eitaa logo
شاعرانه
26.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
810 ویدیو
80 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
از سرما هم اگر نمی‌مردیم از عشق می‌مردیم این دست‌های تو پاسخ روز را خواهد داد اگر گم شوند همیشه در سایه‌های تابستان می‌مانم بی‌آن‌که نام کوچه‌ی بن‌بست را بدانم در انتهای کوچه یک کوه است و چون قلب از حرکت بازماند و چون شکوفه فولاد شود و میوه نشود من ندانسته در یک صبح‌گاه تابستانی راه‌ام را بر گندم‌زار به‌دوزخ به ‌بهِشت متوقف می‌کنم... 📜 @sheraneh_eitaa
از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم تا پله‌ها و تو را گم نکنم کبریت را که افروختم ، آغاز پیری بود گفتم دستان‌ات را به من بسپار که زمان کهنه شود و بایستد دستان‌ات را به من سپردی زمان کهنه شد و مُرد.. 📜 @sheraneh_eitaa
مرحوم احمدرضا احمدی در روز دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدر وی کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچک‌ترین آن‌ها بود.در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون تهران به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایه‌ای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پی‌ریزی کند. از بیست سالگی به‌طور جدی به سرودن شعر پرداخت. وی نخستین مجموعه شعرش را با عنوان طرح در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد که توجه بسیاری از شاعران و منتقدان دهه ۴۰ را جلب کرد. وی همچنین آثاری در ادبیات کودک و نوجوان دارد. احمدرضا احمدی بنیان‌گذار سبک موج نو در دهه ۱۳۴۰، در شعر معاصر ایران است که در نیمهٔ دوم این دهه، موج نو تبدیل به یک حرکت مدرنیستی در فرهنگ ایرانی شد و در داستان، نمایشنامه، تئاتر، سینما و نقاشی تأثیر کرد. در سال ۱۳۷۸ سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه احمدرضا احمدی برگزار شد. همان سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مراسم بزرگداشت احمدرضا احمدی، تندیس مداد پرنده را به او اهدا کرد. سرانجام وی پس از مدتها تحمل بیماری در۲۰ تیر ۱۴۰۲ درگذشت. 📜 @sheraneh_eitaa
حقیقت دارد تو را دوست دارم در این باران می‌خواستم تو در انتهای خیابان نشسته باشی من عبور کنم سلام کنم لبخند تو را در باران می‌خواستم می‌خواهم تمام لغاتی را که می دانم برای تو به دریا بریزم دوباره متولد شوم 📜 @sheraneh_eitaa
چه رنجی است خوابیدن زیر آسمانی که نه ابر دارد نه باران! از هراس از کلمات هر شب، خواب‌های آشفته می‌بینیم به این جهان آمده‌ایم که تماشا کنیم صندلی های فرسوده و رنگ باخته سهم ما شد! انتخاب ما، مرواریدهای درخشان بود... #احمدرضا_احمدی #شعر 📜 @sheraneh_eitaa
من و تو چگونه به صدای پرندگان رسیدیم که کنار پنجره از سرما جان باختند پرندگان بی‌آشیانه را همیشه دوست داشتی اما دیگر عمر آنان تکرار نمی‌شد هم‌چنان که عمر من و تو هم دیگر تکرار نمی‌شد... 📜 @sheraneh_eitaa
یکی به ما بگوید آیا ما قادریم دریای آبی و جعبه‌ی مداد رنگیِ هفت‌رنگ را به خانه ببریم و خوش‌بختیِ سرنگون در آسمان ابری را صید کنیم؟ در انتظار جوابِ شما هستیم که در آفتاب بی‌خیال قدم می‌زنید... 📜 @sheraneh_eitaa
تو اگر کنار من بودی شاید حوادث به صورت دیگری اتفاق می‌افتاد. 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه‌ام را گم کرده‌ام این جریان هولناک، عطرهای تو در باران مرا آسوده نمی‌گذارند! پس باز آی در این فصل بی باران! اقرار می‌کنم تو را دوست داشتم... 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح تو به‌خیر! که ساعت حرکت قطار را به من غلط گفتی که من بتوانم یک روز دیگر در کنار تو باشم... 📜 @sheraneh_eitaa