eitaa logo
شاعرانه
22هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله… عرش قیام می‌کند باز به احترام تو فرش به سجده می‌‌رود در عجب از مقام تو در دل داغ واژه‌ها کوچه مرور می‌شود دربه‌در است شاعر از غُصّه‌ی ناتمام تو کل جهان بنا شد از رحمت مادرانه‌ات پس خبر از چه می‌دهد صورت سرخ فام تو؟ سیلی و درب سوخته مردم دین فروخته این همه دید و آب شد از غمِ تو، امام تو خطبه چه خواندی ای ملک؟ راز چه گفتی از فدک؟ خُدعه چه روسیاه شد از اثر کلام تو در پی حق دویده‌ای طعنه به جان خریده‌ای خصم به تنگ آمد از گریه‌ی صبح و شام تو سوره‌ی قدر و کوثری وه که شهید پروری منجی عشق می‌رسد در پی انتقام تو چادر وصله‌دار خود بر سر ما کشیده‌ای ما همه شرمسار از این لطف علی الدوام تو 📜 @sheraneh_eitaa
قصه ام را به خدا کاش نهان می‌کردم قصه ام بدتر از آن شد که گمان می کردم قصه ام بغض شد و ابر شد و باران شد قصه یوسف شد و در چاه دلم پنهان شد ٫همه جا روشنیه نور خدای ازلی٫ قصه دارد خبر از خانه نشینی علی فاطمه می‌رود انگار علی میمیرد جان خود را وسط کوچه به کف میگیرد آخر غصه به هر قصه در آییم ای کاش در پی منتقم و منتظَر آییم ای کاش 📜 @sheraneh_eitaa
در آتش کین خانه ی مولا می سوخت از دودِ به پاخاسته دلها می سوخت یک لحظه به خود آمده، دیدم به خدا با محسن خود، فاطمه آنجا می سوخت 📜 @sheraneh_eitaa
خوبی تن ز فیض جان باشد رونق خانه، میهمان باشد قفل حیرت نهد نگه بر چشم دزد این خانه پاسبان باشد پیکرم را گداخت سوز درون شمع راتب در استخوان باشد هر که از خلق گوشه ای گیرد خانه بر دوش چون کمان باشد سینه شد پای تا سرم چو هدف تا خدنگ ترا نشان باشد می چکد خون ز چشم حیرانم زخم نابسته خون چکان باشد حسن، را تا ز ابرو و مژگان تیر، پیوسته در کمان باشد دل به پیکان او هماغوش است همچو مغزی که توامان باشد گرم رفتن بود ازان جان را یکی از نامها روان باشد تا خورد خون بکام خود، شب هجر غنچه آسا دلم، دهان باشد گر بود از غم تو چون سیماب در تنم اضطراب جان باشد ور نباشد ز پهلوی عشقت درد هم بر دلم، گران باشد ذکر هر کس حدیث عشق بود شمع سان آتشین زبان باشد قامت یار دلنشین من است در دلم، جای راستان باشد ان میان قصد طاقتم دارد طاقتی کاش در میان باشد چشم مخمور او در اول خط فتنهٔ آخر الزمان باشد شد شکسته خطش ز سایهٔ زلف شاخ ن ورسته ناتوان باشد بی تو خون چکیده از مژه ام بادهٔ صاف ارغوان باشد در حریم غمت کباب جگر مزهٔ بزم بیدلان باشد کار فرمای ابروت دم ناز چشم مست تو دلستان باشد بر دم تیغ ابروت انگشت مژه را بهر امتحان باشد ناله ام خلق را ز خویش برد پیش آهنگ کاروان باشد کف دریای اضطراب مرا در بدن بی تو استخوان باشد بی تکلف تن تو سیمین بر خوشتر از صد هزار جان باشد نو عروسیست مجلست کو را پرتو شمع پرنیان باشد کی بود کآن نگار سیمین تن در برم تنگ تر ز جان باشد بدنش را به جسم لاغر من نسبت مغز و استخوان باشد خودفروشی شعار اهل زمان بهر رنگینی