموزش تخصصی رباعی توسط فرید فردوسی
رباعی مثل پولک برق داره
رباعی شهرتی در شرق داره
دوبیتی بود این شعری که خوندم
رباعی با دوبیتی فرق داره
📜 @sheraneh_eitaa
آئینهی کرامت بی انتها جواد
جای کرم نوشته ام از ابتدا جواد
آن شاه و شاهزاده که در بارگاه او
دارد همیشه رنگ، حنای گدا، جواد!
ایمان محض، خُلق نبی، هیبت علی
تقوای تام، مظهر حجب و حیا، جواد
عمامه گشته دور سر او به افتخار
آنکس که دوش او شده فخر عبا، جواد
از کاظمین حاجت خود را گرفته است
هر کس که گفته بین گوهر شاد یا جواد!
بعد از سلام، وقت تشرف به صحن، شد
ذکر لب تمام گرفتارها جواد
وا شد گره همین که گره خورد در حرم
دست گدا به دامن لطف ابا جواد
دنبال التیام به جای دگر مرو
تا هست مرهم دل درد آشنا جواد
با چشم اشک بار شب جمعه میشود
از کاظمین راهی کرب و بلا جواد
این دفعه برد روح مرا او به کربلا
باب الجواد باز شده رو به کربلا
با کام تلخ و تشنه اگرچه سپرده جان
رأسش هزار شکر نمیداده بوی نان
سمت تنش رها نشده تیری از کمان
نه تیغ شمر خورده نه سرنیزهی سنان
بر خاک، خون حنجر پاکش نشد روان
قاتل نداشتهست سر قتل او زمان
چنگی به گیسویش نزده دست این و آن
خیره نشد به خاتم او چشم ساربان
سرو قدش ز داغ برادر نشد کمان
انداختند سایه به جسمش کبوتران
از روی بام تا ته گودال رفتهایم
در روضههای جدّ تو از حال رفتهایم
«فرّو الی الحسینِ» تو راه نجات ماست
پلکی بزن که لَنگِ نگاهت برات ماست
#میثم_کاوسی #شعر #امام_جواد
📜 @sheraneh_eitaa
میان حجره چنان ناله از جفا میزد
که سوز نالهاش آتش به ماسوا میزد
به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شکوه نداشت
و لیک داد، ز بیداد آشنا میزد
شرار زهر ز یکسو، لهیب غم یکسوی
به جان و پیکرش آتش، جدا جدا میزد...
صدای نالۀ وِی هی ضعیفتر میشد
که پیک مرگ بر او از جنان صلا میزد
برون حجره همه پایکوب و دستافشان
درون حجره یکی بود و دست و پا میزد
ستاده بود و جواد الائمّه جان میداد
از او بپرس که زخم زبان چرا میزد
#علی_انسانی #شعر #امام_جواد
📜 @sheraneh_eitaa
چشم یک شهر به دست کرم توست حسین
بهترین شادی ما اشک غم توست حسین
سوخت از عمر هرآن لحظه که بی عشق گذشت
عشق نابی که، فقط در حرم توست حسین
از گزند همه آفات سلامت باشد
آنکه تا هست گرفتار غم توست حسین
دل ویرانه که در معرض نابودی بود
سبزی زندگی اش از قدم توست حسین
فکر تنهایی ما بوده ای از صبح ازل
تا قیامت دل ما ملتزَم توست حسین
تا جهان چشم گشوده است تو حاضر بودی
آنچه در ذهن نگنجد عدم توست حسین
لحظه ی آخر و پیراهن خونینی که
شاهد رنج دم و باز دم توست حسین
مثل عباس،سرِ نیزه نشینت، قاری
بر روی نیزه نگین علم توست حسین
#حسن_کردی #شعر #امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟
دوباره یار سفر کرده از سفر برسد
چقدر دغدغه داری که روسفید شوی
به حد وسع برای فرج مفید شوی
چقدر بهر دفاعش قلم بدست شدی
چه روزها که فقط منفعت پرست شدی
چقدر از غمش افتاده ای به کم خوابی؟
زمان پیری ات آمد هنوز هم خوابی
چقدر محضر او دیده ی تر آوردی
ادای منتظران را فقط دراوردی
بیا که مونس شبهای خلوتش باشیم
بجای ننگ شدن باز زینتش باشیم
