eitaa logo
شاعرانه
26.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
792 ویدیو
80 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ابرها زائر آن خاک معطر هستند روضه‌خوانان بدن‌های مطهر هستند بادهایی که سراسیمه حرم می‌آیند جزئی از لشکریان تنِ بی‌سر هستند رودهایی که به عشق تو حرم می‌آیند قطرهٔ کوچکی از این همه لشکر هستند نخل‌ها، زلف پریشان شده و آشفته کوه‌ها، از غم و اندوه تو مضطر هستند محشری کرده به پا داغ غمت راه‌به‌راه فرش تا عرش در این پهنهٔ محشر هستند.. سفره‌ای پهن شده از نمک و نان شما همه مهمان سر سفرهٔ مادر هستند اربعین تو به صف کرده همه دل‌ها را عالمی راهی این خاک معطر هستند 📜 @sheraneh_eitaa
میرزا عبدالحسین کرمانی معروف به میرزا آقاخان کرمانی (زادهٔ ۱۲۳۲ هجری شمسی در بردسیر کرمان، مقتول به سال ۱۲۷۵ هجری شمسی در تبریز) نویسنده، آزادی‌خواه، منتقد و از شخصیتهای دورهٔ مشروطهٔ ایران است. 📜 @sheraneh_eitaa
سر نامه بر نام زروان پاک که رخشید ازو هرمز تابناک خداوند زاووش و کیوان پیر فروزندهٔ ماه و ناهید و تیر وز او آفرین باد بر ایزدان که هستند فرمانبرش جاودان هم امشاسپندان با زور و دست که دارند بر کوه ها را نشست وهومانو آن پیک هوش و خرد کزو برتر اندیشه برنگذرد دگر ثاریوهرا سروش شهان کزاو گردد آباد ویران جهان سپندار میتا شه زندگی که جان ها ازو یافت پایندگی فراواشی امشاسفند روان که آخر شتابد سوی آسمان بسی باد نفرین ناخوب و زشت ابر انگرومانیوس پلشت که اهریمنانند او را رهی ز نور و فروغ است جانش تهی اکومانو آن دیو تیره روان که از زهر تن‌ها کند ناتوان دگر زیری آن مایهٔ بغض و کین کز او شد پر آشوب روی زمین دگر سااورو آن بد بدکنش که آز و فریب است او را منش همان اندریمان ناپاک رای که جور و ستم ماند از وی به جای 📜 @sheraneh_eitaa
22.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | • سیّد اسماعیل حمیری بی‌شک از بدیع‌ترین شاعرانی‌ست که مضمونش هنوز بکر است و تورّق دیوانش بر اهل ذوق واجب می‌نماید. 💠 بیت این است: یَتلونَ بِأخلاقِ النبی و فِعلَه فالنّعل تَشبُهُ فی المِثالِ طِراقَها اینان ( اهل بیت علیهم السلام ) آنچنان در اخلاق و کردار پیامبر را در پی می‌آیند که تای کفشی، تای دیگر را 📜 @sheraneh_eitaa
آیینه‌ایم، هرچه بگویی به ما تویی نامهربان سنگدل بی‌وفا تویی آنکس که نیست جز تو کسی در دلش، منم آنکس که برده است ز خاطر مرا تویی ای عشق! در صحیفهٔ تقدیر من چرا هر قصه‌ای‌ست، راوی آن ماجرا تویی سنگم زدند خلق و تو انداختی گِلی بیگانه‌ای میان هزار آشنا تویی خون گریه کن به حال من ای شیشهٔ شراب! تنها حریف درد من این روزها تویی 📜 @sheraneh_eitaa
آنقدر حقیقت داری که رؤیای من از خواب می پرد من از صبوری خاک عاشق ترم بیا با هم جوانه کنیم دلتنگی شاید زمستانی است در انتظار یک لحظه بهار. 📜 @sheraneh_eitaa
ای مرد تو با حسین آغاز شدی با واژه ی ایثار که دمساز شدی در صحنه ی کربلا گذشتی از جان ای مرد چقدر "دست" و دلباز شدی 📜 @sheraneh_eitaa
‍ آنقَدَر بی تو در این شهر خرابم که نگو آنقَدَر دوری تو داده عذابم که نگو دوست دارم همه‌ی فاصله‌ها کم بشود توی آغوش تو آنقدر بخوابم که نگو شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ از مشرقِ نگاهِ تو خورشید می‌دمد صبحی که با تو می‌شود آغاز، دیدنیست...! |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
ما را گر کشی بی‌جرم از ما بگذرد اما به پیش دادگر مشکل که فردا بگذرد زینگونه غافل نگذری از حال زار ما اگر گاهی که بر ما بگذری دانی چه بر ما بگذرد ناصح ز روی او مکن منعم که نتواند کسی آن روی زیبا بیند و زان روی زیبا بگذرد از بس چو تنها بیندم از شرم گردد مضطرب می‌میرم از شرمندگی بر من چو تنها بگذرد در راه عشق آن صنم هر کس که بگذارد قدم باید که چون هاتف نخست از دین و دنیا بگذرد 📜 @sheraneh_eitaa
ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت وی جام بلورین که خورد باده نابت خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر از خواب برآرم که نبینند به خوابت ای شمع که با شعله دل غرقه به اشکی یارب تو چه آتش که بشویند به آبت ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی یارب نفتد ولوله وای غرابت در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را ای زلف که داد این همه پیچ و خم و تابت عکسی به خلایق فکن ای نقش حقایق تا چند بخوانیم به اوراق کتابت ای پیر خرابات چه افتاده که دیریست در کنج خرابات نبینند خرابت دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت آهسته که اشکی به وداعت بفشانیم ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت ای مطرب عشاق که در کون و مکان نیست شوری به جز از غلغله چنگ و ربابت در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت ای آه پر افشان به سوی عرش الهی خواهم که به گردی نرسد تیر شهابت شهریست بهم یار و من یک تنه تنها ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت 📜 @sheraneh_eitaa
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی دودم به سر برآمد زین آتش نهانی شیراز در نبسته‌ست از کاروان ولیکن ما را نمی‌گشایند از قید مهربانی اشتر که اختیارش در دست خود نباشد می‌بایدش کشیدن باری به ناتوانی خون هزار وامق خوردی به دلفریبی دست از هزار عذرا بردی به دلستانی صورت نگار چینی بی خویشتن بماند گر صورتت ببیند سر تا به سر معانی ای بر در سرایت غوغای عشقبازان همچون بر آب شیرین آشوب کاروانی تو فارغی و عشقت بازیچه می‌نماید تا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانی می‌گفتمت که جانی دیگر دریغم آید گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنی سروی چو در سماعی بدری چو در حدیثی صبحی چو در کناری شمعی چو در میانی اول چنین نبودی باری حقیقتی شد دی حظ نفس بودی امروز قوت جانی شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه خواهی گر بی عمل ببخشی ور بی‌گنه برانی روی امید سعدی بر خاک آستان است بعد از تو کس ندارد یا غایة الامانی 📜 @sheraneh_eitaa