دکان باشد غافل افتاده کاندرین سودا سود سرمایهٔ زیان باشد تنگ و تاریک از غبار ملال سینه ام همچو سرمه دان باشد چون دلم سرکند شکایت درد همه تن غنچه سان زبان باشد گشته عهدی که عاجز آزاری بسکه آیین آسمان باشد کاروان چون براه اندازد مور را بیم رهزنان باشد مینهم سر به درگهی که درو آسمان فرش آستان باشد می برم التجا به درگاهی که مطاع پیمبران باشد قرة العین مصطفی زهرا که شفیع جهانیان باشد در حمایت به خلق عرصهٔ حشر مهربان تر ز مادران باشد سایبان حریم منزلتش آسمانی بر آسمان باشد از چراغ وجود او دایم روشن این تیره خاکدان باشد در شفاعت به امت پدرش بسکه دلسوز و مهربان باشد سبزهٔ تربت مبارک او سر به سر بوی مادران باشد گرد نعلین زایر حرمش نور چشم جهانیان باشد فرق در عرش و کرسی قدرش از زمین تا به آسمان باشد پیکرم را ضعیف همچو کمان پوستی گر بر استخوان باشد تیر طعنم به جانب خصمش تا بود جان به تن روان باشد پدر نامدار توست آن کو سبب خلقت جهان باشد صاحب خانهٔ تو بعد رسول بهترین جهانیان باشد گرد راه دو نور دیدهٔ تو قرة العین انس و جان باشد دیگری در علو رتبهٔ جاه چون تو حاشا که در جهان باشد بر در مطبخ تو از انجم آسمان ریزه چین خوان باشد چون صدف در گلوی بدخواهت قطرهٔ آب استخوان باشد 📜 @sheraneh_eitaa
صحبت از دستی که رزق خلق را می‌داد شد هر کجا شد حرف از بانو به نیکی یاد شد... او که جای خود، گلوبندش اسیر آزاد کرد حُر هم از یمن ادب بر نام او آزاد شد... معنی نازک برای روضه‌اش آورده‌ام وقت پروازش پرستویی اسیر باد شد با پر زخمی دعاگوی شب همسایه بود دست او روزی‌رسان خانۀ صیاد شد این در آتش گرفته زود حاجت می‌دهد این در آتش گرفته پنجره‌فولاد شد روضۀ مظلومه بعد از رفتنش مکشوفه شد تا مصیبت‌خوان کوچه صورت مقداد شد... بعد پیغمبر اگر چه با تبسم قهر بود لحظه‌ای با دیدن تابوت، زهرا شاد شد اشک‌‌هایش گاه می‌گوید حسن، گاهی حسین گریه‌‌های آخرش موقوفۀ اولاد شد مریم آمد تا شریک گریۀ کوثر شود روضۀ او کاف و هاء و یاء و عین و صاد شد 📜 @sheraneh_eitaa
قرار بود که عمری قرار هم باشیم که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم در این دیار اگر خشک‌سالی آمده است خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار مگر قرار نشد رازدار هم باشیم.. به دست خستۀ تو دست بسته‌ام نرسید نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم شکسته است دلم مثل پهلویت آری شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم 📜 @sheraneh_eitaa