بیا که تا نفسی هست دم ز او بزنیم
بجای مردم دنیا به یار رو بزنیم
بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم
کنار او همه راهی کربلا باشیم
خدا کند که بسوزیم و آه.. گریه کنیم
بخواند او همه تا قتلگاه گریه کنیم
بخواند از بدنی که به بوریا مانده
که داغ او به دل اهل روستا مانده
#سیدپوریا_هاشمی #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
پیله ام ، پیله در اندیشه ی پروانه شدن
متوسل به جوادم(ع) که دهد حاجت من
ذره در وادی خورشید نهاده است قدم
کم نبوده است کویری که شد اینجا گلشن
خواست بینا بشوم حال مرا ریخت بهم
مثل یعقوب پس از بوسه ی بر پیراهن
اشک بر گونه سرازیر، شدم محو حرم
روی لب ذکر جواد(ع) است عسل گشته دهن
موج افتاده در اطراف ضریحی که دو گل
دارد از نسل علی در دل پاکش مدفن
پنجه انداخته هر کس به گره پنجره ها
موم گردیده از آن شعشعه ی «نور آهن»
کاظمین است ولی عطر رضا را دارد
هرکه با شیوه ی خود غرق مناجات و سخن
می روم غرق شوم در دل آن موج اگر
بپذیرند بدِ خیره سرِ عهد شکن
شیعه مدیون جواد است و به این مفتخرم
شیعه ام ،شیعه ی اثنی عشری مذهب من
#محمدجواد_منوچهری #شعر #امام_جواد
🏴 شهادت مظلومانه ی جواد الائمه، امام محمد تقی (ع) را به محضر پدر بزرگوارشان امام رضا (ع) و حضرت صاحب الزمان (عج) و شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می کنیم.
📜 @sheraneh_eitaa
خورشید ِ تابانی زمین را کرد تحریم
بعد ازغروبی سرد وغمگین، تا همیشه
بغض غریبی ، در گلوی کوه پیچید
لرزید کوه و ، در خزان افتاد بیشه
دردی عمیق و ، جانگداز و،حسرتی تلخ
یک جامعه ، غرق سکوت و ، اضطراب اند
انگار دردی ، شیر را ، در خویش میخواند
در لحظه هایی که کلاغان غرق خواب اند
کفتارها ، پرسه زنان ، در آن حوالی
انگار ، مرگ ِ شیر را ، بو میکشیدند
یا در خیال خویش ، بعد از رجعت شیر
دندان، به قلب و جسم آهو میکشیدند
دشمن ، برای ِ پاره پاره ، کردن ِ شیر
چنگال و دندان را ، حسابی تیز کرده
انگار ، حتی ، پنجه و ، دندان ِ خودرا
هم تیز ، هم فرسوده را تعویض کرده
شیر ِ پدر ، بار ِ سفر بربست و کوچید
دنیا برای ساعتی ، لرزید ... ، سر کرد
درکوی شیران ، اشک ها جاری شد اما
انگار ، یک شیر جوان را ، پخته تر کرد
در این میان ، با رای ، بین ِ خانواده
شیر ِ جوانی را ، به سلطانی گزیدند
هرچند ، خود راضی نبود ، اما بزرگان
او را ، برای رهبری ، شایسته دیدند
آری ، پدر رفته ... ، اگرچه داغ داریم
اما ، همیشه ، یادگارش ، سبز برجاست
سید علی ، فرزند زهرا ، مرد اخلاص....
شیر ِ جوان و مقتدر در بیشه ی ماست
با بودنش ، کفتارها ، راهی ندارند....
جز اینکه ، با ما از در ِ سازش درآیند
چشم طمع را ، یا ببندند و گریزند
یا کور گردند ، و ، ز ِ ما دوری نمایند
روح خمینی (ره) شاد ، او سیّد علی را
فرزند و ، شاگرد و ،امین مملکت خواند
خود رفت ، تا در جنت ِ ، اعلا کند سِیر
این مملکت با رهبرش ، سیّد علی ماند
باشد که تا روز ظهور ِ دولت ِ یار
این سید پر شور ِ با ایمان ، بماند
سید علی ، همچون دماوند و سهند ِ
جمهوری اسلامی ایران بماند
#احمد_زارع_شیرازی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa