eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
762 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
falaki.gif
7.6K
ابو النظام محمد فلکی شروانی (زاده تقریباً ۵۰۱ ه، درگذشته ۵۴۰ ه) شاعر پارسی‌گوی ایرانی از قرن ششم هجری است. وفات او به نقل تقی‌الدین کاشی در ۵۸۷ هجری قمری و به گفتهٔ بعضی در ۵۷۷ هجری قمری بوده‌است. نام او به روایت اکثر تذکره‌نویسان محمد و لقبش نجم‌الدین یا افصح‌الدین می‌باشد و «فلکی » از آن روی تخلص میکرد که در اوایل عمر به تحصیل نجوم اشتغال داشت، چنانکه تذکره نویسان نوشته‌اند در این فن مهارت داشت. فلکی سخنگویی نغز و نازک‌خیال است و در حد ممکن از عبارات نامعمول احتراز کرده‌است. اشعار او تا حدی روان و از تکلفات ادبی برکنار و به رویهٔ مسعود سعد نزدیک است. زادگاه او شماخی دارالملک شروان است، و اتفاق گذشتگان بر این که وی ستایشگر شروانشاهان است ممکن است مؤید این احتمال شمرده شود. وی از مداحان شروانشاهان و معاصر خاقان اکبر منوچهر بن فریدون و پسر او اخستان بود. فلکی فن ادب و شعر را مانند خاقانی از ابوالعلاء گنجوی آموخت و بنابراین آنان که او را استاد خاقانی میشمرند به اشتباهند. 📜 @sheraneh_eitaa
جانا به جز غم تو دلم را هوس مباد جز تو کسم ز جور تو فریادرس مباد هر جا که آیم و روم از ناز ساز وصل جز لشکر فراق توام پیش و پس مباد اکنون که نیست همدم دردم وصال تو جز محنت فراق توام همنفس مباد گفتی که تا ز نزد تو دورم چگونه‌ای دور از تو آنچنان که منم هیچکس مباد باری چو نیست روزی من بنده وصل تو چونین که هست روزی هر خار و خس مباد در شیوه فراق جز اندیشه غمت از گردش فلک، فلکی را هوس مباد 📜 @sheraneh_eitaa
نه مهر من طلبی نه سر وفا داری چو دوستدار توأم دشمنم چرا داری به دست مهر تو جانم اسیر شد، شاید به بند هجر دلم چند مبتلا داری به غمزه خون دلم ریختی روا باشد به بوسه وجه چنان چند خونبها داری مرا ندیده کنی چون گذر کنی بر من تو را نگویم و دانم که سر کجا داری منم که از دل و جان دوست تر تو را دارم توئی که از همگان خوارتر مرا داری مرا نشاید گر در وفا ندارم پای تو را مباح بود گر سر جفا داری ولیک صعب تغابن بود که با چو منی وفا نداری و با یار ناسزا داری میان نیک و بد و کفر و دین و درد و ستم ز حکم قاطع خود خط استوا داری برون جهد ز خم چرخ مرکبت گه سیر گر از عنانش یک لحظه دست وا داری زهی خجسته کمیتی که زیر ران ملک سیاحت قدر و سرعت قضا داری اگر رهات کند شه زمین ساکن را به باد سیر چو بر آب آسیا داری ز کهربا ببرد خاصیت به قوت تو اگر تو کاهی در جنب کهربا داری اجل ز لقمه لطف تو ممتلی ماند گرش ز شربت شمشیر ناشتا داری خدای ملک جهان بر تو ختم خواهد کرد که در کمال هنر حد منتها داری بسی سوار ز شمشیر خود فنا کردی بسی دلیر به زندان خود نوا داری مخالف از تو کجا جان برد که روز مصاف ظفر به پیش رخ و فتح بر قفا داری به فتح ها و ظفرها که کرده در دین فرشتگان سما را بر آن گوا داری کنون سزاست که این نصرت مبارک را طراز جمله ظفرها و فتح ها داری سعادت تو چنان باد کز خدای جهان هزار فتح به سالی چنین عطا داری رسید عید، به عادت طرب کن و می خور که ملک بی خلل و عمر بی فنا داری منم عطای تو را بنده و یقین دانم که در ستایش خویشم سخن روا داری چه احتشام بود بیش ازین که در ساعت به چشم لطف نظر بر من گدا داری خدایا با ظفر و فتح و قهر خصم تو را بقا دهاد دو چندان که تو هوا داری به طول و عرض چنان باد ملک تو که درو چو مصر و شام دو صد شهر و روستا داری به حد غرب سر مرز اندلس گیری به سوی شرق خط ملک تا ختا داری قرار و قاعده ملک چون ترازو راست برای عالی لا زال عالیا داری 📜 @sheraneh_eitaa
جان را هوای روی تو بر جای جان نشست مهر توام درون دل مهربان نشست گنج روان توئی و بهر تار موی تو مار شکنج بر سر گنج روان نشست هر دل که از کنار تو برخاست یک زمان جان داد و از میان جهان بر کران نشست 📜 @sheraneh_eitaa
جانان نکند هرگز، هرگز نکند جانان شادان دل ما یکدم، یکدم دل ما شادان هجرش چو کشد ما را، ما را چو کشد هجرش صد جان بدهد وصلش، وصلش بدهد صد جان دردم چو بود از پی، از پی چو بود دردم درمان هم از او خواهم، خواهم هم از او درمان زرین شد ازو بستان، بستان شد ازو زرین زینسان نبود یاری، یاری نبود زینسان 📜 @sheraneh_eitaa