شُکوه خلقت نوری او زبانزد شد در آسمانِ علی زهرۀ محمد شد قلم کشید به تقدیرِ شومِ باورها عزیز قلب پدرها شدند دخترها... زمین از آن تب ظلمت نجات پیدا کرد طلوع آیۀ تطهیر را تماشا کرد صفات قدسیه تقدیم پیشگاهش شد پر فرشته به هر گام فرش راهش شد... خرد به درک حضورش خیال خام کند به احترام مقامش نبی قیام کند قسم به «بضعة مِنّی»، قسم به «اَعطَینا» فراتر از شب قدر است حرمت زهرا... روایت است قیامت، قیامت زهراست رضای حضرت حق در رضایت زهراست... سوار ناقه‌ای از نور می‌رسد مادر به داد این دل رنجور می‌رسد مادر... خدا ‌کند که ببخشد بضاعت ما را چگونه شرح دهد قطره، وصف دریا را حبیبه‌ای‌ست که محبوبۀ خدا باشد یگانه‌ای‌ست که هم‌کفو مرتضی باشد... ملیکه بود، ولی خانه‌ای محقر داشت نبود اهل تَجمُّل، به عشق باور داشت... عفاف، سیرۀ او را به خط ناب نوشت حجابِ فاطمه را برترین حجاب نوشت اگر که فضۀ او خاک را طلا سازد نگاه فاطمه از خاک، فضه‌ها سازد نداشت خواب خوش از غصه‌های همسایه قنوت بسته چه شب‌ها برای همسایه... به مهر مادری‌اش تا ابد دلم گرم است تنور خانۀ زهرا هنوز هم گرم است... 📜 @sheraneh_eitaa
هوای تازه‌ای از عرش سرشار از وزیدن بود و چشم «هَل اَتی» از نورِ «اَعطَیناک» روشن بود نگو جای زنی در خانۀ لولاک خالی بود که جای آینه در پهنۀ ادراک خالی بود عروس خانۀ نهج‌البلاغه، مادر حکمت بهشتِ رو به ایوان نبوت، دختر رحمت همان که مادری کرده‌ست طفل آفرینش را همان که تربیت کرده‌ست جمع اهل بینش را همان نوری که می‌بخشید بر شب‌های دنیا نور همان صبحی که می‌تابید تا همسایه‌های دور همان نوری که بر شمع و گل و باران شرافت داد همان انسیّة‌الحورا که بر انسان شرافت داد.. شکوه لیلة‌القدر است و اُمُّ‌الانبیا زهرا چه گویم از مقاماتش، وَ ما اَدراکَ ما زهرا به دستش جاروی تنزیه داده حیّ سبحانش شهادت دسته‌گل‌هایی‌ست در گلدان ایوانش همان که چادرش پیغمبر حجب و حیا بوده که این مستورۀ معصومه، ناموس خدا بوده تواضع شاخه‌ای پُربار در باغ نمازش بود خلوص و سادگی اسباب پررنگ جهازش بود زنی چون فاطمه بر عشق عصمت داد این‌گونه که زهرا خانه‌داری را شرافت داد این‌گونه دهانِ روزه نان را پخت اما پای افطارش به مسکینان و ایتام و اسیران کرد ایثارش.. خلاصه، حُسن‌های عالم و آدم فقط یکجاست و آن هم خانۀ نور است و نورش حضرت زهراست.. 📜 @sheraneh_eitaa
همیشه خانه ات آباد مادر سراپایت پر از گل باد مادر فقط خوبی ز تو دیدم عزیزم دل پر مهر و نازت شاد مادر تولد حضرت فاطمه و روز مادر بر همه مادران این سرزمین مبارک باد🌸🧕🏻🌸 📜 @sheraneh_eitaa
شعرم به مدح حضرت زهرا رسیده است روی زمین به عالم بالا رسیده است باغ و بهار می‌چکد از بیت بیت من شعرم شکوفه‌وار به زهرا رسیده است... میلاد دختر گل و ریحان و روشنی‌ست شعری شریف و شاد و شکوفا رسیده است.. هستی، نجات یافتهٔ حُسن خلق توست زیبایی و کمال به امضا رسیده است حُسنت رسیده است به فریاد زندگی خُلقت به داد مردم دنیا رسیده است وقتی که مادر پدری، پیر اُمّتی! شعرم به درک امّ ابیها رسیده است 📜 @sheraneh_eitaa
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست ای باغ! گل یاس اگر می‌خواهی بر حضرت زهرا صلواتی بفرست 📜 @sheraneh_eitaa
سرمنشاء خیر و برکاتی زهرا بـانـیِّ تــمــــام هَیَئاتی زهرا با دست تو کربلای ما امضا شد تو بـــرگ بــرات عتباتـی زهرا 📜 @sheraneh_eitaa