eitaa logo
شاعرانه
22هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نور دیده، رهبر آزاده ام!! لب تر کنی تا پای جان آماده ام من افتخارم رهروی در راه توست من عاشقی بی رنگ و رو، دلداده ام پرچم نماد استقامت بوده است پرچم اگر سوزد ز پا افتاده ام دریا دل و همراه با رزمندگان سیّد علی فرمان دهد"سر" داده ام دشمن به پا خیزد بداند من همان فرزند ایران و بسیجی زاده ام من با شهادت عهد و پیمان بسته ام من خاک خورده ی جهاد و جاده ام 📜 @sheraneh_eitaa
برخیز فاطمه!! بگو علی در گلوی مناره ها صهبای اذان بریزد تا مرغان صبح به تکبیرت اقتدا کنند برخیز!! قامت راست کن سکوت را بشکن و شب را رکعت رکعت به پگاه برسان تا در اولین الله اکبر تسبیحت کوچه ها بر سر ظلم آوار شود در سی و سومین الحمدالله هستی زبان بگشاید به ستایش تا در سی و سومین سبحان الله جهان به رستگاری برسد برخیز!! ای نیکوترین زن ای تجلّی حق در آئینه ی عشق ای یاس!! از چه رو پژمرده ای... 📜 @sheraneh_eitaa
در آتش کین خانه ی مولا می سوخت از دودِ به پاخاسته دلها می سوخت یک لحظه به خود آمده، دیدم به خدا با محسن خود، فاطمه آنجا می سوخت 📜 @sheraneh_eitaa
در دایره‌ای از آتش نفسهایت را صهیون حبس کرده است شعاع گریه‌هایت تا کاخ سفید هم کشیده شده است و کمان فریادت تا برلین‌، کِش آمده است یکی از همین روزها جهان را زمین لرزه‌ای بزرگ زیر و رو می‌کند باید فرهنگ آدم‌ها را باز تعریف کرد و انسانیت را در قالبی دیگر ریخت خون تو رودخانه‌ای است که تا دریای احمر پیش می‌رود نگران ماهی‌هایت نباش آنها دوباره نفس خواهند کشید و پولک‌های رنگی به تن خواهند کرد این بار نه تنها خاک تو آزاد می‌شود بلکه مقیاس بزرگی از اقیانوس‌ها سهم تو می‌شود... 📜 @sheraneh_eitaa
آب و آتش دست در دست هم تو را بر باد دادند دلتنگ تو هستم من دست به دامن اشک باشم یا رو به دریا بنشینم هر دو آزارم می‌دهند این روزها مثل کشتی به گِل نشسته‌ای هستم که فرو می‌روم به اعماق دردهایم... 📜 @sheraneh_eitaa
رخسار تو آبی است انعکاسی از وسعت آسمان ها همان که آرامش محض است با خورشید الفت دیرینه داری و غروب تو پر از خاطرات شیرین من است امواج‌ها لبخند تو هستند که بر پهنایی نیلگون نقش می‌بندد ای خلیج مهربانی !! وقتی به خروش می آیی طعم تو تلخ می‌شود پهنای تو داغدار تاریخ است و هنوز صدای گریه‌ی کودکان از لا به لای مرجان‌ها، از میان پاره آهن‌های لاشه‌ی ایران ایر،پرواز" ۶۵۵" به گوش می‌رسد اما دل تو بزرگ است به اندازه ی تمام آبها حجمی از مهربانی در خود جا داده‌ای ای خلیج همیشه فارس!! ای درونت پر از مروارید‌های لب سیاه!! ای دریایی از جلبک‌های قهوه ای!! ای بستری نرم برای خواب شناور‌ها و پر از دلهره برای ناوشکن‌های اهریمن تو را آرام می‌خواهم دوست دارم مادر صدایت کنم چون زاییده‌ای از تو چندین جزیره‌ی ناب متولد شده است "زرکوه" و "آریانا" را به آغوشت بر می‌گردانیم و در "ابوموسی" جشن تولد می‌گیریم و در "تنب بزرگ و کوچک" دل به دریا می‌زنیم و غبار از تن خسته‌ی خویش می زداییم همیشه "فارس" بمان ای جگر گوشه ی من ای "خلیج" من تو را پر از فانوس می خواهم... 📜 @sheraneh_eitaa
ما تشنه‌ی قطره‌های باران هستیم ما پیش قراولان جانان هستیم پس زود بیا طاقت ما کم شده‌‌‌‌ است در زمره‌ی چشم انتظاران هستیم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 📜 @sheraneh_eitaa
ما،‌حاصل جمع آدم و حوّا‌ییم تقدیر چنین است اگر اینجاییم منهای تفاوتی که در ظاهر ماست دیگر همه زیر پر‌چم مولاییم 📜 @sheraneh_eitaa
سرافرازیم چون کوهِ دماوند به سرها نام یا زهراست سر‌بند اگر دشمن خطایی کرد ما هم به تن داریم صد لایه پدافند 📜 @sheraneh_eitaa
ما نوحه‌‌گرانی! که مجرّب هستیم ما سینه‌زنانی! که مودّب هستیم شاعر! تو اگر شعر مناسب گفتی آنگاه در این خانه مقرّب هستیم 📜 @sheraneh_eitaa
شب برای آرامش بود و ما آسمان را با ستاره‌هایش دعوت کرده بودیم تا صبحانه را با رویت خورشید جشن بگیریم ما دل به روشنی داده بودیم و خیال ما از جنگ خالی بود. ذهن ما می‌رفت به سمت خیابان به سمت نشستن بر صندلی‌های پارک، به سمت خریدن‌های روزانه. شب بود آری شاید نزدیکهای صبح، نجوای ما رنگ و بوی سحر داشت. و جانماز مادرم هنوز باز بود قرآنی که پدرم گشوده بود هنوز سوره‌ی یاسین را تلاوت می کرد. هوای گرگ و میش کمی دلهره‌ام را بیشتر می کرد ناگهان لرزید ستونهای یک آسمان‌خراش و پله پله در هم فرو ریختیم ناگوار، بی هوا، غبار، گلوهای ما را خشک کرده‌ بود چشمهای ما رو به سیاهی می‌رفت راه نفس بسته می‌شد و ریزپرنده هایی با نوک‌های بلند شیشه ها را کوبیدند دیوارها را مثل دارکوب‌هایی فلزی سوراخ کردند پهبادها، این مهمان‌های ناخوانده بر سر میز صبحانه‌ نشستند و ما آن صبح، مربای توت را با طعم باروت با لقمه‌های کوچک ترکش میل کردیم... 📜 @sheraneh_eitaa
قسم به سیب هنوز! چشم‌های من ز خنده‌های تو مانده بی نصیب.... 📜 @sheraneh_eitaa