خوشا شبی که به آرامگاه من باشی
من آسمان تو باشم تو ماه من باشی
شبتون در پناه حق
#فروغی_بسطامی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
صبحِ زیبای من آن لحظهی ناب است که تو
چشمِ خود را بگشایی و طلوعم باشی!
|صبحتون بخیر و پر امید🌸🍃
#مهدی_عنایتی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
رخ تو قهر قمر خواهد کرد
لب تو قصد شکر خواهد کرد
آفتاب رخ تو تیغ چو زد
آسمان ماه سپهر خواهد کرد
کان پر گوهر یعنی دهنت
طنز بر کان گهر خواهد کرد
زلف پر بند تو در بوالعجبی
نقش بندی قمر خواهد کرد
رخ تو راحت دل خواهد داد
جور تو عدل عمر خواهد کرد
#مجیرالدین_بیلقانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
گمنامترین شهید را آوردند
جز پارهای از عشق دگر هیچ نداشت
#شعر #وحید_امیری #شهید_گمنام
📜 @sheraneh_eitaa
از دست تو دلگیرم و از جان خودم سیر
بازیچه ی دل گشتم و بازیگر تقدیر
هر بار به یک چهره نشان داد خودش را
بیزارم از آن چهره ی آلوده به تزویر
ابروی کجش دیدم و در خاطره ام ماند
یک قاتل زنجیره ای دست به شمشیر
گفتند که دنیا همه اش رنج و عذاب است
آن روی نکویش نکشیدند به تصویر
بیزارم از آن جهل مقدس که به تکفیر
سر می برد و سر دهد آوازه ی تکبیر
بی شک خبر از معده ی خالی نتوان داشت
آن خفته ی بِین پر قو با شکم سیر
بر هم مزن آرامش این «ساعی» بیدل
مگذار که نفرین شود این ناله ی شبگیر
#اکبر_علیرضایی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
جانان نکند هرگز، هرگز نکند جانان
شادان دل ما یکدم، یکدم دل ما شادان
هجرش چو کشد ما را، ما را چو کشد هجرش
صد جان بدهد وصلش، وصلش بدهد صد جان
دردم چو بود از پی، از پی چو بود دردم
درمان هم از او خواهم، خواهم هم از او درمان
زرین شد ازو بستان، بستان شد ازو زرین
زینسان نبود یاری، یاری نبود زینسان
#شعر #فلکی_شروانی
📜 @sheraneh_eitaa
shahrestani.gif
8.8K
میرزا جلالالدین محمد بن مؤمن اسیر شهرستانی اصفهانی (زاده ۱۰۲۹ ق در اصفهان – درگذشت ۱۰۴۹ ق و به روایتی ۱۰۵۹ ق) از شاعران بزرگ فارسیسرای سبک هندی قرن ۱۱ ق. است.
میرزا جلالالدین، فرزند ارشد میرزا مؤمن از سادات شهرستان - از توابع اصفهان - و از شاعران بزرگ سبک هندی سدهٔ ۱۱ ق. است. ظاهراً در سال ۱۰۲۹ ق در اصفهان زاده شد.
دامنهٔ علم و دانش او به درستی دانسته نیست اما از قصایدش که بیشتر در مدح ائمه است، آگاهی او از علوم دینی و مسائل عرفانی و فلسفی تا حدودی آشکار میشود.
وی معاصر شاه عباس اول، شاه صفی و شاه عباس دوم بود و به «اسیر» تخلص میکرد. وی شاگرد فصیحی هروی و داماد شاه عباس دوم بود.
اسیر علاوه بر مهارت در سخنوری، نقاد و شعرسنج بود و منزلش محفل ادب و مجمع شاعران و سخنواران. گر چه هیچگاه به هند نرفت اما شعرش خصوصا در هند بیشتر از ایران رواج داشته است.
وی به جهت افراط در شرابخواری در جوانی درگذشت. در سال مرگ او اختلاف است. ذبیحالله صفا به نقل از منابع مورد استفادهٔ خود تاریخ مرگ وی را ۱۰۴۹ ق نوشته و این تاریخ شهرت بیشتر دارد ولی ولیقلیبیک شاملو در قصص الخاقانی ۱۰۵۹ ق ضبط کردهاست که درستتر به نظر میرسد.
#اسیر_شهرستانی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
خواب، پرواز حرام است مرا
آشیان حلقه دام است مرا
یاد زلفت گل شب بیداری
فیض صبح اول شام است مرا
عمر سودایی زلف تو دراز
تا ابد کار به کام است مرا
سرآن جلوه سلامت باشد
هر نفس عیش مدام است مرا
اضطراب و لب خاموش و ادب
قاصد و نامه و نام است مرا
بی خزان باغ دل از بیدردی
سوختن میوه خام است مرا
دل زهر چاک هلالی دارد
سر به سر ماه تمام است مرا
شهد منت ز تکبر نوشم
از جوابش که سلام است مرا
نو خطان پیش شما غیر اسیر
نه بگویید چه نام است مرا
#اسیر_شهرستانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای محمدحسین ملکیان
فاطمیه «در سن هجده سالگی»؛
کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد
کسی در خانه اش از محرم خود رو نمیگیرد
📜 @sheraneh_eitaa
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار، میداند
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهار زندگیام در خزان نشست بیا
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی
به جز تو با خبر از قبر بینشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار
پسر که بیخبر از مادرِ جوانش نیست...
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #امام_زمان #فاطمیه
📜 @sheraneh_eitaa
ای آنکه جز به صدر تو نگرایم
الا نسیب مدح تو نسرایم
از چرخ تو است نجم شب افروزم
وز بحر تو است طبع گهر زایم
بی دوستیت سست شود دستم
بی پایه تو لنگ بود پایم
خرگه به عرش بربرم از همت
تا داده ای به خیمه درون جایم
از طبع بلبلان خوش آوازم
وز نظم طوطیان شکر خایم
گر شخص من به جامه بیارائی
من جان تو به نکته بیارایم
در دست غم فتاده ام از عمری
تا خیمه کسان تو می پایم
بر پرده رسوم تو بفتاده
از چنگ غم رها نشود نایم
هر چند کاب عاشق طبعم شد
با نان همی به کوشش برنایم
چون آتش تفکر خاکی را
آبی نماند باد چه پیمایم
دستار بر صلاح چو در بندم
شلوار بر فساد بنگشایم
گویند زن رها کن و فارغ شو
رایی مزن که نیست بدان رایم
چون با غلام خوی نکردستم
زن هشته گیر خواجه کرا گایم
بر جمله حدیث بده اسبم
تا خانه را ببینم و باز آیم
وان رسمکم که هست مکاء اکنون
تا در دعای خیر بی فزایم
#شعر #قوامی_رازی
📜 @sheraneh_eitaa
اشک از دو دیده جاری است هر شب به یاد یاران
الفت گرفته جانم با نغمه های باران
تلخی روزگار است درد فراق و دوری
یا رب به داد ما رس رفتند غمگساران
این اشک شمع ما نیز هر قطره قطره گل گشت
تا کز فراق عشاق پرپر شود به دامان
این بوم شوم تا کی بر بام ما به پرواز
وقت شکفتن گل با نغمه ی هزاران
هر کس که روی او دید در تاب و تب بجوشید
در پیشگاه او نیز خوارند شهریاران
#علیرضا_حبیبی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa