سامرا از غم تو جامهدران است هنوز
چشم «نرگس» به جمالت نگران است هنوز..
پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم
پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم
حج نرفتی تو، ولی قبلۀ حاجات شدی
تو خودت عین صفا مشعر و میقات شدی
کعبه یک چاردهم، بی تو صفا کم دارد
بی تو یک چاردهم، عطر خدا کم دارد
ماهِ زیبا! حسنِ دوم زهرا! برخیز
مهدیات دل نگرانت شده، بابا! برخیز
باز هم جانِ جهان را تو در آغوش بگیر
صاحب عصر و زمان را تو در آغوش بگیر..
غم پرپر شدنِ چون تو کریمی، سخت است
به رقیه قسم آقا! که یتیمی سخت است
#قاسم_صرافان #شعر #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa
«مِنَ التَّوَاضُعِ اَلسَّلَامُ عَلَى كُل مَنْ تَمُرُّ بِهِ»
از نشانههای فروتنی، سلام کردن به هر رهگذر است.
📗 تحف العقول، ص۴۸۷
🔹نشانۀ فروتنی🔹
هر حادثه با فروتنی شیرین است
خاک از نفس باغچه، عطرآگین است
همواره سلام کن به هر رهگذری
افتادگی از نشانههایش این است
#هادی_فردوسی #امام_حسن_عسکری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آجرکاللهیاصاحبالزمانعجلالله🖤
ای دومین حسن که وجودت خدایی است
صبر تو حیدری و دلت مجتبایی است
در کنج صحن خلوت تو هر فرشته ای
مشغول لحظه های شریف گدایی است
صدها درود و تهنیت سبز بر دلی
که آب و تاب عاشقی اش سامرایی است
وقتی کبوتری به هوای تو می پرد
دیگر کجا به فکر فرار و جدایی است
هرکس که میرسد تو به او لطف میکنی
فرقی نمی کند طرف اصلاً کجایی است
#محمدحسن_بیات_لو #شعر #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa
يا يَّتِيمْ الحَسن كلّنا أيَتامِكُّ..
السلامُ عَلَيكَ يا أبَا الإمام المُنتَظَر💔
تصویرسازی اثر استاد روح الامین
خورشید سوخت از غم و فردا یتیم شد
چشم و چراغِ نوح و مسیحا یتیم شد
زهری گرفت، از حسنِ عسکری(ع) نفس
صاحب-عزایِ روضهٔ بابا یتیم شد
بالا سرش به گریه نشست و عزا گرفت
ماهِ ربیع، حضرتِ مولا یتیم شد
پشت و پناهِ منجیِ عالم شهید شد
تنها نه سامرا...همه-دنیا یتیم شد
ای جمکران سیاه بپوش و به سر بزن
آمد خبر که مهدیِ زهرا(س) یتیم شد
گریه کنان امام ِ زمان(عج) بیکس و غریب
زد بی پناه؛ خیمه به صحرا...یتیم شد...
تنهایی اش شروع شد از پنج سالگی
آقایِ غایب از نظرِ ما یتیم شد!
#مرضیه_عاطفی #شعر #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa
پر می زند دوباره دلم در هوای تو
دارم هوای بوسه به صحن و سرای تو
اذن دخول خوانده دلم تا کنی نظر
زائر شوم دوباره سوی سامرای تو
ای دومین حسن چو حسن ذره پروری
پر می شود دو دست گدا از عطای تو
#ناصر_شهریاری #امام_حسن_عسکری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
من که شور عاشقی در سینه و سر داشتم
صد هزار آیینۀ غم، در برابر داشتم
هر شب از سامرّه در «سرداب غیبت» تا سحر
روی صحبت در مدینه با پیمبر داشتم
صبحدم آتش گرفت از آه سوزانم چمن
سر چو از سجادۀ سبز دعا برداشتم
باغ شد لبریز از خونِ دلِ آلالهها
باغبان میرفت و من چشمی ز خون تر داشتم
لالهها میسوختند از داغِ من چون چلچراغ
بسکه من در سینه داغ شعلهپرور داشتم
ای سرافراز دو عالم! ای شکوه سروها!
در بلندای حضورت سایۀ سر داشتم
ای تو با من مهربانتر از نسیم آشنا
اُنس و الفت با تو از گل، نازنینتر داشتم
ای سراپا عطر یاسین، ای بهارستان وحی!
بی تو من حال شقایقهای پرپر داشتم..
لطف زهرا داد امشب تا سحر تسکین مرا
آشنایی با نوازشهای مادر داشتم
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa
ما را فقط به خاطر فرزند پاک توست
گر سرنوشت ، شیعۀ ثانی عشر نوشت
#مهدی_مقیمی #شعر #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa
مردِ جوان دارد وصیت مینویسد
میگرید و ذکر مصیبت مینویسد
دنیا برای رحمت او جا ندارد
آه این غریب از رفع زحمت مینویسد
از شرح حال خود سخن میراند اما
انگار در توصیف غربت مینویسد
کاتب ندارد این امیر از بس که تنهاست
از درد خود در کنج خلوت مینویسد
غربت درِ این خانه را از پشت بستهست
مهمان ندارد؛ جای صحبت، مینویسد
خمس و زکات شیعیان را می شمارد
سهم فقیران را به دقت مینویسد
در چند خط میگوید از حج و ثوابش
این بند را با اشک حسرت مینویسد
پیش از نمازِ واپسینش رو به قبله
از خاطراتش چند رکعت مینویسد
زندان به زندان با نماز و روزه و عشق
دربان به دربان درسِ عبرت مینویسد
حتی برای خشم شیرانِ درنده
با چشمهایش از محبت مینویسد
بعد از شکایت از جفای این زمانه
در سر رسید فصل غیبت مینویسد ـ
من زود دارم میروم اما میایم
با احتیاط از رازِ رجعت مینویسد
مینوشد آب و یاد اجدادش میافتد
با رعشه از آزار شربت مینویسد
سر را به پای طفل گندمگون نهادهست
بر طالعش حکم امامت مینویسد
فردا خلیفه بر درِ این خانه با زهر
از مرگِ او جای شهادت مینویسد
بازارهای سامرا خاموش و گریان
بر در حدیثِ حفظِ حرمت مینویسد
با دستهای کوچکش یک طفلِ معصوم
نام پدر را روی تربت مینویسد
#انسیه_سادات_هاشمی #شعر #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa
روی تو برده رونق ماه تمام را
مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را
حسن تو بینهایت و فضل تو بیشمار
مبهوت ماندهام بنویسم کدام را
تفسیر چشمهای تو برهان عاشقیست
میخوانم از نگاه تو خیرالکلام را
هر راهبی که دید تو را گفت دیده است
با چشم خود مسیح علیهالسلام را
هر جا که تو قدم بزنی «سُرَّ من رَءا»ست
سرشار کردی از نفست هر مشام را
اما قدوم سبز تو ای کعبهٔ بهشت
حسرت به دل گذاشته بیت الحرام را
دیدند دشمنان تو حیران و مضطرب
آرامش نگاه تو و شیر رام را
دست سخاوت تو و چشم عنایتت
پر کرده از نسیم سحر صبح و شام را
از ما مگیر، ای همه باران و روشنی
لطف مدام و مرحمت مستدام را
#امام_حسن_عسکری #شعر #سیدمحمدجواد_شرافت
📜 @sheraneh_eitaa
اي كه در مَحْبَس گيسوي تو شب زنداني ست
كار خورشيد،به فرمان تو نور افشاني ست
سامرا نه ! كه جهان سيطره ي قدرت توست
اي كه در عرش تو را مرتبه ي سُلطاني ست
تا كه تكميل شود فيـض ربيعُ الاوّل
مُوعدِ جلوهْ نمائيت ، ربيعُ الثّاني ست
خضر را پير غلاميّ تو فخري ابدي ست
در حريمي كه سليمان ، شرفش درباني ست
هركسي چشم دلش باز شود مي بيند
شغل داوود نبي نزد تو مِدْحت خواني ست
پسرت حضرت مهدي ست اگر"رَبّ الأرض"
كُلّ حالات و صفات پدرش ، ربّاني ست
تو به قدري حسن بن علي اَستي كه چو ما
حال آيينه هم آشفته تر از حيراني ست
دل ندادن به تو از سخت ترين مُشكل هـا
دل سپردن به تو، برعكس ، پُر از آساني ست
مي شود بي سر و سامان تو باشم گر چه
هر كه را ديدم ، دنبال سر و ساماني ست
"سرگراني صفت نرگس رعنا باشد"
همچناني كه مرا روزيِ سرگرداني ست
خيس اشك ، از غم دنيا بشود چشمانش
هر كسي آرزويش ديدن سامرّا نيست
اربعين هر كه مشرّف به حريمت شد گفت:
"صف زوّار ضريحت چه قَدَر طولاني ست"
فاطمه ، بانيِ رفتن به بهشــت است او را
آنكه اندازه ي خشتي ، حرمت را باني ست
"سائلِ" رحمـت بي منّت و بي پـايـانت
چشـم در راه تو در آن نفــس پاياني ست
میلاد امام حسن عسکری مبارک 🌸🌼🌸🌼
#محمد_قاسمی #شعر #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa
سجده ی بی "خدا خدا" هرگز
بی ولای تو "ربنا" هرگز
عصمت الله اکبری آقا
از ولی خدا ، خطا؟ هرگز
هر چه دارم خودت عطا کردی
نزد غیر توام گدا؟ هرگز
من گره خورده ام به ایوانت
از تو باشم دمی جدا ؟ هرگز
پر زدن از فضای "دلتنگی"
جز به صحنین سامرا هرگز
چند وقتی شده.... که تب دارم
از تو یک کربلا طلب دارم
در کرمخانه تا تو را دیدم
بین دستانت "آتنا" دیدم
از ازل روی این دل زارم
از تو من چند رد پا دیدم
قبل اینکه به سامرا آیم
به گمانم تو را دو جا دیدم
اولین بار، پیش قبر حسن
دومین بار ، کربلا دیدم
وقت یاد از حریم پاک تو
در حرم هایشان تو را دیدم
من ندارم ، به من برس آقا
که نباشم چو خار و خس آقا
با اجازه کمی برای دلت
روضه میخوانم از هوای دلت
داغ مسمار و سینه را آقا
میگذاری بگو کجای دلت
هر شب از داغ مادرت زهرا (س)
قتل نفسیست در سرای دلت
ختمِ به کربلا و گودال است
مثل هر دفعه ماجرای دلت
یک سوال از من و ... جواب از تو...
نیزه ای رفت لابلای دلت؟
من یک از صد هزار را گفتم
گریه کم کن دلم فدای دلت
گریه کم کن که گریه ها داری
ای که از روضه ام عزاداری
سنگ کوفی نخورد بر سر تو
زیر سم ها نرفت پیکر تو
روبروی سکینه (س) و زینب (س)
غرق در خون نشد سراسر تو
مملو از خاک و خون و خاکستر
حنجرت را ندید مادر تو
پیش چشمت نشد خدا را شکر
اربا اربا علیِ اکبر تو
خیمه هایت نسوخت با هیزم
تازیانه نخورد دختر تو
هیچ دستی نزد کنار سرت
خیزران بر لب مطهر تو
من یک از صدهزار را گفتم
قصه ای آبدار را گفتم
من که از روضه سر در آوردم
از دل خود جگر درآوردم
بین این روضه از زبان خودم
دو سه تا چشم تر درآوردم
عفو کن جان حجت ابن الحسن(ع)
گریه ات را اگر درآوردم
آن قدر گریه کرده ام آقا
از دو چشمم پدر درآوردم
نخل دردم که با دو قطره ی اشک
مطمئنم ثمر درآوردم
هر زمانی که روضه ای خواندم
سوی گودال پر درآوردم
سوی گودال سنگ می انداخت
به تنش نیزه چنگ می انداخت....
#جعفر_ابوالفتحی #شعر #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa
طلوعت روشنی بخشیده هر آیینه ایمان را
نگاهت آیه آیه شرح داده بطن قرآن را
دم عیساییات کفر شیاطین را در آورده
که سلمان میکند لبخند تو هر نامسلمان را
قنوتت عطر حُسن یوسف آوردهست و آغوشت
اسیر مهر تو کردهست زندانبان و زندان را
ببارد یا نبارد، امر امر توست مولا جان!
سپرده دست تو پروردگارت نبض باران را
تویی «مَن عِندَهُ عِلمُ الکتاب» و گوشهٔ چشمت
فقاهت یاد داد امثال «فضل» و «اِبن ریّان» را*
حریف تو نشد دشمن، خودش هم خوب میداند
به جام زهر میخواهد بگیرد از تو میدان را...
::
کبوترهای صحنت میشویم ابن الرضا هر شب
پراکندی به عالم دم به دم عطر خراسان را
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* فضل بن شاذان و علی بن ریّان دو تن از شاگردان امام بودند.
#شعر #حسین_مودب #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa